آیندهای که انقلاب اسلامی برای بشریت ترسیم کرده کاملاً معلوم است و از این جهت مقدمات آن نیز بدون هر ابهامی در جلو چشم ما است، مگر آنکه تصور درستی از ذات انقلاب نداشته باشیم. زندگی آرمانی که انقلاب اسلامی برای بشر ترسیم کرده عدالتی است که رویکرد معنوی دارد، بنابراین بر آن نوع زندگی که بهکلّی شکل اقتصادی دارد و انسانها را به همان اندازه سطحی بار میآورد، تأکید نمیکند.
انقلاب اسلامی متوجه مقدّرات بزرگی است که خداوند برای بشر تقدیر کرده و در این راستا انسانهایی را پرورش میدهد که خود را آزاد از سنن الهی نمیدانند تا گرفتار زندگی آلوده به مُد باشند که هر لحظه آمادهی از بینرفتن است. غفلت از سنن الهی کار را برای انسانهای خیانتپیشه آسان میکند، انسانهایی که تنها میخواهند به هر قیمتی گلیم خود را از آب بالا بکشند.
وظیفهی ما است که متوجه جایگاه انقلاب اسلامی در آیندهی تاریخ بشریت باشیم و رقیب را با چشم رقیب ننگریم و بدانیم قدرت رقیب ما دیگر آنقدر نیست که از جلورفتن ما ممانعت کند، فرهنگ غرب اکنون فرهنگ فرتوت و خستهای است، حسِّ اقدام در آن، در حال احتضار است. آن روحیهی جوانی که تمدن غربی را بهپا کرد بهکلّی به پستی و سقوط گراییده و نسلی که جانشین این نسل میشود هیچ هویتی را برای خود نمیشناسد. ورزش را کار و شغل و زندگی گرفته و همچون «دون کیشوتِ» پیر، سرمایهی طلای دنیا را جمع کرده و تا بُن دندان مجهز است، هر سلاحی که تصور کنید به خود آویخته و غلام و نوکرهای مسلّح نیز گِرد او ایستاده و خانهی خود را نیز به صورت یک قلعهی محکمی در آورده که به ظاهر نفوذناپذیر است. با این حال وقتی از دریچهی قلعه به بیرون نگاه میکند از سایهی هرکسی که حتی یک چماق هم بهدست ندارد بر خود میلرزد و دیوانهوار داد و فریاد میکشد و رفقای دیروز خود را به کمک میطلبد. پایان کار ملّتی که در مقابل کمّیّت زانو زد جز این نیست. تمدن غربی با چنین روحیهای، جای هیچ انتخابی برای خود باقی نگذارده است. ما در چنین فضایی باید مسئولیت خود را آزاد از نگاهی که غرب به ما تحمیل کرده، نسبت به آیندهی انقلاب اسلامی تعریف کنیم.