باید از خود بپرسیم آگاهی ما از عصری که در آن زندگی میکنیم چه اندازه است و چرا میگوییم انقلاب اسلامی تحول عظیمی است در تاریخ ما و چرا میگوییم خداوند تاریخی را بر روی ما گشوده که تنها با نظر به شخصیت اشراقی حضرت امام میتوانیم از این تحول عظیم به نفع خود بهرهبرداری کنیم؟ روایتی که عرض شد میفرماید باید بتوانیم مطابق تقدیر زمانهای که در آن هستیم عمل کنیم و همه چیز خبر از آن میدهد که در پرتو شخصیت حضرت امام این گشایشِ تاریخی جواب میدهد که نمونهی بارز آن دفاع مقدس بود و آن رزمندگانی که با حضرت امام رابطهای اشراقی برقرار کردند. معلوم است که این استعداد در ذات انقلاب اسلامی نهفته است که حتماً از غرب عبور کند ولی باید دید فعلاً در کجای تاریخ خود هستیم تا نه مأیوس شویم و نه مغرور. ما در جنگ با صدام چون در ذیل شخصیت امام و با نظر به راهنماییهای ایشان، تقدیر دیگری غیر از تسلیم در برابر دنیای استکبار برای خود شناختیم، شکستهای اولیه منجر نشد تا تسلیم شویم. مردم این را احساس کرده بودند. وقتی حضرت امام میفرمایند سازمان ملل غلط میکند به بهانهی تجاوز صدام به سرزمین ما بیاید و دخالت کند و صدام را در سرزمین ما نگهدارد، فهمیدند بنا است ماورای ارادهی ابرقدرتهای آن زمان تصمیم بگیریم و چقدر خوب مردم این را فهمیدند و پذیرفتند. جریان این بود که صدامیها از یک طرف آمدند تا پشت دروازههای شهر اهواز و از غرب تا استان لرستان جلو آمده بودند، حالا بنا بود سربازان سازمان ملل بیایند در سرزمینهای ما و بین لشکر صدام و ما حائل شوند! معنیاش این بود که فعلاً آن سرزمینها در اختیار عراق باشد تا بعد. مثل بلائی که در ارتفاعات جولان بر سر مردم سوریه آوردهاند. حضرت امام(ره) که متوجه تقدیر الهی بودند این نقشهی شیطانی را قبول نکردند و دیدید که بر خلاف تصور همهی مردم جهان، جهان استکباری را در نقشهاش ناکام گذاردند. زیرا متوجه بودند تاریخ دیگری شروع شده و خداوند حضور دیگری را در دنیا برای ما رقم زده است، حتی فرمودند: «اگر من هم برگردم ملت اسلام برنمىگردد. اشتباه نكنید، اگر خمینى هم با شما سازش كند ملت اسلام با شما سازش نمىكند».(38) ما حضرت امام را پذیرفتیم و تاریخ خود را شروع کردیم و با همین روش میتوانیم آن را ادامه دهیم تا از یک عمر بحران و پریشان حالی در آئیم. در صورتی که در ابتدای حملهی صدام خیلی ترسیده بودیم و شرایط به طور طبیعی چنین ترسی را اقتضا میکرد. ولی چون فهمیدیم باید براساس نگاه حضرت امام مسئله را ببینیم بهکلّی سرنوشت خود را تغییر دادیم. امام در همان روزهای اول که صدام حمله کرده بود فرمودند: «یك دزدى آمده است یك سنگى انداخته و فرار كرده، رفته است سر جایش. دیگر قدرت اینكه تكرار بكند إنشاءاللّه ندارد».(39)
این روحیهای که بتوانیم جای هر حادثهای را در تاریخ خود بشناسیم چیز مهمی است، وقتی به برکت روح تقدیرشناسِ امام خمینی(ره) فهمیدیم این قرن، قرن نابودی ابرقدرتها است، هر تجاوزی را که با نقشههای استکبار صورت گیرد، وسیلهای جهت نزدیکشدن ابرقدرتها به نابودیشان میدانیم و نه وسیلهای برای نابودی خودمان. برای اولین بار بود که در تاریخ صدههای اخیر، متجاوزان از سرزمین ما بیرون رانده شدند، همیشه میآمدند قسمتی از سرزمین ما را میگرفتند و در آنجا میماندند. افغانستان و قفقاز را مگر همینطور از ما نگرفتند؟ در حالی که اگر در همان زمان به دنبال عالِمی که خدا برای شکوفائی تاریخ ما پرورانده بود میرفتیم معلوم نبود کار به اینجاها میکشید. آن روزی که ارتش سرخ شوروی شمال کشور را اشغال کرد مگر جز این بود که روسها با پایداری مرحوم شهید مدرس مجبور شدند عقبنشینی کنند؟ مدرس بود که به میدان آمد و فرمود: از ترسِ مرگ نباید خودکشی کرد. تأکید میکنم کلام حضرت علی(ع) در روایت فوق را ساده نگیرید، برای شرح ابعاد آن روایت نیاز به فرصت دیگری داریم. حضرت میفرمایند: عاقل آن کسی است که مقادیر را بشناسد و به جای اعتراض به آنها بداند در آن شرایط آنچه باید واقع شود همان است که واقع شده منتها میتواند از آن شرایط بستری برای تعالی خود بسازد، کاری که ما با تجاوز صدام برای خود رقم زدیم. معنای شناخت زمانه این است که انسان بستر حرکت خود و جامعهاش را بشناسد و گمان نکند هر طور خواست میتواند عمل کند و از بستری که باید در آن حرکت کند غافل باشد. ما از جملهی حضرت که میفرمایند: «لَیْسَ عَلَى الْعَاقِلِ اعْتِرَاضُ الْمَقَادِیرِ إِنَّمَا عَلَیْهِ وَضْعُ الشَّیْءِ فِی حَقِّه» اینطور میفهمیم که اگر به دنبال سرنوشتی متعالی هستید از بستری که خداوند برایتان فراهم کرده به بهترین شکل بهرهمند شوید. همین قدر میتوان فهمید که یک نوع خردورزی در شناخت تقدیرات الهی در میان است وگرنه مثل پلنگی که بالای کوه میرود تا به ماه چنگ بزند و از کوه پرت میشود، زندگی خود را در ناکجاآبادها تمام میکنید و به اسم انقلابیبودن خودزنی مینمایید. با شناخت تقدیرات جامعه و تاریخِ خود است که عقلِ متناسب با فهم زمانه برای حلّ مسائل، ظهور میکند و بهترین راهکارها پیدا میشود. اینجاست که انسان میبیند ظهور تقدیرات الهی براساس شرایط جدیدی که افقی از توحید را گوشزد میکند قابل درک است، مشروط بر اینکه نسبت به حضرت امام(ره) توجه کاملی داشته باشید.
وقتی ملتی بتواند درست به خود بیندیشد و متوجه جایگاه تاریخی خود شود، دارای تاریخ میشود. ما از طریق امام خمینی(ره) توانستیم به خود بیندیشیم و متوجه جایگاه تاریخی خود بشویم. آری ما از طریق انسانی بزرگ مثل امام خمینی توانستیم به خود بیندیشیم و بفهمیم در کجای تاریخ قرار داریم و از رنجِ بیتاریخی رهایی یابیم. وظیفهی ماست از شناخت بیشتر این موضوع غافل نباشیم.