عزیزان عنایت داشته باشند، اگر تاریخی شروع شده است و ما از آن غفلت کنیم، عملاً از حضور خاص خداوند در این زمان غفلت کردهایم. ولی اگر متوجه تقدیری باشیم که از طرف حضرت حق در زمانهی ما مقدر شده، وسعتی به وسعت مشیت الهی در عالم در ما ایجاد میشود و در آن صورت هیچچیزی برای ما مبهم نخواهد بود. ملاحظه کنید که چگونه حضرت صادق(ع) متذکر این امر میشوند و چگونه با نظر به علمِ به زمانه و قواعدی که هر زمانی مخصوص به خود دارد، از راز بزرگی پرده برمیدارند. حضرت دو نکته را متذکر میشوند: اولاً؛ اینکه هرکس باید عارف به زمان خود باشد. ثانیاً؛ در سایهی چنین آگاهی است که انسان گرفتار بیتحلیلی نسبت به حوادث نمیشود. حساسیت روی این مطلب است که دینداری با زمانشناسی باید همراه باشد وگرنه انسان گرفتار خطای در محاسبه میشود و نمیتواند از ابهامات زمانه خارج شود. در همین رابطه در روایت بعد داریم که امام میفرمایند: عاقل کسی است که به مقادیر و تقدیراتی که حضرت حق در آن زمان اراده کرده آگاه گردد و متوجه جایگاه و جهت آن مقادیر باشد تا به جای اعتراض به آن مقادیر، متوجه باشد آنچه باید بشود در حال انجام است. حال با توجه به آنکه با ظهور انقلاب اسلامی، تاریخی و تقدیری شروع شده و بنا است تمدنی غیر از آنچه که در دوران مدرنیته جاری بود ظهور نماید، عاقلانهترین کار آن است که از آنچه در حال وقوع است ساده نگذریم و در این راستا با زمانه بر اساس وظیفهای که در شأن ما است روبهرو شویم. این از ظرائف روایت دوم است. یعنی اگر شما زمانشناس شدید مسلّم در مقابل هر حادثهای بیتفاوت نیستید تا آنجا که میفرمایند: «حافظاً لِلِسانه» زبان خود را از هرگونه سخنی حفظ میکند، و سخنی را که در راستای شعوری که نسبت به زمانهی خود پیدا کرده، بر زبان میآورد. زیرا میفهمد تاریخی شروع شده که هر سخنی شنیده نمیشود. آیا حضرت در این فراز نمیخواهند بگویند اگر کسی زمانهای را که در آن زندگی میکند درست بشناسد، گفتمانش گفتمان خاصی است و میفهمد چه تفکری در صحنه است و زبان مخصوص آن تفکر را به میدان میآورد؟ گاهی زبان جلسات امروزِ ما شبیه زبان جلساتی است که دویست سال پیش مطرح بوده و بعد میگوییم چرا نسبت به سخنان ما کسی فکر نمیکند. مگر با زبان تفکر امروزِ تاریخ، خود را ارائه دادهایم تا قابل تفکر باشد؟ وقتی حضرت در آخرِ چنین روایتی که بحث از شناخت زمانه میکنند میفرمایند: «حافظاً لِلِسانه» یعنی کسی که عارف به زمانش باشد میفهمد با چه زبانی سخن بگوید که بیرون از تقدیری نباشد که در آن تاریخ ظهور کرده است. باید عزیزان به این موضوع به صورتی جدّی فکر کنند که اگر امروز تاریخ جدیدی شروع شده، زبان جدیدی میطلبد که آن زبان ظرفیت اظهارِ روح این تاریخ را داشته باشد وگرنه شما با زبانی که مربوط به تفکر دوران قبل است نمیتوانید انقلاب اسلامی را تبیین کنید و عملاً گرفتار فرهنگ مدرنیته خواهید بود.
ملاحظه کنید چگونه امیرالمؤمنین(ع) روشن میکنند هر زمانی استعداد خاصی دارد و آنکسی که روزگار و زمانه را بشناسد متوجه استعدادهای روزگار و ایام خود میشود. میفرمایند: کسی که ایام را بشناسد از استعدادهای تاریخی خودش غافل نیست. شما نمونهی این را در شخص حضرت امام خمینی(ره) ملاحظه کردید که چقدر خوب متوجه بودند «مردم» یعنی چه و چگونه در این تاریخ از تواناییهای مردم آگاه بودند و یا در راستای تشخیص استعدادی که این دوران دارد، چرا مقام معظم رهبری اینقدر تأکید دارند که ما آینده داریم؟ حقیقتاً استعدادهای عجیبی در تاریخی که ما شروع کردهایم نهفته است، به شرطی که بتوانیم آن استعدادها را به فعلیت آوریم و این مشروط بر آن است که زمانهی خود را بشناسیم.