تربیت
Tarbiat.Org

امام خمینی(رضوان الله تعالی علیه) و سلوک در تقدیر توحیدی زمانه
اصغر طاهرزاده

معنای رجوع به حضرت امام خمینی(ره)

اگر علت بی فکری و بی تفاهمی تاریخی خود را بفهمیم، عزم رجوع به شخصیت حضرت امام در ما ظهور می‌کند و چنین رجوعی را رجوع مبارکی خواهیم یافت. آنچه باید بر آن تأکید شود شکل رجوع است و معنای قرارگرفتن در ذیل شخصیت حضرت امام(ره) که یک رابطه‌ی وجودی است و نه رابطه‌ای حصولی و انتزاعی که با شخصیت‌های علمی برقرار می‌کنیم. نمونه‌ی ارتباط وجودی با امام را شما در تاریخ خودتان در بسیجیان دفاع مقدس تجربه کرده‌اید. اگر متوجه شویم این ارتباط از همان نوع ارتباطی است که شیعه در جایگاه اصلی آن با امامانش برقرار می‌کند و در تاریخ امروز با زمینه‌ای آنچنانی می‌تواند با حضرت روح الله برقرار کند؛ اولا: می‌توانیم زبان همدیگر را با مبانی قابل اعتماد بفهمیم. ثانیاً: عزم عبور از تمدن ظلمانی غرب در ما شروع می‌شود. ثالثاً: در همین راستا متوجه حاکمیت قدسی حضرت مهدی(عج) می‌گردیم و از بن‌بست تاریخی که مدرنیته برای ما ایجاد کرده خارج خواهیم شد و می‌فهمیم چرا حضرت امام در آخرین پیام‌ خود در دوم فروردین سال 68 به انقلاب حضرت مهدی(عج) اشاره دارند و می‌فرمایند: «انقلاب مردم ایران نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمدارى حضرت حجت- ارواحنا فداه- است‏».(54)
حتماً از خودتان می‌پرسید چه‌چیز موجب می‌شود که حضرت امام خمینی(ره) معتقد باشند این انقلاب ظرفیت ظهور مهدی(عج) را فراهم کرده است؟ بنده در جمع‌بندی خود معتقدم حضرت امام راهی روشن در عمل و آثاری از نظر فکری و فرهنگی در کنار نگاه سیاسی خود بر جای گذاشتند که در نهایت زمینه‌ی ظهور مهدی(عج) را فراهم می‌کند. انقلاب اسلامی در بعضی از مراحلِ خود چنین توانایی را از خود نشان داد، مثل همان اخوّتی که ابتدای انقلاب پیش آمد و نسبت مردم با هم، نسبت دیگری شده بود، ماورای نسبتی که مردم به طور معمولی در دنیا داشتند. حقیقتاً ثروت دنیا از ارزش افتاده بود و تجملات دنیا بسیار حقیر می‌نمود و در آن زمان عزم جدیدی که شبیه دوران حاکمیت حضرت مهدی(عج) بود، ظهور کرد. انقلاب اسلامی و شخصیت حضرت امام امکان ایجاد چنین یگانگی‌هایی را دارد که در آن هرگونه تبختری مضمحل ‌شود. نمونه‌ی‌ دیگرش را در جبهه‌های دفاع مقدس داشتیم که حقیقتاً نباید تا قیام قیامت این جبهه‌ها را فراموش کنیم زیرا به تعبیر حضرت امام:
ما براى درك كامل ارزش و راه شهیدانمان فاصله‌ی طولانى را باید بپیماییم و در گذر زمان و تاریخ انقلاب و آیندگان، آن را جستجو نماییم. مسلّم خون شهیدان، انقلاب و اسلام را بیمه كرده است. خون شهیدان براى ابد درس مقاومت به جهانیان داده است و خدا مى‏داند كه راه و رسم شهادت كور شدنى نیست؛ و این ملت‏ها و آیندگان هستند كه به راه شهیدان اقتدا خواهند نمود. و همین تربت پاك شهیدان است كه تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دار الشفاى آزادگان‏ خواهد بود.(55)
حرف در این مورد که شهدا راه نظر به تاریخِ قدسی ما را به ما نشان دادند خیلی بیش از این است که فعلاً بتوانیم از آن سخن بگوئیم، همان حداقلی که بنده و شما عزیزان فعلاً در این تاریخ با آن روبرو هستیم کافی است که ادعا کنیم از طریق رجوع به امام خمینی(ره) به عنوان مبادی شخصیت خودمان، می‌توانیم یگانگی دوران مهدی(عج) را در آینده‌ی خود بیابیم.
بیرون از این که ممکن است موضوع رجوع به شخصیت حضرت امام را با نگاه احساسی و سیاسی بنگریم، سعی کنید به عنوان یک بحث علمی به موضوع نگاه شود که مبنای هم‌فکری یک ملت چه باید باشد تا آن ملت همدیگر را بفهمند و با همفکری به آرمان‌های خود نظر کنند؟ عرض شد مگر بصیرت مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» که توانسته‌اند جامعه را از بحران‌ها نجات بدهند و بهترین موضع‌گیری‌ها را به ظهور برسانند. در نظر به شخصیت امام - به عنوان مبادی فکری خود- در جلو چشم ما نیست؟ و مگر خود ایشان ادعا نمی‌کنند امام خمینی یک حقیقت در تاریخ ما بود؟ و دائم هم می‌فرمایند امام بزرگوار ما این‌چنین کردند، ما نیز مطابق ایشان این‌چنین می‌کنیم، امام بزرگوارمان به زورگویان باج ندادند ما هم در فتنه 88 باج نمی‌دهیم؟ ایشان اذعان دارند رجوع به امام، ما را در عرصه‌های گوناگون جلو می‌برد.(56) شما می‌توانید در یک نتیجه‌گیری علمی متوجه شوید همین‌طور که انسان‌ها بر مبنای یک فکر انتخاب‌های خود را انجام می‌دهند و عمل می‌کنند، اگر مبنای فکر خود را سیره‌ی شخصیتی مثل حضرت امام خمینی(ره) قرار دهید بر آن مبنا انتخاب می‌کنید و عمل می‌نمائید. با نظر به شخصیت ایشان فکر به سراغ شما می‌آید زیرا زبانی در میان می‌آید که متذکر معنویت است و وَهم را به حاشیه برده و وقتی یک جامعه چنین شخصی را پذیرفت همفکری و همزیستی در زیر سایه‌ی یک نمونه‌ی قابل پذیرش در بین افراد آن جامعه شروع می‌شود.
توجه بر این‌که امکان همفکری با نظر به شخصیت‌های قدسیِ پذیرفته شده بیشتر است را در توصیه‌ی حضرت امیرالمؤمنین(ع) وقتی بنا است ابن‌عباس با خوارج محاجه کند، می‌یابید. حضرت به ابن عباس می‌فرمایند: «لَا تُخَاصِمْهُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّ الْقُرْآنَ حَمَّالٌ ذُو وُجُوهٍ تَقُولُ وَ یَقُولُونَ وَ لَكِنْ حَاجِّهِمْ بِالسُّنَّةِ فَإِنَّهُمْ لَنْ یَجِدُوا عَنْهَا مَحِیصا»(57) از طریق قرآن با آنان محاجه نكن، كه قرآن تاب معانى‏ گوناگونی را دارد، لیكن به سنت پیامبر(ص) با آنان گفتگو كن، كه ایشان راهى جز پذیرفتن آن ندارند. زیرا انسان‌ها با نظر به نمونه‌ی عملی یک فکر راحت‌تر می‌توانند به تفاهم برسند. در کنار یک تئوری بزرگی به نام قرآن، شخصیتی مطابق آن تئوری نیاز است تا بتوان قرآن را کاربردی نشان داد، ملاحظه كنید كه در آن زمان حضرت على(ع) بر روى شخصیت رسول خدا(ص) و سیره‏ى ایشان جهت رفع تخاصم و اتحاد بین مسلمین، تأكید مى‏كنند و بر همین اساس بنده نیز عرض مى‏كنم باید شخصیت حضرت‏ امام«رضوان‏الله‌تعالى‏علیه» را مبناى تفكر امروز خود قرار دهیم تا سوء تفاهم‌ها به تفاهم تبدیل شود.
این گمان باطلی است که گمان کنیم می‌توان بی‌قید و شرط در راهی که دیگران جلو ما گذاشته‌اند قدم گذاشت و به آرمان‌هایی که به دنبال آن هستیم دست یابیم و از سهل‌انگاری و ندانم‌کاری و سوء تفاهمِ تاریخی خود آزاد شویم. ما باید در امر خروج از مشکلاتی که در درون تاریخ ما لانه کرده‌اند راه‌کاری عملی داشته باشیم تا آن راه‌کار، مردمِ ما را به حرکت آورد و افقی مناسب روح آن‌ها بگشاید. حضرت امام«رضوان‏الله‌تعالى‏علیه» نشان داد می‌تواند چنین توانی را به ملت بدهد تا حقیقتِ پوشیده شده از جلو ما، کنار رود ولی اگر چنین انسانی مدّ نظر ملت قرار نگیرد عقل عمومی به مصالح جزئی مشغول می‌شود و از رسالت تاریخی خود باز می‌ماند و هر ملتی که از رسالت تاریخی خود بازماند و ندانست در کجای تاریخ قرار دارد و در مسیر آینده روی به کجا باید داشت، گرفتار افراط می‌شود چون فهمی از وضع تاریخی خود ندارد و لذا به آسانی دست به هرکاری می‌زند و بی‌مهابا دیگران را انکار می‌کند و همیشه در ابتدای جاد‌ه‌ای که گم کرده است سرگردان است.