تربیت
Tarbiat.Org

امام خمینی(رضوان الله تعالی علیه) و سلوک در تقدیر توحیدی زمانه
اصغر طاهرزاده

نقطه‌ی ارتباط با خدا

در ادامه‌ی بحث به این سؤالات جواب داده می‌شود تا تصور صحیحی از معنای حضور در تاریخ به‌دست آید، این به شرطی است که از مباحث گذشته غفلت نشده باشد و عزیزان بتوانند با نظر به مباحثی که انجام شد بنده را همراهی کنند.
وقتی می‌گوییم تاریخی شروع شده، منظورمان از تاریخ به معنای مجموعه‌ی حادثه‌هایی نیست که بر ما گذشته، بلکه منظور هویتی است که در زمانه برای ما پیش می‌آید و آن تاریخ با تفکر رابطه‌ای تنگاتنگ دارد، هویتی که با نظر به اراده‌ی پروردگار به سوی ما می‌آید تا ما را متذکر وظایفی در زمانه‌ی خود بگرداند و اگر در انجام آن وظایف کوتاهی کنیم می‌توانیم از خود بپرسیم چرا در زمانه‌ی خود مطابق اقتضائات آن زمان عمل نکردیم. انسان از این جهت باید عارف به زمانه‌اش باشد و غفلت نکند در چه زمانی زندگی می‌کند و برای رجوع به خدا در آن زمان چه وظیفه‌ای دارد تا ندای خدا را شنیده باشد و آن بشود که باید بشود. عرض بنده این بود که اراده‌ی الهی به صورتی خاص که مربوط به این دوران است، به سوی ما آمده و ما می‌توانیم دریافتی از آن اراده و ندا داشته باشیم زیرا نقطه‌ی ارتباط انسان با خدا در هر زمانی از همان جایی شروع می‌شود که تاریخش شروع شده است.
خداوند در هر زمانی مطابق آن زمان و در دل حادثه‌هایی که پیش می‌آید با ما سخن می‌گوید و این ما هستیم که به دلیل اسارت در روزمرّگی‌ها و برقراری نسبت‌های سودجویانه‌ی دنیایی و به جهت اراده‌ی معطوف به قدرت، گوش‌هایمان را بر ندای خدا می‌بندیم. در حالی‌که در همین زمان شهداء و سرداران در دل صحنه‌ها‌ی دفاع مقدس متوجه ندای خدا گشتند و وارد تاریخی شدند که برای حاکمیت توحید در مقابل کفرِ زمانه مقدر شده بود.
همان‌طور که انبیاء ما را به گوش‌سپردن به ندای خداوند دعوت کردند و خودشان زبان حقیقت شدند، حضرت امام خمینی(ره) در این عصر ما را دعوت به ندای خداوند نمود، ندایی که حضرت حق در این زمان اراده کرده بود. قبلاً عرض شد با نظر به چنین حضوری در تاریخ، تفکر شروع می‌شود زیرا در آن صورت خود را در معرض خطاب الهی قرار داده‌ایم و عملاً وارد وظیفه‌ای می‌شویم که مناسب امروزمان است و آن وظیفه نقطه‌ی ارتباط ما با خدا می‌شود و در نتیجه، آن رزق کریمی که شامل شهداء شد برای ما نیز ظهور می‌کند.
از مباحث گذشته می‌توان به این نتیجه رسید که چرا حضرت امام(ره) با تأملاتی که از سال‌های 1341 نسبت به آن روزگار داشتند در جستجوی راهی برای ادامه‌ی اسلام در زمانی بودند که به وضوح ملاحظه می‌شد اسلام در حال هضم‌شدن در ذیل فرهنگ مدرنیته است و در همین رابطه به اشراق انقلاب اسلامی که به ایشان رسید منوّر شدند و از این لحاظ تاریخ جدید شروع شد و حضرت اللّه به نور محمد و آل محمد(ع) در آینه‌ی وجود حضرت روح اللّه ظهور کرد تا اسلام نه‌تنها آزاد از فرهنگ مدرنیته بلکه برای مقابله با آن فرهنگِ ظلمانی، باقی بماند.
معلوم است که هرگز یک فرد نمی‌تواند به خودی خود مبدأ یک تاریخ باشد بلکه او فقط می‌تواند برای هدایت طالبان حق در آن زمان مظهر اراده‌ی الهی گردد و از این جهت بود که مؤمنین صدای حضرت امام را انعکاس اراده‌ی الهی در جان خود احساس ‌کردند و این بود که شما ملاحظه می‌کنید چگونه بسیاری از مردم آمادگی شنیدن دعوت امام(ره) را داشتند. زیرا آن دعوت، دعوتی اشراقی بود و ما به کمک آن اشراق در تاریخی قرار گرفتیم که آن تاریخ، بسط و تفصیل آن اشراق شد و مؤمنین و به‌خصوص شهداء توانستند آن اشراقِ روحُ‌اللّهی را بسط و تفصیل دهند.
اراده‌ای از طرف خداوند شروع شده و تاریخی ظهور کرده تا توسط شماها اشراق روحُ اللّهی از اجمال به تفصیل در آید و شما را معنا بخشد و نقطه‌ی ارتباط با خداوند را به شما در این زمان نشان دهد. فکر در این بستر ظهور و معنای خاص خود را دارد، نه شبیه تفکر انتزاعی آکادمیک است که بیشتر متعلق به مفاهیم می‌باشد و نه شبیه تفکر روشنفکران گرفتار مدرنیته است که به نظر بنده در بیرون تاریخ به‌سر می‌برند، بلکه فکری است که می‌خواهد ما را از باطل به سوی حق سیر دهد و حرکتی در اساسِ هستی ما ایجاد کند تا با حقیقت، نسبتی حضوری و فعّال پیدا کنیم. مشروط بر این‌که بدانیم بیش از آن‌که با نگاه علم حصولی به موضوع بنگریم باید با نگاهی حضوری به آن نظر کنیم. از این جهت می‌یابیم انقلاب اسلامی برای ما موضوعی است بسیار آشنا که البته وقتی از چیستی آن سؤال شود، رخ بر می‌بندد و با ما بیگانه می‌شود ولی وقتی از غلبه‌ی ذهنی که به دنبال چیستی‌ها است آزاد شدیم، خود را چون آشنایان بر ما آشکار می‌کند.