تربیت
Tarbiat.Org

فرزندم این چنین باید بود[جلد اول](شرح نامه ۳۱ نهج البلاغه)
اصغر طاهرزاده

جلسه اوّل ـ مكاتبه پدری نمادین با فرزندی نمادین

بسم‌الله‌الرحمن‌‌الرحیم
اى عجبا! من چه منم؟
راستى در حال حاضر چگونه‌ایم و چگونه باید بود؟
در شرح نامه‌ی 31 نهج‏البلاغه كه رهنمودهای امام على(ع) به فرزندشان امام حسن(ع) می‌باشد قصد داریم چگونه بودن را در عرصه حیات و زندگى امروزین خود از زبان امامى معصوم بشنویم و در شدن خود براساس آن رهنمودها تلاش نماییم. امام(ع) هنگام بازگشت از صفین در محلی به نام حاضرین، نامه‌ی خود را این طور شروع مى‏فرمایند:
«مِنَ الْوالِدِ الْفانِ،المُقِرِّ لِلزَّمان، المُدْبِرِ العُمُر، اَلْمُسْتَسْلِمِ لِلدَّهْر، الذَّامِّ لِلدُّنْیا، السَّاكِنِ مَساكِنَ المَوْتى، وَ الظّاعِنِ عَنها غَدَا. اِلىَ الْمَولُودِ الْمُؤَمَّلِ مالایُدْرَك، السّالِكِ سَبیلَ مَنْ قَدْ هَلَكَ، غَرَضِ الأسْقامِ وَ رهینَةِ الأیّامِ وَ رَمِیَّةِ الْمَصائِبِ، وَ عَبْدِ الدُّنیا وَ تاجِرِ الْغُروُرِ، وَ غَریمِ الْمَنایا، وَ اَسیرِ الْمَوْتِ، وَ حَلیفِ‏الْهُمُومِ وَ قَرینِ الأحْزانِ، وَ نُصْبِ الأفاتِ، وَ صَریعِ الشَّهَواتِ، وَ خَلیفَةِ الأمواتِ.»
این نامه، نامه‌ی پدرى است به مرگ نزدیك و به پیروزى زمانه معترف که زندگى از او روى گردانیده و به روزگار گردن نهاده نکوهشگر دنیا، در سراى گذشتگان آرمیده و فردا از آن سراى كوچنده، به فرزندى آرزومند كه به آرزوها دست نخواهد یافت، رهسپار راه هلاك شدگان و آماج بیمارى‏ها و گروگان روزگار و هدف مصیبت‏ها و بَرده‌ی دنیا و سوداگر غرور و وامدار فنا و بنده‌ی مرگ و هم‌سوگند اندوه و همنشین غم و هدف آفات و خاكسارِ شهوات و جانشین رفتگان.
با اطمینان مى‏توان گفت: اگر كسى با تعمّقِ لازم در سخنان حضرت علی(ع) تدبّر کند به بصیرت فوق‌العاده‌ای دست می‌یابد و در همین رابطه درخواست مى‏كنم از طریق تعمّق بر روى گفتار امیرالمؤمنین(ع) که در این نامه مطرح است به دنبال كسب بصیرت از امام(ع) باشید وگرنه كسب اطلاعات به‌تنهایى به كار نمى‏آید.
منظور ما این نیست كه اطلاعاتی را که از این نامه و یا سایر خطبه‌ها و نامه‌های نهج البلاغه به‌دست می‌آوریم چیز کم‌ارزشی است، منظور بنده این است كه عنایت داشته باشید هركس می‌تواند در مواجهه با نهج‏البلاغه به احوالاتی نایل شود که فوق آن اطلاعاتی است که در ابتدای امر به آن نظر دارد.
این نامه رهنمودی است همراه با بصیرت به وسعتی فراتر از نگاهی که اهل دنیا به زندگی دارند و لذا در ابتدا حضرت تحلیل خودشان را از دنیا و زندگى طرح می‌کنند و این موضوع مهمی است كه حضرت از چه زاویه‏اى به دنیا مى‏نگرند، تحلیل خود را از زندگى از یک طرف و جایگاه یك جوان را در زندگى دنیا از طرف دیگر مطرح می‌نمایند تا جوانان هرچه درست‌تر زندگی را بنگرند.
مخاطب اصلى نامه، امام حسن(ع) هستند که از یك جهت از همان دوران کودکی معصوم‌اند - هرچند هنوز امام نیستند- و از جهت دیگر جوانی هستند همچون سایر جوانان و حضرت على(ع) در این نامه به عنوان شخص بصیرى كه هم جایگاه دنیا را درست مى‏بینند و هم جوانىِ یك انسان را؛ به سخن‌گفتن با فرزندشان پرداخته‏اند. مكاتبه‏اى است بین پدرى نمادین با فرزندى نمادین توسط امامى معصوم.
واقعی‌ترین نگاه به انسان و به دنیا
می‌فرمایند: «مِنَ الْوالِدِ... اِلَى الْمَوْلُودِ...»
نامه‏اى از پدرى با این خصوصیات به فرزندش با خصوصیاتى خاص كه به ذکر آن می‌پردازند. اولین خصوصیّتى كه حضرت براى خودشان شمرده‏اند «والِدِ الْفانِ» است، یعنى پدرى كه در آستانه‌ی مرگ است نه به معناى این‌كه پیر شده است بلكه به معناى این‌كه مى‏بیند مثل هر انسان دیگری در معرض مرگ است. چه پیر شده باشد و چه هنوز پیر نشده، حتی پیرشدن تنها براى كسانى متذکر مرگ است که بصیرت لازم را در زندگی به‌دست آورده باشند وگرنه در انسان‌های معمولی پیرانى را ملاحظه می‌کنید که در عین کهولت سن، متذکر مرگ نیستند.
می‌فرمایند: نامه‌ای از پدری که در حال فناشدن است، «المقر للزمان» اقرار مى كند به روزگار و این‌که روزگار در حال گذر است.
چنین انسانی با این نگاه به مرگ و به روزگار چشم دلش بیدار خواهد بود و می‌تواند تحلیل درستى از حادثه‏ها داشته باشد. همین‌طور که خیلی فرق است بین بازیكنان فوتبال و داور بازى، بازیكن فقط به بازى عشق مى‏ورزد در حالى‌كه داور، بازى‌كردن بازیكن‌ها را مورد توجه قرار مى‏دهد و خودش بازى نمى‏كند بلكه بازیكن‌ها را تحلیل مى‏كند. انسان‏ها نیز در این دنیا دو گونه‏اند: عده‏اى در این دنیا بازیگرند و در عین این که عمرشان به سرعت مى‏گذرد، نمى‏فهمند چه مى‏كنند، همین كه نان و آبی به‌دست می‌آورند دل خوش‏اند ولی عده‌ی دیگرى از انسان‏ها هستند كه از این سطح بالاتر آمده‏اند و می‌توانند زندگى را تحلیل كنند. فقط در زندگی بازیگر نیستند، بلكه تماشاگر هم هستند. شخصى که غذاهاى گوناگون را پى در پى مى‏خورد و فقط به خوشمزگى آنها توجه دارد، عملاً تنها در زندگی بازیگری پیشه کرده است ولی آن کسی که در عین استفاده از غذا، غذاخوردنش را تحلیل و ارزیابى مى‌كند، تنها بازیگر نیست، هم لذّت‌بردنش از غذا را مى‏بیند و هم غذا‌خوردنش را تحلیل مى‏كند، این انسان از حیات حیوانی بالاتر است و می‌توان گفت نور انسانى به قلب او افتاده، زیرا حیوان فقط غریزه است و كسى كه فقط مقهور غرایز است هنوز در محدوده‌ی حیوانیت است در حالی که مقام انسان طوری است که می‌تواند محدوده‌ی حیوانی را بنگرد. حیوان تنها شهوت دارد ولى انسان، هم شهوت دارد و هم شهوت داشتن خودش را مى‏تواند ارزیابى كند. با این تفصیل باید دقت كرد كه حضرت على(ع) چرا در عین آن که در دنیا زندگی می‌کنند زندگی خود را تحلیل می‌نمایند و متوجه‌اند زندگی در دنیا در شخصیت انسان چه جایگاهى دارد.
حضرت علی(ع) در جملات فوق نشان می‌دهند که ناظرِ فانى‌شدن‌شان در زندگی دنیا هستند. واضح است كه فانى‌شدن به تنهایى مطرح نیست زیرا انسان‏ها بخواهند یا نخواهند نسبت به زندگی در دنیا در حال فانى‌شدن هستند، خواه‏ناخواه پیر مى‏شوند و مى‏میرند. اما مهم این است كه انسان بتواند پیرشدنش را ببیند و در زندگی جایگاه پیرشدن خود را درست تحلیل کند. كسى كه پیرشدنش را ببیند، بیدار است. یك وقت است كه عمر بر آدمى مى‏گذرد و یك وقت آدمى مى‏بیند كه عمر بر او مى گذرد و نسبت به گذشت عمرش بصیر است. حضرت در این نامه مى‏فرمایند: این نامه از طرف كسى است كه در حال فنا است و فناى خودش را مى‏بیند و به گذران زمان آگاهی دارد. «اَلْمُدْبِرِ الْعُمُر» به عمر پشت كرده و آن را پشت‏سر گذاشته است. باز هم ملاحظه کنید كه همه‌ی انسان‏ها، عمر خود را پشت‏سر مى‏گذارند اما هركس متذکر این واقعیت نیست تا جایگاه خود را نسبت به عمری که در حال رفتن است تعریف کند، خیلى فرق است بین این دو، آن کس که نسبت به گذران عمرِ خود آگاهی حضوری ‌دارد نه‌تنها دلواپس قضیه نیست بلکه از آن استفاده هم مى‏كند و در حالتی معنوی قرار می‌گیرد.