تربیت
Tarbiat.Org

آذرخشی دیگر در آسمان کربلا
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

تشابه جامعه ما با زمان امام حسین (علیه السلام)

امروز هم اگر کسی بخواهد جامعه اسلامی را از مسیر خود منحرف کند، ابزاری غیر از سه عامل تطمیع، تهدید و تبلیغات ندارد. شما خیال نکنید اگر کسی بخواهد حکومت انقلاب اسلامی ایران را نابود کند، حتما باید از اینکه دنیا بیاید. بلکه در درون همین کشور منافقانی هستند و همان کاری را می‏کنند که منافقان صدر اسلام با حسین (علیه السلام) کردند. آن روز هم احتیاجی نبود از روم و ایران و یا از چین و ماچین بیایند، پسر عموهای خود حسین (علیه السلام) بودند. منظورم پسر عموی نزدیک و بدون واسطه نیست، بلکه عشیره هایی که مربوط به قریش است. بنی امیه و بنی هاشم، عمو زاده بودند. در جامعه امروزی علاوه بر مصیبت خیانت خودی‏ها، کمک‏های خارجی هم اضافه شده است. اما نقش مستقیم را عوامل داخلی ایفا می‏کنند. فکر نکنید اگر بخواهند مسیر انقلاب اسلامی ایران منحرف بشود حتما آمریکا باید مستقیما عمل کند. آمریکا عوامل داخلی را شناسایی می‏کند، آن‏ها را به وسیله حمایت تبلیغاتی، کمک‏های مالی و احیانا قضایای دیگری، مانند ایجاد فتنه‏ها، آشوب‏ها ترورها تقویت می‏کند. درست است که بسیاری از این ترورها به دست منافقان انجام گرفته است، اما منافقان که آمریکایی نیستند؛ از کجا آمده‏اند؟ از همین جامعه ایرانی آمده‏اند و بسیاری از این‏ها به نام طرفداری از اسلام به وجود آمدند. ملحدی که امروز علیه اسلام و علیه امام (قدس السره الشریف) سخن می‏گوید و در خارج مصاحبه می‏کند، او از درون جامعه اسلامی سر بر آورده و شاید روزگاری هم به عنوان محافظ امام (قدس السره الشریف) در این جامعه زندگی می‏کرده است؛ و امروز اسلام را انکار می‏کند! و می‏گوید امام (قدس السره الشریف) را باید به موزه تاریخ سپرد!(35) چنین فردی حتما نباید از آمریکا بیاید. لکن این که چنین افرادی روزگاری به عنوان محافظ امام (قدس السره الشریف) در این جامعه زندگی می‏کرده‏اند، به این معنا نیست که آمریکا آن‏ها را تاکید نمی‏کند. چطور است که وزیر خارجه آمریکا سایر شخصیت‏های بیگانه، از این که - به اصطلاح خودشان - دموکراسی در ایران رواج پیدا کرده و مطبوعات آزاد شده‏اند که هر غلطی بخواهند بکنند، اظهار خوشحالی می‏کنند؟
اگر دشمنان امید دارند روزی بتوانند به ایران برگردند و سلطه شیطانی خود را دوباره از سر بگیرند، به دلیل همین انحرافاتی است که گوشه و کنار در میان همین افراد پیدا شده است. متاسفانه برخی از این افراد در دستگاه حکومتی هم نفوذ کرده‏اند. اگر حسین (علیه السلام) مصباح هدی است، و نور هدایت را به دل‏های مردم می‏تاباند، و راه را برای مردم روشن می‏کند، در این زمان هم باید از نور حسین (علیه السلام) استفاده کرد.
از همان راهی که دشمنان اسلام توانستند اسلام را مسخ و منحرف کنند و عاقبت، حسین (علیه السلام) را کشتند؛ امروز هم دشمنان اسلام می‏خواهند از همان راه، حسین زمان را از مسیر خود برگردانند. امروز هم می‏خواهند از همان عوامل و ابزار استفاده کنند؛ راه‏های کلی همان، تبلیغ، تهدید و تطمیع است. بنده هر چه فکر کردم عامل چهارمی پیدا نکردم، البته زمینه‏ها متفاوت است. ممکن است این‏ها از زمینه‏های دیگری استفاده کنند. اما عواملی که از آن استفاده می‏کنند همان سه عامل است.
ببینید امروز دشمنان اسلام در دنیا نسبت به اسلام چکار می‏کنند. آیا از تبلیغات کم می‏گذارند؟ کدام افترا تهمتی است که نمی‏زنند؟ و در همین روزنامه‏ها که بسیاری از آن‏ها با بودجه بیت المال تامین می‏شود با تیراژه‏های فراوان این تهمت‏ها و افتراها چاپ و پخش می‏گردد. بسیاری از جوان‏های نا آگاه ما هم تحت تاثیر واقع می‏شوند. فکر کنید گناه این افراد از گناه کسانی که سیدالشهداء (علیه السلام) را به قتل رساندند کم‏تر است؟ این افراد، از آن‏ها چه کم دارند؟ آیا گناه این‏ها از گناه معاویه و یاران و طرفداران او کم‏تر است؟ آیا کسانی که به نام دینم از این افراد حمایت می‏کنند، گناهانشان از ابوهریره و امثال وی کم‏تر است؟ حتی به همان اندازه‏ای که امروز اسلام در دنیا گسترش یافته است و بیش‏تر مطرح می‏باشد، گناه این افراد هم بزرگ‏تر است. کسانی که خدمت بکنند، اجرشان بیش‏تر است، و کسانی که خیانت بکنند، گناهشان بزرگ‏تر است. چون محدوده این خدمت و خیانت وسیع‏تر است. زمانی که معاویه تسلط یافت، بر عده‏ای از مردم مسلط شد که شتر نر و ماده را از هم تشخیص نمی‏دادند؛ به طوری که نماز جمعه را روز چهارشنبه خواند و کسی هم اعتراض نکرد، حتی یکی از خلفای اموی، در حال مستی نماز خواند و نماز صبح را چهار رکعت خواند، بعد گفتند نماز صبح دو رکعت است، گفت امروز حال خوشی داشتم، اگر می‏خواهید بیش‏تر برایتان بخواهم! آن روز دشمنان اسلام بر چنین مردمی حکومت می‏کردند، امروز فریب دادن جوانانی که در انقلاب رشد کرده‏اند، به این آسانی‏ها ممکن نیست. اما حیله‏های دشمنان نیز بسیار پیچیده‏تر است.
نکته‏ای دیگر؛ شما تاریخ جاهلیت را پیش از بعثت پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نگاه کنید، آیا در عرب کسی که به بی رحمی حرمله باشد پیدا می‏شود؟ کسی که طفل شش ماهه‏ای که در حال جان دادن است، آخرین لحظات حیاتش است، تیر سه شعبه زهر آلود به گلوی این طفل بزند؟ آیا جانوری از این پست‏تر پیدا می‏کنید؟ آیا پیش از اسلام چنین کسانی بودند؟ من فکر نمی‏کنم در میان همه وحشی هایی که در زمان قبل اسلام زندگی می‏کردند کسی به این قساوت وجود داشته باشد. بعد از ظهور و رشد اسلام بود که شیاطینی چون یزید، شمر و حرمله با این همه قساوت، برای مبارزه با اسلام پیدا شدند.
عجیب است، می‏افزاید، و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمه للمؤمنین و لا یزید الظالمین الا خسارا؛(36) نتیجه آب باران این است که در جایی که گل می‏روید، گل‏های با طراوت و خوشبو بیش‏تر می‏شود، اما محلی که گیاه سمی می‏روید، همان سم بیش‏تر خواهد شد.
در جامعه اسلامی، سلمان‏ها، ابوذرها، عمارها، میثم تمارها و سعید بن جبیرها رشد می‏کنند. کسانی پیدا می‏شوند که در شب عاشورا می‏گویند اگر هفتاد بار کشته شویم، باز هم آرزو داریم در رکاب تو به شهادت برسیم؛ این از یک طرف، اما از سوی دیگر آن قساوت و بی رحمی‏ها رشد می‏کند. کسانی که هدایت الهی را زیر پا می‏گذارند و از رحمت خدا روی بر می‏گردانند، بر شقاوت و قساوتشان افزوده می‏شود.
انقلاب اسلامی ایران از یک طرف گل هایی پروراند که در طول تاریخ اسلام کم نظیر هستند، اگر نگوییم بی نظیرند. بنده زمانی که طلبه شدم، تا حدودی با تاریخ اسلام، آشنا شدم یکی از بخش‏های تاریخ که بسیار بر من اثر می‏گذاشت و مرا به اعجاب وا می‏داشت، داستان حنظله غسیل الملائکه است. در صدر اسلام جوانی بود به نام حنظله، این جوان عروسی کرد، صبح روز بعد از عروسی در جنگ احد شرکت کرد، در حالی که هنوز فرصت نکرده بود از جنابت شب گذشته غسل کند در جنگ شرکت کرد و به شهادت رسید. پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود ملائکه را می‏بینم که آب از آسمان آورده‏اند و حنظله را غسل می‏دهند، به همین مناسبت وی حنظله غسیل الملائکه نامیده شد، یعنی حنظله‏ای که ملائکه او را غسل داده‏اند.(37) این داستان برایم بسیار عجیب بود، که جوانی شب اول عروسی‏اش، از بستر عروسی برخیزد و در جبهه شرکت کند و به شهادت برسد. اما در داستان انقلاب ما، صدها و هزارها حنظله غسیل الملائکه داشتیم. گل هایی روییدند که حنظله غسیل الملائکه باید پای آن‏ها را ببوسد. چقدر شهدایی داشتیم که از خدا خواسته بودند جنازه شان پیدا نشود. یکی از طلاب که از دوستان نزدیک خود ما بود، چند سال در جبهه شرکت داشت، تا به فرماندهی لشگر رسید، هنوز ازدواج نکرده بود، گفت فقط آرزو دارم با یک دختر سید ازدواج کنم، تا با فاطمه زهرا (سلام الله علیها) محرم شوم، آمد ده هزار تومان قرض کرد و با یک دختر سید ازدواج کرد. بعد از چندین سال جنگ، روز سوم عروسی به جبهه برگشت و به شهادت رسید. از خدا خواسته بود که جنازه‏اش پیدا نشود و پیدا هم نشد.
در این انقلاب از یک طرف این گل‏ها روییدند، نوجوان‏ها و جوان هایی که ره صد ساله را یک شبه پیمودند. اما در مقابل، منافقان ملحدی تربیت شدند که نظیر آن‏ها در شیطنت و نفاق در طول تاریخ کم‏تر دیده می‏شود. متاسفانه امروز این منافقان با احترام در همین جامعه زندگی می‏کنند. چرا؟ برای این که یک دستگاه تبلیغاتی از اول راه انداختند، به وسیله آن خشونت را محکوم و تساهل و تسامح را ترویج کردند؛ غیرت را از مردم گرفتند تا در مقابل این حملات ناجوانمردانه به اساس اسلام کسی اعتراض نکند و نفس نکشد؛ و اگر کسی به خود جرات اعتراض بدهد او را طرفدار خشونت و تئوریسین خشونت معرفی می‏کنند و او باید به اعلام محکوم شود! این نقش اول تبلیغات بود و هنوز به نحو اتم و اکمل ادامه دارد. این همان نقشی است که معاویه و همه شیاطین عالم، هنگامی که در مقام سیاست بازی قرار می‏گیرند، بازی کرده‏اند. همچنین تطمیع، و پول و هدایا فرستادن، به جاهایی که گفتنی نیست. به کسانی که هم حزب و هم جبهه آن‏ها بودند، پست و مقام هایی بخشیدند. و بعد تهدید، علی رغم این که همه انواع خشونت را محکوم می‏کنند، اما در تهدید مخالفان خود، از تهدیدهای تلفنی، روزنامه‏ای و یا هر شکلی از آن فروگذاری نمی‏کنند. عین همان سیاست هایی که معاویه عمل می‏کرد.