وظیفه دارم توجه مخاطبان خود را به زوایای مختلف مطلبی جلب کنم که در راستای نظر به آن مطلب، به هوشیاری لازمی که امروز و در این عصر و زمان نیاز است دست یابیم و آن این است که اولاً: عزیزان بیابند تاریخی با خصوصیات خاص خود و در راستای اهدافی بسیار متعالی شروع شده است. ثانیاً: انسان میتواند مطابق شئون تاریخی خود مقدمهی رسیدن به آن اهداف را فراهم کند.
در عین آنکه میدانم فهم و درک شئون تاریخی کار آسانی نیست، ولی اگر کسی به آن درجه از هوشیاری رسید که وقتی خداوند اراده کرده است تاریخ دیگری را ظهور دهد، میتوان یک تنه همچون پیامبران در مقابل جاهلیتِ دوران خود ایستاد و حتماً پیروز شد، خود به خود به یک ابر قدرت تبدیل میگردد به طوریکه تمام این عالم را - به جهت رویکرد کفرآمیز آن- نادیده میگیرد. به گفتهی مولوی:
هر که از خورشید باشد پشتگرم
سخترو باشد، نه بیم او را، نه شرم
هر پیمبر سخترو بُد در جهان
یکسواره کوفت بر جیش شهان
رو نگردانید از ترس و غمی
یکتنه تنها بزد بر عالمی
با توجه به بحث گذشته به نظر میآید توجه عزیزان تا اندازهای به چند نکته معطوف گشت؛ یکی آنکه تاریخی با هویتی خاص شروع شده و باید راهکارِ بهرهمندشدن از آن تاریخ را بدانیم تا نهتنها آرامآرام آن تاریخ را به فعلیت خودش نزدیک کنیم بلکه بتوانیم آن را از وابستگیهایی که نسبت به تمدن غربی در این زمان دارد، آزاد نماییم. اگر در این موضوع دقت لازم را نداشته باشیم نمیتوانیم از فرهنگ مدرنیته درست عبور کنیم و به عنوان یک جریان افراطی زمینهی دفن خود را فراهم میکنیم. مثل کاری که فرقهی اسماعیلیه در مقابل خلفاء انجام دادند. اسماعیلیه از نظر فکری بهخصوص در امور باطنی، مطالب خوبی را فهمیده بودند و از نظر توجه به امامان معصوم، تا امام صادق(ع) را پذیرفتهاند ولی با روشی که پیشه کردند و برخوردهای تندی که داشتند نهتنها نتوانستند اندیشهی خود را در آن زمان درست نشان دهند بلکه امروز به عنوان بازیچهی دست انگلستان گرفتار انجام برنامههایی هستند که هیچ نسبتی با پایهگذاران آن ندارد و به معنای یک حضور فعّال در تاریخ هیچ اثری ندارند.(102) در حالیکه شیعه در زیر سایهی حضرت صادق(ع) روز به روز چهرهای از نورِ منشورِ وجود خود را به صحنه میآورد و بدین لحاظ با اندک تحقیق در سیرهی اهلالبیت(ع) از یک طرف و با دقت در وضع موجود جهان از طرف دیگر میتوان به این نتیجه رسید که یقیناً آینده از آنِ فرهنگ اهلالبیت(ع) است و هرکس در گذشته هم متوجه این مطلب بوده و آیندهی تشیع را میفهمیده، عملاً در آن تاریخ درست زندگی کرده و گرفتار روزمرّگی دوران نشده است. پس اولاً: باید نسبت به نحوهی حضور تاریخی که شروع شده با همدیگر صحبت کنیم تا معلوم شود راهکارِ برخوردِ درست این تاریخ با جهان چگونه باید باشد و ما با تاریخی که شروع شده چگونه باید برخورد کنیم. ثانیاً: متوجه باشیم اگر در ساختن این تاریخ و به یک معنا در به فعلیتآوردن استعدادهای آن، خود را سهیم نکنیم گرفتار بیهویتی جانکاهی میشویم. ما یا باید این تاریخ را به عقب بکشانیم - کاری که امثال سلطنتطلبها در سر دارند- و یا باید با درک و فهمی مناسب وارد آن بشویم که این هم کار سادهای نیست و نمونههایی از افرادی که ابتدا وارد انقلاب شدند ولی ریزش کردند جلو چشم ما است.