تربیت
Tarbiat.Org

امام خمینی(رضوان الله تعالی علیه) و سلوک در تقدیر توحیدی زمانه
اصغر طاهرزاده

الهام اصول کلی تقدیرات زمانه به قلب رهبران

قبل از هر چیز ما باید موقعیت کنونی خود را تشخیص دهیم تا صورت مسئله‌ی خود را تشخیص داده باشیم، در آن صورت است که مجبوریم فکر کنیم آیا راهی بهتر از زندگی در ذیل شخصیت اشراقی حضرت امام(ره) هست که ما را به مقاصد بزرگ‌مان برساند؟ آیا چند دهه‌ی اخیر این راه به بهترین شکل جواب نداده؟ این‌که حضرت صادق(ع) می‌فرمایند کسی که عارف به زمانه‌اش می‌باشد «حَافِظاً لِلِسَانِهِ» زبانش را حفظ می‌کند، یعنی با توهّماتش زندگی نمی‌کند، براساس شأن تاریخی‌اش با موضوعات برخورد می‌کند چون زمانه‌ی خود را و ظرفیت‌های زمانه‌اش را شناخته و می‌فهمد فعلاً چه کار باید انجام دهد. برعکسِ بعضی‌ها که حتی در امور فرهنگی خیلی کار می‌کنند ولی در عمل هیچ کاری نکرده‌اند و سخنانشان هیچ گره‌ای را نمی‌گشاید، چون به راهی که خداوند برایشان گشوده است نظر ندارند و می‌خواهند ذهنیات خود را پیاده کنند. اگر انسان زمانه‌شناس شد برخوردش با موضوعات طور دیگری خواهد بود. در روایت از امیرالمؤمنین(ع) هست: «لَیْسَ‏ عَلَى‏ الْعَاقِلِ‏ اعْتِرَاضُ‏ الْمَقَادِیرِ إِنَّمَا عَلَیْهِ وَضْعُ الشَّیْ‏ءِ فِی حَقِّه‏»(36) در شأن انسان عاقل نیست که به تقدیری که در عالم جاری شده اعتراض کند زیرا آن تقدیر قرارگرفتن هرچیز است در جای خود. با این دید بر انسان عاقل لازم است به جای اعتراض به تقدیراتِ جاری در عالم متوجه جایگاه حادثه‌ها باشد. زیرا هر چیزی جایی دارد و او باید در بستر همان تقدیر ببیند چکار باید بکند.
بنده مکرراً عرض کرده‌ام اگر ما بتوانیم این نکته را با دوستانمان در میان بگذاریم که جای افکار و افراد را نسبت به انقلاب پیدا کنیم می‌توانیم جریان‌ها را درست تحلیل کنیم. اگر خداوند تقدیر ما را انقلاب اسلامی قرار داده و قلب حضرت امام(ره) را محل تجلّی آن تقدیر گذاشته، به جای آن‌که بخواهیم خود را در جای دیگری جستجو کنیم، باید خود را در ذیل شخصیت امام جستجو ‌نماییم. این عاقلانه‌ترین موضعی است که ما باید در این تاریخ اخذ کنیم و تجربیات چند دهه‌ی گذشته‌ نشان داده که هر وقت این‌طور عمل کرده‌ایم نتیجه گرفته‌ایم. با نظر به بستری که انقلاب اسلامی فراهم کرده باید به آرمان‌های خود فکر کنیم، در چنین بستری باید فاصله خود را با آرمان‌هایمان پر کنیم و ملت خود را جلو ببریم تا متوجه باشند مثلاً می‌توانند با اقتصادی ماورای اقتصادی که جهان مدرن تعریف کرده، اقتصاد دیگری را برای خود شکل دهند. کاری که مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» در نهایت دلسوزی و حکمت تحت عنوان اقتصاد مقاومتی متذکر آن هستند.
رهبران واقعی ملت‌ها اصول کلی تاریخ خود را در درون خویش به الهام دریافته‌اند و در صدد تحقق‌بخشیدن به آن‌ اصولِ کلّی بر می‌آیند. قدرت رهبرانِ تاریخی ملّت‌ها نتیجه‌ی پیوند آن‌ها با مشیت الهی است که به آنان الهام و اشراق شده‌است و لذا راهی که چنین رهبرانی در تاریخ می‌گشایند مسیر سایر انسان‌های آن دوران خواهد بود و آن الهام و اشراق، منشأ تحولات بزرگ خواهد شد، هر چند با رنج‌های بزرگ همراه باشد ولی رهبران بزرگ برای پیوند خود با مشیت الهی به رنج‌ها و سختی‌ها اهمیت نمی‌دهند و خواهند گفت: « خمینى را اگر دار بزنند تفاهم نخواهد كرد....».(37)