این مقدمات برای آن بود که روشن شود تفاهم قدسی یعنی چه و چگونه میتوان از طریق نظر به حضرت امام خمینی(ره) به آن تفاهم قدسی رسید. مضافاً اینکه تفاهم هرجا صورت گیرد حتماً آن تفاهم قدسی است، زیرا در نگاه غیر قدسی و غیر وجودی تفاهمی واقع نمیشود به همان دلیل که ماهیات مثار و خاستگاه کثرتاند. چون در نگاه غیر وجودی ما چیزی نمیبینیم تا بخواهیم بر اساس آن به تفاهم برسیم، حدّ وجود که خارجیت ندارد، اعتبار ذهن است تا انسان بتواند ما فِی الضَّمیر خود را برای بقیه تعریف کند، موانع تفاهم قدسی در اصالتدادن به کثرت و ماهیات است.(74)
در راستای تفاهم قدسی بحث مبادی وجودی پیش میآید که ما باید بدان رجوع کنیم و در تاریخ خود به تفاهم برسیم. امروز «وجود» در کلیت تاریخ ما در چه مظهری تعین دارد که باید به آن رجوع کنیم؟ در اعتقادمان نسبت به اهلالبیت(ع) میگوییم که اینها مظهر کامل اسماء الهیاند و به تعبیر حضرت زهرا( اگر به حضرت علی(ع) رجوع میشد امت گرفتار اختلاف نمیشد و جهان اسلام در یک تفاهم کامل، ادامهی حیات میداد. چون حضرت علی(ع) و همهی اهلالبیت(ع) مظهر کامل اسماء الهیاند و هرکس به آنها رجوع قلبی بکند با حقیقت مرتبط میشود. مگر حضرت صادق(ع) نمیفرمایند: «نَحْنُ وَ اللَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى»(75) به خدا سوگند ما اسماء حسنای الهی هستیم؟ و از آن جهت که ما تنها باید اسم جامع الهی یعنی حضرت اللّه را بپرستیم تا بندگی ما پذیرفته شود، ائمه(ع) خلیفة اللّه هستند و مظهر کامل اسم اللّه میباشند. به همین جهت حضرت صادق(ع) در ادامهی روایت میفرمایند: «الَّتِی لَا یَقْبَلُ اللَّهُ مِنَ الْعِبَادِ عَمَلًا إِلَّا بِمَعْرِفَتِنَا»(76) اسمای حسنایی که عملی از بندگان قبول نمیشود مگر به معرفت ما.
بنده معتقدم این روایت از آن روایتهای پس فردایی است که به این زودی آنطور که قابل فهم عموم باشد ظهور نمیکند. درست است در دستگاه علم حصولی خود از آن استفادهها کردهایم اما روح روایت با مقدمه و مؤخرهای که دارد فوق درک فهمهایی است که در سایهی تمدنی غیر از تمدن الهی زندگی اسلامی دارند. این نوع روایات برای دیندارانی است که قلب و جان خود را به صحنه میآورند تا خدا را با نظر به مظاهر کاملش عبادت کنند. میپرسید چرا روایت میفرماید: هیچ عبادتی قبول نمیشود الاّ با معرفت به اهلالبیت؟ برای اینکه عبادت حقیقتاً رجوع به الله است و رجوع به اللّه غیر از تعقل و تفکر نسبت به اللّه است و مشکل همینجا است و با وهّابیها هم همینجا مشکل داریم که متوجه نیستند رجوع به اللّه فقط با رجوع به مظاهرش که اسمای الهی را مینمایانند ممکن است و از آنجایی که ائمه خلیفة اللّه و مظهر کامل اسمای حسنای الهی هستند، با رجوع به آنها به حضرت اللّه رجوع کردهایم وگرنه به جای رجوع به اللّه، صرفاً به اللّه فکر کردهایم. بعضیها از نظر فکری اگر به خود آیند وهّابیاند و موانع تفاهم قدسی در این روحیهها پنهان است. از این جهت که نمیدانیم چرا نمیشود بدون اهلالبیت(ع) به خدا رجوع کرد، لایهای از وهابیت در ما هست.
عبادت وقتی قبول است که به حضرت الله رجوع کنیم، از طرفی حضرت حق فرمود: «وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها»(77) برای خدا اسماء حسنایی هست، از طریق اسماء حسنا او را بخوانید. یعنی شما باید برای رجوع به اللّه و خواندن او، به این اسماء حسنا نظر کنید، و اسماء حسنای خداوند در مظاهرش ظهور دارد و در رابطه با این آیه است که حضرت صادق(ع) فرمودند: «نَحْنُ واللّه الأسْمَاءُ الْحُسْنَى» از آن جهت باید به اهلالبیت(ع) رجوع داشته باشیم تا به الله رجوع کرده باشیم زیرا الله در مظاهرش حضور و وجود دارد و اگر در غیر مظاهرش بخواهیم به او نظر کنیم به مفهوم خدا در ذهن و اندیشهی خود نظر کردهایم که به قول مولوی:
هر چه اندیشى پذیراى فناست
وانكه در اندیشه ناید آن خداست
حضرت امام خمینى «رضواناللهتعالیعلیه» در رابطه با آیت كبرىبودن امامان معصوم(ع) مىفرمایند: انسان كامل مَثَلِ اعلاىِ الهى و آیت كبراى او و نبأ عظیم است و اوست كه بر صورت حق آفریده شده و كلید معرفت خداوند است. هركس او را بشناسد، در حقیقت خداى سبحان را شناخته است، زیرا انسان كامل با هر یك از اوصاف و جلوههاى وجودىِ خود آیتى از آیات الهى است.(78)
امیدوارم به این جمله دقت كافى بفرمائید تا تصور نشود مىتوان بدون نظر به مظاهر اسمای الهى، به خدا رجوع كرد، چرا كه در آن صورت به جاى رجوع به خدا به فكرى كه از خدا داریم رجوع كردهایم و نه به خداى واقعى.(79) عزیزانِ من خدا اسماء حسنا دارد، كجا دنبال خدا مىگردید؟ مىخواهى خدا را بخوانى باید او را در اسمای حسنایش جستجو كنى كه در مظاهر او نمایان مىشوند، پس باید مظاهر كامل اسماء الهى را پیدا كنى تا خدا را پیدا كرده باشى. در همین رابطه حضرت امیرالمؤمنین(ع) مىفرمایند: «نَحْنُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى الَّتِی إِذَا سُئِلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهَا أَجَاب»80 مائیم آن اسماء حسنایى كه وقتى از خدا با نظر به آن اسماء تقاضایی شود، جواب داده مىشود. یعنى باید به آن اسماء حسنا رجوع كنید تا خداوند به شما رو كند.
کافی است شما به خدا معرفت لازم را داشته باشید در آن صورت به حضور و وجود خدا در عالم نظر میکنید و نه به خدایی که در ذهن و فکر دارید، وقتی بخواهید به خدایی که در عالم حاضر و ظاهر است نظر کنید متوجه مظاهر حضرت حق میشوید و اینکه مظاهر تامّ و اتمّ حضرت حق، وجود مقدس اولیاء معصومین(ع) هستند.
تا نکتهی مهم فوق در شیعه حل نشود نمیتواند تاریخ تشیع را ادامه بدهد و شیعه نمیتواند تاریخی بسازد که به حضرت مهدی(عج) ختم بشود. و اگر جامعه و ملّتی نظر به حضرت مهدی(عج) نداشته باشد رجوعی به حق نداشته بلکه زندگی آنها جانکندنی است بیهدف و بیانگیزه چون عملاً به مظاهر حق رجوع نداشته است و علت آنکه حضرت امام خمینی(ره) برای ادامهی انقلاب اسلامی مباحث عرفانی خود را به میراث گذاشت آن است که از طریق معارف عرفانی میتوان نگاه وجودی را به جامعه برگرداند و در مسیر نگاه وجودی، به اسماء حسنای الهی نظر کرد و حضرت مهدی(عج) را که مظهر کامل اسماء الهی است، در منظر خود یافت.
در راستای تفاهم قدسی که عرض شد، بحث مبادی وجودی پیش میآید و نه مبادی مفهومی. به این معنا که وقتی میخواهید به حضرت حق رجوع کنید تا در واقع به «وجود» رجوع کرده باشید، این رجوع با رجوع به مظاهر متعیَّن معنا دارد که آن مظاهر در کلّ عالم اهلالبیت(ع) هستند و در این زمان وجود مقدس مهدی(عج) میباشد و به صورت جزئیتر که مربوط به این تاریخ خاص باشد، حضرت امام خمینی(ره) است. زیرا اگر که در این تاریخ برای مهدی«صلواتاللهعلیه» مظهری نیابید عملاً بیمهدی(عج) شدهاید و در تاریخ دیروز و فردا و امروز زندگی کردهاید و تاریخ پسفردایی در منظر شما قرار نمیگیرد تا از ظلمات این دوران رهایی یابید.