تربیت
Tarbiat.Org

آذرخشی دیگر در آسمان کربلا
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

گستردگی، اهمیت و تاثیر عزاداری برای سیدالشهداء (علیه السلام)

این عزاداری‏ها مخصوص شهر و کشور ما نیست. شاید بسیاری از مردم گمان کنند که این گونه عزاداری‏ها مخصوص شهرهایی همچون قم و مشهد یا سایر شهرهای ایران است؛ اما من به شما عرض کنم که دورترین نقطه‏های جهان در ایام محرم و صفر و به خصوص روز عاشورا شبیه همان مراسمی که شما در شهر خودتان دارید برنامه هایی برگزار می‏شود. در نیویورک که یکی از بزرگترین شهرهای دنیا است، در روز عاشورا از طرف شیعیان پاکستانی، ایرانی، عراقی، لبنانی و بعضی از کشورهای دیگر، دسته سینه زنی راه می‏افتد به طوری که توجه همه مردم را به خود جلب می‏کند. بزرگ‏ترین خیابان این شهر، پر از جمعیت می‏شود به گونه‏ای که رفت و آمد را مشکل می‏سازد.
علاوه بر شیعیان، در بسیاری از کشورهای سنی نشین هم در ایام عاشورا چنین مراسمی از سوی اهل سنت برگزار می‏شود؛ یا اگر شیعیان جلساتی تشکیل می‏دهند، برادران اهل تسنن، خود را موظف می‏دانند که در این مراسم شرکت کنند. بسیاری از برادران اهل تسنن ما در شبه قاره هند، هم در هندوستان که تعداد مسلمان آن، دو برابر جمعیت کل ایران است و هم در بنگلادش و پاکستان، به عنوان ادای اجر رسالت، بر خود واجب می‏دانند که در مراسم عزاداری سیدالشهداء (علیه السلام) شرکت کنند. چون در قرآن آمده است:قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی.(16) بر همین اساس، ایشان نیز اطهار مودت به اهل بیت (علیه السلام) را اجر رسالت می‏دانند و ادای آن را بر خود واجب می‏شمارند.
به این دلیل وقتی عزاداری سیداشهداء (علیه السلام) برپا می‏شود، آن‏ها هم برای اظهار محبت و علاقه به اهل بیت (علیه السلام) و ادای این دینی که به عهده خود می‏دانند شرکت می‏کنند؛ بلکه حتی بت پرستانی که به شریعت اسلام معتقد نیستند، به لحاظ برکاتی که از عزاداری سیدالشهدا (علیه السلام) دیده‏اند مراسم عزاداری برپا می‏کنند و نذورات فراوانی برای برگزاری مراسم سیدالشهداء (علیه السلام) دارند. این‏ها مواردی است است که در تمام دنیا دیده می‏شود و کفار هم می‏دانند که چنین مسائلی وجود دارند. شما هیچ حادثه‏ای را در عالم نمی‏توانید نشان دهید که چنین تاثیری داشته باشد و ملت‏های مختلف را تحت تاثیر قرار داده باشد.
از نظر طول اثر، بیش از سیزده قرن است که طراوت و تازگی خود را حفظ کرده و گویی این جریان دیروز واقع شده است و مردم همچنان با سوز و گداز می‏گریند و بر سر و سینه می‏زنند. شاید بعضی از مراسم عزاداری وجود داشته باشد که از جهت قدمت سابقه بیشتری داشته باشد. نمونه‏ای که می‏توان به آن اشاره کرد، عزاداری‏ای است که مسیحیان برای به دار زدن حضرت عیسی (علیه السلام) انجام می‏دهند. سالگرد به دار کشیده شدن حضرت عیسی - علی نبینا و آله و علیه السلام - در همین ایام بهار است. البته ما معتقدیم که چنین اتفاقی واقع نشده است. قرآن می‏فرماید:و ما قتلوه و ما صلبوه ولکن شبه لهم.(17)
اما آن‏ها معتقدند که حضرت عیسی (علیه السلام) را به دار کشیدند و ایشان را دفن کردند و بعد از سه روز، ایشان از قبر بیرون آمد و به آسمان رفت. لذا برای سالگرد به دار کشیده شدن حضرت عیسی (علیه السلام) مراسم عزاداری برپا می‏کنند. بنده یک سال در واتیکان بودم که مصادف بود با شب هایی که شب عزاداری حضرت مسیح (علیه السلام) بود. این مراسم در کلیسای بزرگ رم، در کلیسای سن پیتر با حضور خود پاپ برگزار می‏شد و برنامه به گونه‏ای پیش آمد که ما هم در آن شرکت کردیم. بدیهی است مراسمی که در آن، پاپ که شخصیت جهانی عظیمی دارد شرکت می‏کند و از اطراف دنیا برای دیدن آن جمع می‏شوند و در کلیسایی که بزرگ‏ترین کلیسای عالم است برپا می‏گردد، مراسمی با شکوه خواهد بود.
در این مراسم لباس مشکی می‏پوشند، شمع روشن می‏کنند و سرودهای مذهبی شبیه نوحه‏ای که ما می‏خوانیم، به صورت آرام می‏خوانند. چنین مراسمی را برگزار می‏کنند، اما اتمام این مراسم به اندازه مجلس ترحیم یکی از علمای ما شور ندارد. از آن جا که از میلاد حضرت مسیح (علیه السلام) دو هزار سال می‏گذرد، می‏توانیم بگوییم سابقه برگزاری این مراسم عزاداری به حدود دو هزار سال می‏رسد و این مراسم هم چنان برگزار می‏شود و مورد احترام است. اما به همین صورت کم رنگ و خیلی عادی برگزار می‏گردد. اگر شما این مراسم را با یکی از مجالس عزاداری که در قم یا تهران برگزار می‏شود مقایسه کنید، آن وقت خواهید دید که چقدر تفاوت راه است میان آن ارادتی که مسلمانان - به خصوص شیعیان - از جانم اظهار می‏کنند، با آنچه در بزرگترین ادیان جهان و با آن تشکیلات، برای حضرت مسیح (علیه السلام) برگزار می‏شود. به هر حال شما بهتر می‏دانید و خودتان لمس می‏کنید که کیفیت آن با هیچ مراسمی قابل مقایسه نیست.
به این مطالب، فداکاری هایی را که شیعیان در طول تاریخ کرده‏اند اضافه کنید. این فداکاری‏ها برای این بوده است که بتوانند این مراسم را برگزار کنند و بتوانند به زیارت قبر سیدالشهداء (علیه السلام) نایل شوند. همیشه برگزاری این گونه مراسم و زیارت قبر آن حضرت (علیه السلام) به این راحتی نبوده است. البته الان هم خیلی راحت نیست؛ ولی زمانی بود که اگر کسی می‏خواست برای زیارت قبر سیداشهداء (علیه السلام) برود، باید جان خود را کف دست بگیرد. ماموران دولت عباسی، به خصوص در زمان متوکل، آنچنان سخت‏گیری می‏کردند که کسی جرات نکند به نزدیک حرم حسینی برسد. و بالاخره قبر سیدالشهداء (علیه السلام) را خراب کردند، بر آن آب بستند و زمینش را شخم زدند، برای این که به کلی آثار این قبر محو شود. ولی شیعیان برای آن که بتوانند حتی قبر سیدالشهداء (علیه السلام) را زیارت کنند، حاضر شدند نست بدهند، پا بدهند، جان بدهند، اما بروند و از نزدیک سلام بدهند. چنین چیزی قطعا در تاریخ بشر نمونه ندارد. اگر از هر جهت دیگر بگوییم شباهتی با سایر حوادث دارد، از این جهت شباهتی با هیچ حادثه‏ای ندارد. هیچ واقعه‏ای را نمی‏شود با این مقایسه کرد.
البته این حادثه اتفاقی نیست؛ درست است که خدای متعال در قلب مؤمنان عشقی برای سیدالشهداء (علیه السلام) قرار داده است و در این مورد یم عامل غیبی وجود دارد، اما کارهای الهی معمولا بدون اسباب ظاهری نیست؛ این که گاهی بدون اسباب ظاهری کاری انجام می‏گیرد، استسناء است. تصادفی نبوده که شیعیان این طور علاقه‏مند شدند.
حتی اهل تسنن و حتی بت پرستان هم برکات و آثاری از این کار دیده‏اند. ولی شاید مهم‏تر از همه، توصیه هایی بوده است که پیشاپیش از طرف خود پیغمبر اکرم و از طرف ائمه و اهل بیت (علیه السلام)، بر زیارت، بزرگداشت و عزاداری، گریستن و برپا کردن مراسم ماتم تاکید شده است. تاکیدهای عجیب، که یک سلام دادن برای سیدالشهداء (علیه السلام) ثواب حج و عمره را دارد. سلامی که از حضور قلب و از صدق دل انجام بگیرد می‏تواند ثواب حج داشته باشد. آن قدر ثواب در فضیلت زیارت سیدالشهداء (علیه السلام) وارد شده است که کتابها از این قبیل مطالب پر شده است. رفتاری را که خود ائمه اطهار (علیه السلام) در بزرگداشت این مراسم داشته‏اند مورد توجه قرار دهید. مثلا به کسانی که مرثیه می‏گفتند و شعر می‏سرودند، صله‏های فراوان می‏دادند و از آن‏ها بسیار تمجید می‏کردند و به آنان احترام می‏گذاشتند. در ایام عزاداری در بیوت خود مراسم عزاداری تشکیل می‏دادند، شاعری را دعوت می‏کردند، می‏آمد مرثیه می‏خواند. هم سفارش‏های زبانی و هم سیره عملی و هم ذکر آن همه ثواب‏ها برای زیارت و بزرگداشت عزاداری و بالاخره آن عشقی که خدا در دل‏های پاک مؤمنان قرار داده، این حادثه را به صورت حادثه منحصر به فردی در تاریخ بشر در آورده است.
خوب، این‏ها چه اثری در زندگی انسان‏ها داشته است؟ ما معتقدیم که مقام پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از ائمه اطهار (علیه السلام) بالاتر است. چرا برای وفات پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) این گونه عزاداری نمی‏کنیم؟ چرا با این که مقام پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از همه ائمه اطهار (علیه السلام) بالاتر است، این همه سفارش برای زیارت و برپاکردن مراسم عزاداری آن حضرت نشده است؟ ما دوازده امام معصوم داریم، اگر بنا بر تفضیل مقام ائمه باشد، بر اساس آن چه خود ایشان فرموده‏اند مقام امیر المؤمنین (علیه السلام) از همه بالاتر است. درست که ما برای شهادت امیر المؤمنین (علیه السلام) هم خیلی عزاداری می‏کنیم، اما این نسبت به سیدالشهداء (علیه السلام) قابل مقایسه نیست. مصیبت حسین (علیه السلام) چه خصوصیتی دارد که این چنین برای او اهمیت قائل شده‏اند و این همه سفارش کرده‏اند؟ بگذریم از روایاتی که می‏فرماید از زمان حضرت آدم (علیه السلام)، ذکر حسین (علیه السلام) و گریه کردن بر مصیبت حسین (علیه السلام) بوده است. روایاتی هست که همه انبیا و اولیا و فرشتگان آسمان برای سیدالشهداء (علیه السلام) گریه کرده‏اند. این ویژگی که برای حسین (علیه السلام) است، که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در مورد آن بزرگوار فرمود:حسین منی و انا من حسین(18) برای چیست؟ خوب معنای حسین منی روشن است؛ اما انا من حسین خیلی مهم است. یا عبارت معروفی که معمولا در حسینیه‏ها می‏نویسند که از این روایت گرفته شده است:ان الحسین ابن علی فی السماء اکبر منه فی الارض فانه لمکتوب عن یمین عرش الله مصباح هدی و سفینه نجاه(19) حسین چراغ هدایت و کشتی نجات است.
خوب، همه امامان ما (علیه السلام) چراغ هدایت بوده‏اند، همه آنان کشتی نجات هستند. در زیارت جامعه می‏خوانیم که همه شما کشتی نجات هستید، هر کس به شما تمسک بجوید، نجات می‏یابد، و هر کس از شما دور و عقب بماند، هلاک می‏شود. همه اهل بیت (علیه السلام) همین گونه‏اند. پس حسین (علیه السلام) چه خصوصیتی دارد؟
بدون شک شخصیت سیدالشسهداء (علیه السلام) و شرایطی که برای زندگی ایشان پیش آمد، تقدیر الهی بود؛ یک ویژگی به زندگی آن حضرت (علیه السلام) و به خصوص شهادت او بخشید که این برکات می‏تواند از آن ناشی شود. همین طور ما معتقدیم همه ائمه اطهار (علیه السلام) نور واحد هستند؛ هر امام دیگری هم به جای امام حسین (علیه السلام) بود، باید همین برنامه را اجرا می‏کرد. اگر اختلافی در رفتار ائمه (علیه السلام) دیده می‏شود، به لحاظ شرایط اجتماعی زمان ایشان بوده است. مثلا امام حسن (علیه السلام) اول جنگید و بعد صلح کرد. این که معروف است که امام حسن (علیه السلام) در مقایسه با سیدالشهداء (علیه السلام) سمبل صلح بود، بدان معنا نیست که دو نوع سلیقه و دو قرائت از اسلام داشته‏اند، قرائتی صلح طلبانه و قرائت دیگری خشونت‏آمیز؛ خیر، ما معتقدیم اگر امام حسین (علیه السلام) هم در موقعیت امام حسن (علیه السلام) بود، می‏بایست همانند امام حسن (علیه السلام) رفتار کند و اگر امام حسن (علیه السلام) در شرایط امام حسین (علیه السلام) بود، باید همان رفتار امام حسین (علیه السلام) را انجام می‏داد، و سایر ائمه (علیه السلام) نیز به همین شکل. اختلاف در روش‏ها و رفتارها به خاطر شرایط اجتماعی خاصی بوده که این وظایف را ایجاب می‏کرده است. پس این شرایط خاص است که برای ابی عبدالله (علیه السلام) پیش آمد و زمینه‏ای را فراهم کرد که نقشی را در تاریخ بشر و راهنمایی انسان‏ها ایفا کند که برای هیچ فرد دیگری میسر نشد. این شرایط بود که چنین رفتاری را تعیین کرد؛ یا به زبان دینی این تقدیر الهی بود، خواست خدا بود. چون شرایط اجتماعی هم به دست خداست، همه چیز به اراده لایزال الهی منتهی می‏شود. این دو مطلب، در روی یک سکه است؛ خواه بگوییم خدا این ویژگی را به امام حسین (علیه السلام) بخشید، و یا بگوییم شرایط زندگی ابی عبدالله (علیه السلام) این خصوصیت‏ها را اقتضا کرد. چون این شرایط نیز اراده خدا است و طبق تقدیر او انجام می‏گیرد.
حال باید بررسی کنیم که چگونه سیدالشهداء (علیه السلام) این ویژگی را پیدا کرد که بتواند این برکت را داشته باشد و مردم در سایه عزاداری در مصیبت او بتوانند مصالح دنیا و به خصوص مصالح آخرتشان را تامین کنند؛ چون برای مؤمن، دنیا مقدمه‏ای برای تکامل اخروی است و حیات اصلی در آن جا است. این جا یک دوران جنینی است که ما می‏گذرانیم. حیات حقیقی، پس از مرگ شروع می‏شود.وان الدار الاخره لهی الحیوان،(20) حیات واقعی، پس از این عالم است. به هر حال، هم مصالح دنیوی و هم مصالح اخروی ما در سایه توسل به سیدالشهداء (علیه السلام)، توجه به آن حضرت، عزاداری برای او، گریستن برای او و عرض ارادت به ایشان است. همه شما آن قدر از معجزات و کراماتی که از این عزاداری‏ها حاصل شده است شنیده‏اید که من هر چه بگویم زیره به کرمان بردن است؛ لذا به این قسمت نمی‏پردازم. حتی خاک گلی که عزاداران سیدالشهداء (علیه السلام) به پیشانی می‏مالیدند موجب شفای چشم حضرت آیت الله العظمی بروجردی (رحمه الله علیه) شد. این داستان را همه شنیده‏اید که ایشان به چشم دردی مبتلا بودند که معالجه نمی‏شد. تا این که در ایام عاشورا در بروجرد دسته‏ای سینه زن به منزل ایشان آمدند. مرحوم آیت الله بروجردی (رحمه الله علیه) مقداری از گل هایی را که عزاداران حسینی به سر و صورت مالیده بودند، برداشته و به چشم مالید و آن چشم درد ایشان معالجه شد و تا آخر عمر هیچ ناراحتی از ناحیه چشم نداشتند و بدون عینک ریزترین خطها را می‏خواندند و این به برکت گلی بود که سینه زنان سیدالشهداء (علیه السلام) روی سرشان می‏ریختند. از این گونه کرامات و معجزات الی ماشاالله وجود دارد. همه شما با یک قطره اشکی که در این مراسم می‏ریزید، اول نورانیت آن را در خود احساس می‏کنید. حاجت هایی که از شما برآورده می‏شود و نیز بسیاری از آفت‏ها و مصیبت هایی که از شما دفع می‏شود و نمی‏دانید، در مرحله بعد است. نکته‏ای است که داخل پرانتز عرض می‏کنم که در دعاها به آن اشاره شده است، و آن این که ما غالبا فقط حاجت هایی را از خدا می‏خواهیم و برآورده می‏شود، به حساب می‏آوریم؛ اما نمی‏دانیم چه مصیبت هایی متوجه ما بوده است و خدا آن مصیبت‏ها را از ما برداشته است و از آن‏ها خبر نداریم؛ در حالی که به برکت نام سیدالشهداء (علیه السلام) ده‏ها برابر برکاتی که بر مردم نازل می‏شود، آفات و مصیبت هایی از آن‏ها برداشته می‏شود و ما خبر نداریم و آن‏ها را به حساب نمی‏آوریم. اگر چنین چیزی باشد، آیا جا ندارد که مردم این همه اهتمام به گریه و عزاداری داشته باشند؟