ما قبل از انقلاب باید تلاش میکردیم تا به مردم بفهمانیم میشود کشور شاه نداشته باشد. تلاش بسیاری لازم بود تا این فکر جای خود را باز کند. همین مسئله که شما امروز به این راحتی پذیرفتهاید و به کلی از نظام شاهنشاهی عبور کردهاید سالها طول کشید تا ملت به آن رسید، حدوداً از سال 42 تا سال 56 طول کشید ولی همین که مردم رسیدند که میشود مملکت شاه نداشته باشد، در عرض شش ماه همهچیز عوض شد. در روایت در رابطه با ظهور حضرت مهدی(عج) از حضرت جواد(ع) داریم: «خداى سبحان كار او [قائم] را یك شبه اصلاح مىكند و اوضاع را به نفع او تغییر مىدهد، چنانكه كار موسى(ع) را یك شبه اصلاح كرد. او براى گرفتن پارهاى آتش براى خانوادهاش رفت، ولى هنگام بازگشت به شرافت رسالت و افتخار نبوت نایل شده بود.(بحارالانوار، ج 51، ص 156)ظهور مهدی(عج) بعد از انتظاری است که مسلمانان در فرایندی چشمگیر طی میکنند. در مورد عبور از مدرنیته این مشکلِ ما است که هنوز نمیدانیم چه تعریفی باید از خودمان داشته باشیم و چگونه نسبت خودمان را با مدرنیته تعریف کنیم. مقام معظم رهبری با آن بصیرت خوب تاریخی که دارند هرگز نظرشان این نیست که از فردا میتوانیم به مدرنیته پشت کنیم، تعبیر خودشان این است که اصلاح موضوعات فرهنگی مثل تعمیر کشتی روی آب است که باید به مرور موضوعات را جایگزین کنیم در عین آنکه هدف به حاشیه نرود. مشکل ما در بعضی موارد آن است که نتوانستیم افق خود را که تحقق تمدن اسلامی است درست تعریف کنیم تا در راستای تحقق آن هدف قدم برداریم، ایشان با نظر به آن هدف، بحث سبک زندگی را مطرح کردند و اگر ما تمدن اسلامی را درست تعریف میکردیم کار به اینجا کشیده نمیشد که بسیاری از بحثهایی که در بارهی سبک زندگی میشود بسط مدرنیته باشد. در حال حاضر مشکل ما در تصوری است که باید نسبت به تمدن اسلامی داشته باشیم تا با ایجاد زمینهی لازمِ فکری به شرایطی برسیم که کارها به سرعت جلو رود. اگر زمینههای لازم فکری فراهم شود چیزی نمیگذرد که با چشم خود خواهیم دید چقدر خوب به نتیجهای که میخواستیم رسیدیم. بنده خودم در مورد نقد غرب این تجربه را دارم، روزی که برای اولین بار نقد غرب را در بین بعضی از دبیران دبیرستانها شروع کردم بسیار نگران بودم که با سوء برداشتی که ممکن است پیش آید نتیجه برعکس شود، پیش خود میگفتم ممکن است تصور کنند ما آنها را به ارتجاع دعوت میکنیم، حتی یکی از همان دبیران رفته بود کتاب «گزینش تکنولوژی از دریچه بینش توحیدی» را از یکی از کتابفروشیهای اصفهان بخرد، فروشنده به او گفته بود این کتاب به ما میگوید از این به بعد باید سوار خر بشویم، ولی با همهی این جوّسازیها، آن جلسه نقطهی شروعی شد برای تفکر بیشتر روی موضوع غربشناسی در حدّی که اگر در حال حاضر بگوئید ما از مدرنیته میتوانیم عبور کنیم به خوبی سخن شما قابل فهم شده است. اجمالاً میخواهم عرض کنم نمیتوانیم بگوئیم چند سال طول میکشد تا ما به شرایط مطلوب برسیم اما میتوان گفت اگر با حوصله و با تصوری درست معنای سلوک ذیل شخصیت اشراقی حضرت امام را دنبال کنید بهراحتی از ظلمات غرب عبور خواهیم کرد و افقِ نظر به مهدی(عج) ظهور میکند. ما حقیقتاً روی مردم در این رابطه حساب نکردیم و در ارائهی معارف اصیل دینی کم کاری نمودیم، اگر بتوانیم غرب را درست ببینیم و بفهمیم چگونه در فرهنگ غربی، انسان از حضور در ساحات متعالی عالمِ وجود بیرون رانده میشود و از این طرف اگر تصور درستی از تمدن اسلامی ارائه دهیم، مطمئن باشید به خوبی به نتیجهی مطلوب خواهیم رسید. بنده تلاش کردم در کتاب «تمدنزایی شیعه» تصور مختصری در رابطه با تمدن اسلامی و روح تعامل عالم ناسوت با عالم ملکوت ارائه دهم. اگر ما توانستیم این دو کار را شروع کنیم- تصور صحیح از فرهنگ غربی از یک طرف و نگاه درست به تمدن اسلامی از طرف دیگر - در حیات معنوی جامعهمان نقش بزرگی را ایفاء کردهایم و حقیقتاً بعد از مدتی خواهید دید یک مرتبه رویکرد مردم عوض میشود، وقتی رویکردها عوض شد حکومت جهانی مهدی(عج) شروع خواهد شد. البته در این رویکرد موضوعِ «وجود» که فکر و ذکر را به صحنه میآورد، همواره باید مدّ نظر باشد که در آثار ملاصدرا و حضرت امام خمینی(ره) میتوانید آن را دنبال کنید. ملاصدرا خیلی خوب در جمع بین ذکر و فکر کمک می کند، بهخصوص در الهیات به معنی الاخص یعنی از جلد پنجم اسفار به بعد و آثار حضرت امام موجب میشود تا بفهمیم چگونه آن اندیشه را در زندگی وارد کنیم. مشکل ما در آثار امام این است که امام نیامدند مباحث را از آسان به مشکل شروع کنند، سعی کردند حقایقی را که در عرفان اسلامی مطرح است بهخوبی مطرح نمایند. مثلاً همین کتاب «چهل حدیث» را که مطالعه میفرمائید میبینید بحثهای عرفانی بسیار سنگینی را مطرح کردهاند، خودشان میفرمایند کتاب «آداب نماز» را برای عوام نوشتهاند در حالیکه در همین کتاب بحثهای عرفانی نابی مطرح است که باید با مبانی عرفان نظری آشنا باشید تا مقصود نویسنده را متوجه شوید. اگر بشود عزیزان بر روی نگاه عرفانی «محیالدین بن عربی» وقت بگذارند و یا حداقل فصوصالحکم محی الدین را کار کنند آماده میشوند تا آثار امام را بهتر متوجه شوند، البته اگر استادی دارید که عرفان محی الدین را میشناسد، هر کدام از کتابهای حضرت امام را که درس بدهد معارف بسیار ارزشمندی را به شما خواهد داد حتی شرح سورهی حمدشان که در تلویزیون مطرح شد حاوی معارف بسیار بلندی بود. خودشان اعتقاد داشتند این معارف باید به میدان بیاید، تعبیرشان این بود بگذارید این کفریات به گوش مردم برسد. به حضرت امام اعتراض کرده بودند چرا دوباره باب مباحث عرفانی را در حوزهها باز کردید ایشان در آخرین جلسه در تفسیر سورهی حمد فرمودند:
«نباید از این بركات مردم را دور كرد، باید مردم را به این سفره پهن الهى كه قرآن و سنت و ادعیه باشد، دعوت كرد؛ تا هر كس به اندازه خودش استفاده بكند.... نگویید كه این تعبیرات را شما آوردید دوباره در میدان، مثلًا دوباره [تعبیرات] عرفا [را آوردید.] خیر، باید بیاید! مرحوم آقاى شاهآبادى- رحمه اللَّه- براى عدهاى از كاسبها [كه] مىآمدند آنجا، مسائل را همان طورى كه براى همه مىگفت، براى آنها هم مىگفت. من به ایشان عرض كردم: «آخر اینها [كه سنخیتى ندارند!]» گفت: «بگذار این كفریات به گوششان بخورد!» خوب، ما یك چنین اشخاصى داشتیم؛ حالا به سلیقهی من درست در نمىآید، كه نمىشود گفت كه اینها اشتباهات است.»(71)
نمیدانم چه حکمتی بود که حضرت امام مریض شدند و نتوانستند تفسیر سورهی حمد را ادامه دهند، علت عدم ادامهی تفسیرشان به خاطر این بود که قلبشان بیمار شد وگرنه اعتراضات آن عدهی معدود ایشان را متوقف نکرد.
آنچه باید متوجه بود این نکتهی مهم است که از نظر اسلام کسی باید در امور سیاسی وارد شود که موضوعات عرفانی را آنطور که باید و شاید بشناسد تا تمدنِ قدسی مدّ نظر اسلام پایهریزی شود و چنین حیاتی شروع شده است. شما سعی کنید خود را وارد آن حیات بکنید تا مثل بسیجیان در شبهای عملیات بفهمید کار بزرگی را میتوانید انجام دهید، مثل شهدای کربلا که میفهمیدند دارند تاریخ بزرگی را ایجاد میکنند و در ازاء چنین بصیرتی آن شور نصیبشان شد. اگر ما وارد چنین فضایی شدیم که انقلاب اسلامی ایجاد کرده و رجوعمان هم به حضرت امام، رجوعی اشراقی شد به شما قول میدهم زیباترین حیاتِ ممکن را در این تاریخ برای خودتان رقم زدهاید و آن را حس خواهید کرد، إنشاءاللّه.
«والسلام علیكم و رحمةالله و بركاته»