این عزاداریها مخصوص شهر و کشور ما نیست. شاید بسیاری از مردم گمان کنند که این گونه عزاداریها مخصوص شهرهایی همچون قم و مشهد یا سایر شهرهای ایران است؛ اما من به شما عرض کنم که دورترین نقطههای جهان در ایام محرم و صفر و به خصوص روز عاشورا شبیه همان مراسمی که شما در شهر خودتان دارید برنامه هایی برگزار میشود. در نیویورک که یکی از بزرگترین شهرهای دنیا است، در روز عاشورا از طرف شیعیان پاکستانی، ایرانی، عراقی، لبنانی و بعضی از کشورهای دیگر، دسته سینه زنی راه میافتد به طوری که توجه همه مردم را به خود جلب میکند. بزرگترین خیابان این شهر، پر از جمعیت میشود به گونهای که رفت و آمد را مشکل میسازد.
علاوه بر شیعیان، در بسیاری از کشورهای سنی نشین هم در ایام عاشورا چنین مراسمی از سوی اهل سنت برگزار میشود؛ یا اگر شیعیان جلساتی تشکیل میدهند، برادران اهل تسنن، خود را موظف میدانند که در این مراسم شرکت کنند. بسیاری از برادران اهل تسنن ما در شبه قاره هند، هم در هندوستان که تعداد مسلمان آن، دو برابر جمعیت کل ایران است و هم در بنگلادش و پاکستان، به عنوان ادای اجر رسالت، بر خود واجب میدانند که در مراسم عزاداری سیدالشهداء (علیه السلام) شرکت کنند. چون در قرآن آمده است:قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی.(16) بر همین اساس، ایشان نیز اطهار مودت به اهل بیت (علیه السلام) را اجر رسالت میدانند و ادای آن را بر خود واجب میشمارند.
به این دلیل وقتی عزاداری سیداشهداء (علیه السلام) برپا میشود، آنها هم برای اظهار محبت و علاقه به اهل بیت (علیه السلام) و ادای این دینی که به عهده خود میدانند شرکت میکنند؛ بلکه حتی بت پرستانی که به شریعت اسلام معتقد نیستند، به لحاظ برکاتی که از عزاداری سیدالشهدا (علیه السلام) دیدهاند مراسم عزاداری برپا میکنند و نذورات فراوانی برای برگزاری مراسم سیدالشهداء (علیه السلام) دارند. اینها مواردی است است که در تمام دنیا دیده میشود و کفار هم میدانند که چنین مسائلی وجود دارند. شما هیچ حادثهای را در عالم نمیتوانید نشان دهید که چنین تاثیری داشته باشد و ملتهای مختلف را تحت تاثیر قرار داده باشد.
از نظر طول اثر، بیش از سیزده قرن است که طراوت و تازگی خود را حفظ کرده و گویی این جریان دیروز واقع شده است و مردم همچنان با سوز و گداز میگریند و بر سر و سینه میزنند. شاید بعضی از مراسم عزاداری وجود داشته باشد که از جهت قدمت سابقه بیشتری داشته باشد. نمونهای که میتوان به آن اشاره کرد، عزاداریای است که مسیحیان برای به دار زدن حضرت عیسی (علیه السلام) انجام میدهند. سالگرد به دار کشیده شدن حضرت عیسی - علی نبینا و آله و علیه السلام - در همین ایام بهار است. البته ما معتقدیم که چنین اتفاقی واقع نشده است. قرآن میفرماید:و ما قتلوه و ما صلبوه ولکن شبه لهم.(17)
اما آنها معتقدند که حضرت عیسی (علیه السلام) را به دار کشیدند و ایشان را دفن کردند و بعد از سه روز، ایشان از قبر بیرون آمد و به آسمان رفت. لذا برای سالگرد به دار کشیده شدن حضرت عیسی (علیه السلام) مراسم عزاداری برپا میکنند. بنده یک سال در واتیکان بودم که مصادف بود با شب هایی که شب عزاداری حضرت مسیح (علیه السلام) بود. این مراسم در کلیسای بزرگ رم، در کلیسای سن پیتر با حضور خود پاپ برگزار میشد و برنامه به گونهای پیش آمد که ما هم در آن شرکت کردیم. بدیهی است مراسمی که در آن، پاپ که شخصیت جهانی عظیمی دارد شرکت میکند و از اطراف دنیا برای دیدن آن جمع میشوند و در کلیسایی که بزرگترین کلیسای عالم است برپا میگردد، مراسمی با شکوه خواهد بود.
در این مراسم لباس مشکی میپوشند، شمع روشن میکنند و سرودهای مذهبی شبیه نوحهای که ما میخوانیم، به صورت آرام میخوانند. چنین مراسمی را برگزار میکنند، اما اتمام این مراسم به اندازه مجلس ترحیم یکی از علمای ما شور ندارد. از آن جا که از میلاد حضرت مسیح (علیه السلام) دو هزار سال میگذرد، میتوانیم بگوییم سابقه برگزاری این مراسم عزاداری به حدود دو هزار سال میرسد و این مراسم هم چنان برگزار میشود و مورد احترام است. اما به همین صورت کم رنگ و خیلی عادی برگزار میگردد. اگر شما این مراسم را با یکی از مجالس عزاداری که در قم یا تهران برگزار میشود مقایسه کنید، آن وقت خواهید دید که چقدر تفاوت راه است میان آن ارادتی که مسلمانان - به خصوص شیعیان - از جانم اظهار میکنند، با آنچه در بزرگترین ادیان جهان و با آن تشکیلات، برای حضرت مسیح (علیه السلام) برگزار میشود. به هر حال شما بهتر میدانید و خودتان لمس میکنید که کیفیت آن با هیچ مراسمی قابل مقایسه نیست.
به این مطالب، فداکاری هایی را که شیعیان در طول تاریخ کردهاند اضافه کنید. این فداکاریها برای این بوده است که بتوانند این مراسم را برگزار کنند و بتوانند به زیارت قبر سیدالشهداء (علیه السلام) نایل شوند. همیشه برگزاری این گونه مراسم و زیارت قبر آن حضرت (علیه السلام) به این راحتی نبوده است. البته الان هم خیلی راحت نیست؛ ولی زمانی بود که اگر کسی میخواست برای زیارت قبر سیداشهداء (علیه السلام) برود، باید جان خود را کف دست بگیرد. ماموران دولت عباسی، به خصوص در زمان متوکل، آنچنان سختگیری میکردند که کسی جرات نکند به نزدیک حرم حسینی برسد. و بالاخره قبر سیدالشهداء (علیه السلام) را خراب کردند، بر آن آب بستند و زمینش را شخم زدند، برای این که به کلی آثار این قبر محو شود. ولی شیعیان برای آن که بتوانند حتی قبر سیدالشهداء (علیه السلام) را زیارت کنند، حاضر شدند نست بدهند، پا بدهند، جان بدهند، اما بروند و از نزدیک سلام بدهند. چنین چیزی قطعا در تاریخ بشر نمونه ندارد. اگر از هر جهت دیگر بگوییم شباهتی با سایر حوادث دارد، از این جهت شباهتی با هیچ حادثهای ندارد. هیچ واقعهای را نمیشود با این مقایسه کرد.
البته این حادثه اتفاقی نیست؛ درست است که خدای متعال در قلب مؤمنان عشقی برای سیدالشهداء (علیه السلام) قرار داده است و در این مورد یم عامل غیبی وجود دارد، اما کارهای الهی معمولا بدون اسباب ظاهری نیست؛ این که گاهی بدون اسباب ظاهری کاری انجام میگیرد، استسناء است. تصادفی نبوده که شیعیان این طور علاقهمند شدند.
حتی اهل تسنن و حتی بت پرستان هم برکات و آثاری از این کار دیدهاند. ولی شاید مهمتر از همه، توصیه هایی بوده است که پیشاپیش از طرف خود پیغمبر اکرم و از طرف ائمه و اهل بیت (علیه السلام)، بر زیارت، بزرگداشت و عزاداری، گریستن و برپا کردن مراسم ماتم تاکید شده است. تاکیدهای عجیب، که یک سلام دادن برای سیدالشهداء (علیه السلام) ثواب حج و عمره را دارد. سلامی که از حضور قلب و از صدق دل انجام بگیرد میتواند ثواب حج داشته باشد. آن قدر ثواب در فضیلت زیارت سیدالشهداء (علیه السلام) وارد شده است که کتابها از این قبیل مطالب پر شده است. رفتاری را که خود ائمه اطهار (علیه السلام) در بزرگداشت این مراسم داشتهاند مورد توجه قرار دهید. مثلا به کسانی که مرثیه میگفتند و شعر میسرودند، صلههای فراوان میدادند و از آنها بسیار تمجید میکردند و به آنان احترام میگذاشتند. در ایام عزاداری در بیوت خود مراسم عزاداری تشکیل میدادند، شاعری را دعوت میکردند، میآمد مرثیه میخواند. هم سفارشهای زبانی و هم سیره عملی و هم ذکر آن همه ثوابها برای زیارت و بزرگداشت عزاداری و بالاخره آن عشقی که خدا در دلهای پاک مؤمنان قرار داده، این حادثه را به صورت حادثه منحصر به فردی در تاریخ بشر در آورده است.
خوب، اینها چه اثری در زندگی انسانها داشته است؟ ما معتقدیم که مقام پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از ائمه اطهار (علیه السلام) بالاتر است. چرا برای وفات پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) این گونه عزاداری نمیکنیم؟ چرا با این که مقام پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از همه ائمه اطهار (علیه السلام) بالاتر است، این همه سفارش برای زیارت و برپاکردن مراسم عزاداری آن حضرت نشده است؟ ما دوازده امام معصوم داریم، اگر بنا بر تفضیل مقام ائمه باشد، بر اساس آن چه خود ایشان فرمودهاند مقام امیر المؤمنین (علیه السلام) از همه بالاتر است. درست که ما برای شهادت امیر المؤمنین (علیه السلام) هم خیلی عزاداری میکنیم، اما این نسبت به سیدالشهداء (علیه السلام) قابل مقایسه نیست. مصیبت حسین (علیه السلام) چه خصوصیتی دارد که این چنین برای او اهمیت قائل شدهاند و این همه سفارش کردهاند؟ بگذریم از روایاتی که میفرماید از زمان حضرت آدم (علیه السلام)، ذکر حسین (علیه السلام) و گریه کردن بر مصیبت حسین (علیه السلام) بوده است. روایاتی هست که همه انبیا و اولیا و فرشتگان آسمان برای سیدالشهداء (علیه السلام) گریه کردهاند. این ویژگی که برای حسین (علیه السلام) است، که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در مورد آن بزرگوار فرمود:حسین منی و انا من حسین(18) برای چیست؟ خوب معنای حسین منی روشن است؛ اما انا من حسین خیلی مهم است. یا عبارت معروفی که معمولا در حسینیهها مینویسند که از این روایت گرفته شده است:ان الحسین ابن علی فی السماء اکبر منه فی الارض فانه لمکتوب عن یمین عرش الله مصباح هدی و سفینه نجاه(19) حسین چراغ هدایت و کشتی نجات است.
خوب، همه امامان ما (علیه السلام) چراغ هدایت بودهاند، همه آنان کشتی نجات هستند. در زیارت جامعه میخوانیم که همه شما کشتی نجات هستید، هر کس به شما تمسک بجوید، نجات مییابد، و هر کس از شما دور و عقب بماند، هلاک میشود. همه اهل بیت (علیه السلام) همین گونهاند. پس حسین (علیه السلام) چه خصوصیتی دارد؟
بدون شک شخصیت سیدالشسهداء (علیه السلام) و شرایطی که برای زندگی ایشان پیش آمد، تقدیر الهی بود؛ یک ویژگی به زندگی آن حضرت (علیه السلام) و به خصوص شهادت او بخشید که این برکات میتواند از آن ناشی شود. همین طور ما معتقدیم همه ائمه اطهار (علیه السلام) نور واحد هستند؛ هر امام دیگری هم به جای امام حسین (علیه السلام) بود، باید همین برنامه را اجرا میکرد. اگر اختلافی در رفتار ائمه (علیه السلام) دیده میشود، به لحاظ شرایط اجتماعی زمان ایشان بوده است. مثلا امام حسن (علیه السلام) اول جنگید و بعد صلح کرد. این که معروف است که امام حسن (علیه السلام) در مقایسه با سیدالشهداء (علیه السلام) سمبل صلح بود، بدان معنا نیست که دو نوع سلیقه و دو قرائت از اسلام داشتهاند، قرائتی صلح طلبانه و قرائت دیگری خشونتآمیز؛ خیر، ما معتقدیم اگر امام حسین (علیه السلام) هم در موقعیت امام حسن (علیه السلام) بود، میبایست همانند امام حسن (علیه السلام) رفتار کند و اگر امام حسن (علیه السلام) در شرایط امام حسین (علیه السلام) بود، باید همان رفتار امام حسین (علیه السلام) را انجام میداد، و سایر ائمه (علیه السلام) نیز به همین شکل. اختلاف در روشها و رفتارها به خاطر شرایط اجتماعی خاصی بوده که این وظایف را ایجاب میکرده است. پس این شرایط خاص است که برای ابی عبدالله (علیه السلام) پیش آمد و زمینهای را فراهم کرد که نقشی را در تاریخ بشر و راهنمایی انسانها ایفا کند که برای هیچ فرد دیگری میسر نشد. این شرایط بود که چنین رفتاری را تعیین کرد؛ یا به زبان دینی این تقدیر الهی بود، خواست خدا بود. چون شرایط اجتماعی هم به دست خداست، همه چیز به اراده لایزال الهی منتهی میشود. این دو مطلب، در روی یک سکه است؛ خواه بگوییم خدا این ویژگی را به امام حسین (علیه السلام) بخشید، و یا بگوییم شرایط زندگی ابی عبدالله (علیه السلام) این خصوصیتها را اقتضا کرد. چون این شرایط نیز اراده خدا است و طبق تقدیر او انجام میگیرد.
حال باید بررسی کنیم که چگونه سیدالشهداء (علیه السلام) این ویژگی را پیدا کرد که بتواند این برکت را داشته باشد و مردم در سایه عزاداری در مصیبت او بتوانند مصالح دنیا و به خصوص مصالح آخرتشان را تامین کنند؛ چون برای مؤمن، دنیا مقدمهای برای تکامل اخروی است و حیات اصلی در آن جا است. این جا یک دوران جنینی است که ما میگذرانیم. حیات حقیقی، پس از مرگ شروع میشود.وان الدار الاخره لهی الحیوان،(20) حیات واقعی، پس از این عالم است. به هر حال، هم مصالح دنیوی و هم مصالح اخروی ما در سایه توسل به سیدالشهداء (علیه السلام)، توجه به آن حضرت، عزاداری برای او، گریستن برای او و عرض ارادت به ایشان است. همه شما آن قدر از معجزات و کراماتی که از این عزاداریها حاصل شده است شنیدهاید که من هر چه بگویم زیره به کرمان بردن است؛ لذا به این قسمت نمیپردازم. حتی خاک گلی که عزاداران سیدالشهداء (علیه السلام) به پیشانی میمالیدند موجب شفای چشم حضرت آیت الله العظمی بروجردی (رحمه الله علیه) شد. این داستان را همه شنیدهاید که ایشان به چشم دردی مبتلا بودند که معالجه نمیشد. تا این که در ایام عاشورا در بروجرد دستهای سینه زن به منزل ایشان آمدند. مرحوم آیت الله بروجردی (رحمه الله علیه) مقداری از گل هایی را که عزاداران حسینی به سر و صورت مالیده بودند، برداشته و به چشم مالید و آن چشم درد ایشان معالجه شد و تا آخر عمر هیچ ناراحتی از ناحیه چشم نداشتند و بدون عینک ریزترین خطها را میخواندند و این به برکت گلی بود که سینه زنان سیدالشهداء (علیه السلام) روی سرشان میریختند. از این گونه کرامات و معجزات الی ماشاالله وجود دارد. همه شما با یک قطره اشکی که در این مراسم میریزید، اول نورانیت آن را در خود احساس میکنید. حاجت هایی که از شما برآورده میشود و نیز بسیاری از آفتها و مصیبت هایی که از شما دفع میشود و نمیدانید، در مرحله بعد است. نکتهای است که داخل پرانتز عرض میکنم که در دعاها به آن اشاره شده است، و آن این که ما غالبا فقط حاجت هایی را از خدا میخواهیم و برآورده میشود، به حساب میآوریم؛ اما نمیدانیم چه مصیبت هایی متوجه ما بوده است و خدا آن مصیبتها را از ما برداشته است و از آنها خبر نداریم؛ در حالی که به برکت نام سیدالشهداء (علیه السلام) دهها برابر برکاتی که بر مردم نازل میشود، آفات و مصیبت هایی از آنها برداشته میشود و ما خبر نداریم و آنها را به حساب نمیآوریم. اگر چنین چیزی باشد، آیا جا ندارد که مردم این همه اهتمام به گریه و عزاداری داشته باشند؟