میپذیرم که عرایضم هنوز مقدماتی نیاز دارد تا از ابهام در آید، ولی با ذکر این مقدمات، خواستم روشن شود ما برای اینکه با شخصیت اشراقی حضرت امام(ره) ارتباط پیدا کنیم اولاً: باید مقادیر و تقدیرهایی را که در این عالم در حال جاریشدن است بشناسیم تا روشن شود جایگاه حضرت امام در این تاریخ در کجا است و این مرد چرا اینطور حرف میزند. چرا اینقدر افق برایش روشن است، چرا دلواپس اینهمه توطئه در مقابل انقلاب اسلامی نیست و اینطور محکم ایستاده است، چرا خلاف معادلات زمانه راه دیگری را به میدان آورده و به پیروزی خود اطمینان کامل دارد؟ در حالیکه در بعضی از برهههای تاریخِ این انقلاب همهچیز حکایت از آن داشت که دیگر کار تمام است؟
در جنگ حُنین جریانی اتفاق افتاده که میتواند در این رابطه راهنمای ما باشد. ما در جنگ حُنین ابتدا بهشدت شکست خوردیم در حدّی که حاكم نیشابورى در روایتى که دربارهی جنگ حنین با سند صحیح از ابن عبّاس نقل مى كند میگوید: تنها كسى كه در جنگ حنین با رسول خدا(ص) ماند و استقامت كرد، علىّ بن ابى طالب(ع) بود و همه پا به فرار گذاشتند.(89) قرآن كریم در این باره مىفرماید: «لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ فی مَواطِنَ كَثیرَةٍ وَ یَوْمَ حُنَیْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْكُمْ شَیْئاً وَ ضاقَتْ عَلَیْكُمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّیْتُمْ مُدْبِرینَ»(90) خداوند شما را در جاهاى زیادى یارى كرد و بر دشمن پیروز شدید؛ و در روز حنین نیز یارى نمود؛ در آن هنگام كه فزونى جمعیّتتان شما را مغرور ساخت، ولى این فزونىِ جمعیّت هیچ به دردتان نخورد و زمین با همهی وسعتش بر شما تنگ شد؛ سپس پشت به دشمن كرده، فرار نمودید! سپاه مسلمین که به سختی مورد حمله واقع شده بود، از هم متفرق شد و هرکس سراسیمه به سویی میدوید. پیامبر به عمویشان عباس فرمودند به مردم بگو: «ای انصار که پیامبر را یاری کردید و ای کسانی که با او بیعت کردید! به کجا میگریزید؟ رسول خدا اینجاست.(91) ظاهراً جنگ در حدّی صورت مغلوبه داشت که ابوسفیان هم که به ظاهر مسلمان شده است و در این جنگ شرکت کرده، وقتی صحنه را میبیند میگوید آنچنان مسلمانان ترسیدند و فرار کردند که اگر ابن عباس صدایشان نمیزد تا دریا میدویدند. با توجه به چنین شرایطی، تاریخ گواهی میدهد رسول خدا(ص) در این صحنه آنچنان محکم و امیدوارند که گویا هیچ مشکلی پیش نیامده، با این که قرآن صحنه را اینطور توصیف میکند که «ضاقَتْ عَلَیْهِمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ» و زمین با آنهمه وسعت برای آنها تنگ شده بود. به این معنا که هرکدام به دنبال جایی بودند که در آنجا پنهان شوند و پیامبر(ص) همچنان محکم ایستاده بودند. مورخان میگویند: در شرایطی که همهی تحلیلها حکایت از آن داشت که کار اسلام تمام است، پیامبر خدا(ص) بهخوبی حس میکردند اسلام دارد ادامه مییابد و این بدانجهت بود که حضرت(ص) خودشان و با اراده خودشان وارد این تاریخ نشده بودند که حالا از نظر شخصی احساس کنند در محاسبه به خطا رفتهاند بلکه متوجه حضور تقدیری هستند که حضرت حق اراده کرده است. عین این مسئله را ما در رابطه با حضرت امام(ره) در تاریخ معاصر ملاحظه میکنیم که بر خلاف همهی تحلیلها و معادلات جهانی متوجه حضور تقدیر دیگری هستند که بنا است در عالم ظهور یابد.