بعضی از اقسام دیگر امر به معروف و نهی از منکر مصداق موعظه و نصیحت کردن، و پند و اندرز دادن است. این قسم هم چند صورت است، که مصادیق آن فرق میکند. مثلا شما اطلاع پیدا کردید که فردی علی رغم این که حکم را میداند و میداند که فلان کار گناه است، در عین حال، عالما و عامدا، آن گناه را مرتکب میشود. این فرض چند حالت دارد. گاهی آن فرد به تنهایی و در خلوت گناهی را مرتکب شده است و شما به طور اتفاقی از عمل او اطلاع پیدا کردید، و او اصلا نمیخواهد کسی در مورد این مساله چیزی بفهمد. و حتی اگر متوجه شود که شما از عمل او اطلاع پیدا کردهاید، خجالت میکشد. در این جا شما باید او را امر به معروف و نهی از منکر کنید، اما این امر به معروف و نهی از منکر باید به گونهای باشد که او خجالت نکشد. چون خجالت دادن افراد، مصداق ایذاء مؤمن است و ایذاء مؤمن هم حرام است. باید به گونهای با او صحبت کنید، که او متوجه نشود شما از گناه او خبر دارید. مثلا با گفتن مسائل کلی او را موعظه کنید. چه رسد که راز او را نزد دیگری فاش کنید و گناه او را به دیگران بگویید. باز گو کردن گناه دیگران، خود گناه کبیره است. ممکن است شخصی در خفاء گناه سادهای را انجام بدهد، بعد شما گناه ساده او را به اسم نهی از منکر در جلوی دیگران بازگو کنید! اولا او خجالت میکشد، که این خود یک گناه است. اگر دیگران بفهمند که او آن گناه ساده را مرتکب شده است، شما یک گناه کبیره مرتکب شدهاید. او یک گناه صغیره کرده بود، اما شما برای انجام تکلیف واجب، مرتکب گناه کبیره شدید.
پس اگر کسی در خفا گناهی کرد، حتی اگر گناه کبیره هم باشد، اولا شما حق ندارید که او راز او را فاش کنید، و به کسی بگویید. حتی اگر فرد گناه کار کودک باشد شما حق ندارید راز او را به پدر و مادرش بگویید. چون آن فرد خجالت میکشد، آبرویش میریزد، و ریختن آبروی مؤمن حرام است. مگر یک مورد که استثنا شده و آن این که راه اصلاح فرد گناهکار منحصرا در این باشد که به دیگری بگویید. یعنی به هر دلیلی اصلا حاضر نمیشود، دست از کناه خود بردارد، و تنها راه باز داشتن او این است که به شخص دیگری که میتواند او را از گناه باز دارد، بگویید، تا او آرام آرام شخص خلافکار را وادار به اصلاح کند. فقط در این مورد جایز است گناه شخصی برای دیگری نقل شود. اما تا ممکن است باید خود شما در صدد اصلاح او بر آمده، و او را از منکری که مرتکب آن میشود نهی کنید. اما به گونهای که متوجه نشود شما خبر دارید، تا آبروی مؤمن نزد شما نریزد. خداوند ستار العیوب است، و راضی نمیشود که راز مؤمن برای دیگری فاش شود، و یا آبرویش بریزد.
بسیاری از مردم از این موضوع غفلت دارند، گمان میکنند هر کس گناهی را مرتکب شد، مخصوصاً اگر گناه کبیره باشد، باید افشاگری کرد، و به مواجع ذی صلاح خبر داد، یا باید او را تعذیر کرد، و یا اگر مرتکب گناهی شده که حد دارد، باید او را حد زد. در صورتی که حتی گناهی که موجب حد است، افشای آن به این سادگی جایز نیست. مگر آن که چهار نفر به اتفاق یکدیگر آن گناه را ببینند، در این صورت آن چهار نفر حق دارند گناه او را به مراجع ذی صلاح گزارش کنند. اما اگر سه نفر مؤمن میدانند که این فرد مرتکب علمی شده که موجب حد است، و بروند در محکمه شهادت دهند، اگر نفر چهارم حاضر نباشد، قاضی باید خود آن سه نفر را حد بزند. اسلام تا این مقدار از خواسته اسرار مردم آشکار نشود و آبروی کسی نریزد. البته اگر رسوایی به جایی رسید که چهار نفر عادل با هم دیدند، آن هم به نحوی که جای هیچ شبههای برای آن چهار عادل وجود نداشته باشد، در این حالت باید حد الهی اجرا شود، و نباید حدود الهی تعطیل گردد. ولی تا ممکن است، باید اسرار مردم فاش نشود و حتی به خود طرف هم نباید گفت که من از گناه تو خبر دارم، تا مبادا او خجالت بکشد.
قسم دیگر امر به معروف و نهی از منکر این است که فرد گناهکار انسانی لاابالی است. درست است که الان در خلوت یک گناهی را مرتکب شده، اما اگر دیگران متوجه عمل او شوند، او احساس شرم و خجالت نمیکند. در مورد چنین فردی مانند کسی که از گناه خود خجالت میکشید، پنهان کاری و حفظ سر لازم نیست. اما در عین حال، باید به نحوی او را از منکر نهی کرد که کسانی که خبر ندارند بی جهت مطلع نشوند. باید محرمانه و به طور خصوصی به او گفته شود. نه این که در میان جمع به او بگویند، تا سرش فاش شود. گرچه خود آن فرد هم ابایی نداشته باشد، ولی شما نباید به انتشار فحشا کمک کنید. در مورد قبل، کسی دوست ندارد دیگران متوجه گناه او شوند، و تجاهر به فسق نمیکند، کاری در خلوت انجام داده، شما هم باید راز او را پنهان کنید. در عین حال سعی کنید به نحوی او را آگاه و متنبه کنید، با کلی گویی، خواندن حدیث یا داستانی که از آن پند بگیرد، یا او را به مجلس موعظهای راهنمایی کنید، به نحوی که او پند و اندرز بپذیرد، البته به گونهای که آبروی او نریزد.
اما اگر کسی متجاهر به فسق بود، یعنی عملا در حضور دیگران گناه میکند و احساس شرمساری هم نمیکند. خوب، امر به معروف و نهی از منکر در مورد چنین کسی سختتر از دیگران است. اما در عین حال برخورد با او مراحلی دارد. این جا دیگر مساله حفظ سر مطرح نیست. لازم نیست در خلوت یا به گونهای به او گفته شود که متوجه نشود شما از گناه او خبر دارید. زیرا خود او این گناه را در مقابل مردم انجام میدهد، خود او آبروی خودش را ریخته است. شما چیزی را بر آبروریزی او نمیافزایید. او در حضور مردم از این که گناه میکند باکی ندارد. در این جا نیز باید مراحلی را برای امر به معروف در نظر گرفت. اول با قول لین، با ادب و احترام و با نرمی، او را موعظه کنید و از او بخواهید که گناه را ترک کند، یا به وظیفه واجب عمل کند. به اصطلاح او را نصیحت کنید، و آثار دنیوی و اخروی این عمل را برای او ذکر کنید تا تشویق شود و گناه را ترک کند. و یا حتی اگر مؤونه ظاهری برای شما ندارد، غیر از تشویق زبانی، تشویقهای دیگری برای جذب او انجام دهید. البته این کار هر کسی نیست، اما کسانی هستند که متمولند، یا شرایط خاصی دارند که میتوانند کمک مالی بکنند. مثلا به او مهمانی بدهند، یا از او پذیرایی کنند، او را به به سفری ببرند. این تشویق بستگی به نوع گناه و اطلاعاتی که اشخاص پیدا میکنند دارد. مرحله اول امر به معروف و نهی از منکر از این اشخاص در ابتدا با آرامی، نرمی، ادب ملاطفت و تشویق همراه است.
اگر مرحله اول اثر نکرد، مرحله دوم کمی سختتر است، یعنی در این مرحله اخم کنید. روایاتی که خواندیم، از جمله این که: لم یتمعر وجهه غیظا لی قط(133) برای این گونه موارد است. هنگامی که دیدند با زبان نرم و لین نمیپذیرد، عبوس کنید، با خشم و تندی به او بگویید، صکوا بها جباههم(134) در این مورد باید با افراد گناهکار همراه با سختی و تندی برخورد کرد. باید آمرانه مساله را به آنها گفت. مصداق قدر متقین امر به معروف، که همه معانی امر به معروف در آن جاری میشود، همین مورد است، که آمرانه گفته شود. بگوید این کار را نباید بکنی. اگر دیدید باز هم گفتار آمرانه تاثیر نداشت، میتوانید او را تهدید کنید که اگر کار خود را ترک نکنی تو را به مراجع ذی صلاح معرفی میکنم. به او بگویید که اگر گناه را ترک نکند او را به نیروی انتظامی معرفی میکنید. و نیروی انتظامی حق دارد طبق قانون در مورد او عمل کند. حتی گاهی حق دارد او را تعذیر یا زندانی کند؛ که مراحل آن را قانون تعیین کرده است. اما هنگامی که گناه او را دیدید، ابتدائا لازم نیست شکایت کنید. بلکه اگر گفتار نرم اثر نکرد، با زبانم تند برخورد شود و اگر آن هم اثر نکرد، تهدید کنید که او را به مرجع ذی صلاح معرفی خواهید کرد. اگر تهدید هم اثر نکرد، در این صورت، فرد گناهکار را معرفی کنید. یعنی این تدریج را در مراحل امر به معروف باید لحاظ کرد، و بی جهت به کسی تندی، بی ادبی و بی احترامی نکرد. اما اگر کار به جایی رسید که دیگر نرمی و ملاطفت اثر نمیکند، باید تندی کرد.
البته این را هم فراموش نکنید که نباید افراط و تفریط در کار باشد. چون بسیاری مشکلات ما از افراط و تفریط پیدا میشود. گاهی از یک طرف بعضی افراط، و از طرف دیگر بعضی تفریط میکنند. بسیاری از مواقع حوادث عکس العمل کارهای دیگر است. زیرا گاهی کندروی موجب این میشود که دیگران با تندی عمل کنند، و رفتارهای نا به جای برخی باعث میشود که اصل یک عمل معروف انکار شود. ولی اسلام همه چیز را در حد خودش قرار داده است، تا ممکن است باید با نرمی و ملاطفت رفتار شود. ولی اگر اثر نکرد، نباید مصالح جامعه فدای این بشود که حرف حساب در شخص خلافکار مؤثر واقع نمیشود. بلکه باید مصالح جامعه حفظ شود. جامعه اسلامی نباید به گونهای باشد که قبح گناه بریزد، باید در جامعه اسلامی حریمها حفظ شود. جامعه اسلامی باید به گونهای باشد که اگر کسی در آن مرتکب گناه شد، خجالت بکشد. اگر به این ارزشها عمل نشود، در این صورت در جامعه اسلامی مشکلات دیگری پیش میآید. به هر حال اینها هم تقریباً مصادیقی از موعظه است، غیر از مرحله آخر که از قبیل امر است و از حد موعظه خارج میشود.
موعظه این است که کسی را با زبان به کار خوب تشویق نمود، فوائد انجام کار خوب یا مضرات ترک آن را برایش بیان کرد. و بالعکس مضرات انجام کارهای بد را بیان کرد. اینها موعظه است. پند و اندرز دادن به این است که فقط انسان نتایج خوب و بد کاری را برای دیگران بگوید، تا خود افراد تشویق، و علاقهمند شوند، و انگیزه پیدا کنند، تا کار خوب را انجام دهند.
اما امر به این معنی است که من میگویم این کار را باید انجام بدهی؛ من به عنوان یک فرد مسلمان، به عنوان فردی که وظیفه دینی خود را در جامعه عمل میکند، آمرانه به تو میگویم فلان کار را انجام بده. و اگر من نگویم، دیگری خواهد گفت. همه مسلمانها باید فرد خاطی را امر کنند. در این مورد جای این که با او صحبت کرد و او را موعظه و نصیحت نمود، نیست. بلکه در یک جمله باید به او گفت که باید این کار را انجام دهی. این مصداق قطعی امر به معروف و نهی از منکر است، که در آن علو و استعلا شرط است. علو و استعلاء، یعنی از موضع بالاتر به طرف مقابل بگوید این کار را باید انجام دهی. بعد از این که این مراحل انجام گرفت، اگر باز هم، شخص گناهکار به خلاف خود ادامه داد، در این صورت مراتب دیگری پیش میآید، و شرایط دیگری دارد.