تربیت
Tarbiat.Org

امام خمینی(رضوان الله تعالی علیه) و سلوک در تقدیر توحیدی زمانه
اصغر طاهرزاده

چگونگی رجوع به حضرت امام خمینی(ره)

در راستای ایجاد زیرساخت‌های فکری و فرهنگی در این زمان در کنار تفکر صدرایی ما نیاز به سیره‌ای در این تاریخ داریم که مظهر اراده و تقدیر الهی در این زمان است و در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی(ره)»، بحثی تحت عنوان سلوک ذیل شخصیت اشراقی و نظام‌ساز امام خمینی(ره) به میان آمده است.(25) در این عنوان یک موضوع اعتقادی نهفته است مبنی بر این‌که شخصیت امام، اندیشه‌ی منسجمی است که اگر ما آن را به همدیگر متذکر شویم، در عالَم آن اندیشه و آن شخصیت وارد می‌گردیم. به عنوان مثال؛ مثنویِ مولوی پر از قصه است، ولی اگر دقت کنید می بینید مولوی در این قصه‌ها، افقی را در نظر گرفته و دائم با طرح آن قصه‌ها ما را متذکر آن افق می‌کند. مثنوی از اول تا آخر - با این‌که به ظاهر پراکنده است- یک فکر و یک تذکر است. شخصیت حضرت امام خمینی(ره) غیر از شخصیت یک پزشک یا یک زمین‌شناس است که علم‌شان از شخصیت‌شان جدا باشد. ما در علم زمین‌شناسی در رابطه با هدفی خاص، نگاه خاصی به زمین می‌اندازیم و حاصل آن نگاه و تحقیقاتی را که پیرو آن انجام می‌دهیم تحت عنوان علم زمین‌شناسی مطرح می‌کنیم. اما اگر به «وجود» رجوع کردیم، «وجود» چه در شدت و چه در ضعف، یک حقیقت است. تشکیکی‌بودن وجود به معنای آن است که چه در مرتبه‌ی بالا و شدید آن و چه در مرتبه‌ی پایین و ضعیف آن، در هر حال «وجود» در منظر شما است و نه چیز دیگر و از آن‌جایی که علم و حیات مربوط به ذاتِ وجود است، «وجود» در هر مرتبه‌ای همه‌ی این کمالات را دارا است؛ تفاوت فقط در شدت و ضعف است. شخصیت منسجم امام، شخصیت وجودی اوست و رجوع به امام از این لحاظ، رجوع به عالم معنا است و رجوع به حضوری است که در عالم وجود در منظر ایشان است، به همین جهت ملاحظه می‌کنید کتاب ولایت فقیه‌شان - به عنوان یک نگاه سیاسی به عالَم- مانند کتاب شرح دعای سحرشان - به عنوان یک نگاه عرفانی- هر دو شما را در محضر حق می‌برد. البته در این قسمت ممکن است با هم همزبان نباشیم زیرا تفکری که از مدرنیته گرفته‌ایم ما را نسبت به این نگاه در حجاب برده است و تا مسئله‌مان را با نگاه مدرن حل نکنیم، نمی‌توانیم این نوع نگاه را که به همه‌چیز به جنبه‌ی وجودی آن می‌نگرد، بفهمیم. حضرت امام در تفسیر سوره‌ی حمد به زیبایی این نگاه را در اختیار ما قرار دادند، در آن نگاه به راحتی می‌توانید با نظر به حضرت امام(ره) نظر به شخصیت وجودی او بکنید و رابطه‌ای حُبّی برقرار نمایید، همان رابطه‌ای که به صورتی متعالی‌تر باید با امامان معصوم برقرار نمایید.(26)
عرض بنده آن است: همین‌طور که شما الحمدلله معتقدید ائمه‌ی ما(ع) «علم مَا کان وَ مَا یکون» نزدشان است و در همه‌ی عالَم، حضورِ وجودی دارند، اولیای الهی که ذیل امام معصوم خود را پرورانده‌اند چنین حضوری نسبت به زمانه‌ی خود دارند و چون نگاهشان نگاه وجودی است، با حقیقت عالَم در این زمان مرتبط‌اند و ما را نیز به چنین نگاهی دعوت می‌کنند که اگر توانستیم به این نگاه وارد شویم نزدیکی خاصی با حضرت امام خمینی(ره) خواهیم داشت، چیزی که در مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» و در سرداران شهید و شهداء، به‌خوبی مشاهده می‌شود. به نظرم این نکته با شواهدی که آورده شده روشن است.
غرب در بین ابعاد مختلفِ هنری و اقتصادی و صنعتی، دارای هماهنگی لازم می‌باشد و مشکل غرب در جهت‌گیری کلّی آن است،(27) در حالی‌که ما به جهت غفلت از فرهنگ خاص خود، هنرمان و اقتصادمان و علوم انسانی‌مان هرکدام یک راهی می‌روند. گمان نکنیم با نزدیکی به غرب مشکل ما حل می‌شود زیرا نگاه ما به هنر و اقتصاد و صنعت یک نگاه دیگری است و باید با رجوع به فرهنگ خودی آن انسجامی را که نیاز داریم شکل دهیم. ما باید خودمان را درست بشناسیم که چه موقعیتی داریم و چکار می‌توانیم بکنیم. به گفته‌ی دکتر داوری: «جهان جدید قوامی دارد که با عقل و فهم جدید مناسبت دارد»(28) و ما اگر خواستیم مشکل خود را حل کنیم باید عقل متناسب فرهنگ خودمان را به صحنه بیاوریم تا معلوم شود کجا ایستاده‌ایم و به کجا می‌خواهیم برویم. بالاخره باید افقی را که مناسب تقدیر تاریخی خودمان است مدّ نظر خود قرار دهیم تا از این پریشان‌حالی در آییم و یقیناً نمی‌توانیم با نزدیکی به غرب از این پریشان‌حالی خارج شویم. ملت ما به عنوان ملتی که تاریخ مخصوص به خود را دارد و زندگی را به صورتی دیگر معنا کرده و نظر به انسان‌های معصوم یعنی ائمه(ع) دارد، نمی‌تواند با غرب هماهنگ شود، تاریخ این مملکت نیز این را نشان داده است، حالا آقای تقی‌زاده در زمان رضاخان هرچه می‌خواهد برای غربی کردن ما تلاش کند، عمامه‌اش را بردارد و بگوید باید از فرق سر تا نوک پا غربی شویم، ملاحظه کردید که نشد. چقدر رضاخان را تقویت کردند که با فشار هم که شده ما را غربی کند ولی نتیجه نداد. این یکی از نکات ظریف در تاریخ ملت ما است تا بدانیم ما به قدر توانایی‌های تاریخی خود از عهده‌ی کارها برمی‌آییم و این به شرطی است که بتوانیم توانایی‌های تاریخی خود را درست بشناسیم و بدانیم برهوت از کدام سو گسترش یافته است. برهوت ما از غربی نشدن ما گستزش نیافت، برهوت ما در غفلت از نگاه وجودی به انسان‌های قدسی گسترش یافت.