تربیت
Tarbiat.Org

فرزندم این چنین باید بود[جلد اول](شرح نامه ۳۱ نهج البلاغه)
اصغر طاهرزاده

راه‌های استفاده‌ی صحیح از دنیا

استفاده و یا عدم استفاده از چموشی‌های دنیا به موضع‌گیری انسان‌ها در قبال آن‌ها بستگى دارد، عده‌ای با موضع‌گیری‌های درست در مقابل چموشی‌ها به درخشش بیشتر می‌رسند مثل درخششی که علی(ع) در مقابل فتنه‌های معاویه از خود نشان دادند.
درست است كه در نظام عالم دنیا جوانان پیر می‌شوند و پیران می‌میرند ولی آن كسى‌که بگوید من نمى‏خواهم پیر شوم! هم پیر مى‏شود و هم از پیری‌اش استفاده‌ی لازم را نمی‌برد، در حالی‌که مى‏توانست در عین حال كه پیر می‌شد، پیرشدن خودش را جهت دهد. در این صورت با پذیرش پیری و پیرشدن زیر لگد آن نفله نمى‏شود.
حضرت به فرزندشان مى‏فرمایند: پس از این‌كه برایم روشن شد دنیا در حال رفتن است و روزگار چموشى‏ها و ناسازگارى‏ها دارد و آخرت هم در حال آمدن است و هیچ‌كدام از گذران دنیا و ناسازگاری‌های آن هم در اختیار من نیست، حساب كردم و دیدم كه - در یك كلام- باید به فکر خودم باشم و از این جهت غم خودم را بخورم و به فكر خودم باشم، هرچند در این راستا باید از راحتی خودم کم کنم تا بقیه راحت باشند.
این که می‌فرمایند: «ما یَزَعُنى عَنْ ذِكْرِ مَنْ سِواىَ» آن چیزى كه با روی‌آوردن جهان آخرت، مرا از فكركردن به غیرخودم بازداشت، به معناى خودخواهىِ مذموم نیست، بلكه به معنى آن است كه حضرت از فكر خانه و آجر و سیمان بیرون رفته‌اند و از هر آنچه غیر از اصلاح خودشان است خود را آزاد کردند تا به هلاكت نیفتند. كسى كه به فكر اصلاح «خود» باشد، هم فرزند تربیت مى‏كند، هم به جهاد مى‏رود و هم وظایف خود را در فعالیت‌های اجتماعى به بهترین نحو انجام می‌دهد، با این حساب که هر كارى مى‏كند براى رضاى خدا و آبادانی قیامت‌اش انجام می‌دهد. پس این‌که حضرت مى‏فرمایند باید براى خودم فكرى بكنم به این معنا است که می‌خواهند به عمیق‌ترین ابعاد شخصیت خود که در قیامت ظاهر می‌شود، توجه نمایند و در تعادل آن بکوشند و هر مسئولیتی را برای آن بُعد از شخصیت خود بپذیرند. و در این رابطه در ادامه می‌فرمایند:
«وَ الاِهْتِمامِ بِما وَرائى»: دیدم كه باید به ماوراى خودم همّت كنم. «ماوراء» هم به معنى پشت است و هم به معنى مقابل و جلو. شارحین نهج‏البلاغه هم هر دو را نوشته‏اند و به معنى قیامت گرفته‌اند، كنایه از آن است كه قیامت مقابل ما و در بالاى سر ما است. كلام حضرت می‌تواند به این معنا باشد كه وقتى دیدم دنیا در حال گذشتن است به این نتیجه رسیدم كه همّت خود را صرف قیامت خود گردانم و از آن منظر به مسئولیت‌ها بپردازم زیرا آنجا محل بقاى ابدى انسان است، می‌تواند هم به این معنا باشد که وقتی متوجه ناپایداری دنیا شدم تمام هوش و حواسم را متوجه خودم کردم که لحظه‌ای از خودم چشم بر ندارم و به دیگر امور مشغول شوم.
«غَیْرَ اَنّى حَیْثُ تَفَرَّدَبى دونَ هُموُمِ النّاسِ هَمُّ نَفْسى»: فقط متوجه «خود»م باشم و بدون غم مردم، غم «خود»م را بخورم.
حضرت در این جمله مقامی را مدّ نظر دارند که انسان می‌ماند و اعمال او و هیچ کس کاری برای کسی نمی‌کند. جایگاهی که کسی به کسی نیست، آن‌هایی که برای جلب نظر مردم دنیایشان را تمام کردند در آن مقام دست خالی هستند. قرآن در این رابطه می‌فرماید: «وَلَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَادَى كَمَا خَلَقْنَاكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَتَرَكْتُم مَّا خَوَّلْنَاكُمْ وَرَاء ظُهُورِكُمْ»(5) حقیقت آن است که هر کدام از شما را در ابتدای امر به تنهایی خلق کردیم و در آخر هم آنچه از اسباب‌ دنیا به شما دادیم پشت سر می‌گذارید و تنها به نزد ما می‌آیید. بر این اساس باید تمام توجه‌مان در همه امور آن باشد که در محضر پروردگارمان دست خالی نباشیم و به بهانه خدمت به خلق از آبادانیِ قبر و قیامتِ خود باز نمانیم، و حقیقتاً وقتی انسان به معنای واقعیِ آن خدمت به خلق می‌کند که انگیزه‌اش آبادانی قیامتش باشد وگرنه به اسم خدمت به خلق به دنبال شهرت و ثروت است. مولوی در همین رابطه می‌گوید:
مرده‌ی خود را رها كرده است او

مرده‌ی بیگانه را جوید رفو

متأسفانه بعضى از مردم به جاى اینكه به فكر نجات خودشان باشند و در این راستا به مردم خدمت کنند، به امور بیهوده‏اى مى‏پردازند كه هیچ فایده‏اى برایشان ندارد، همه توجهشان به این است كه لباسشان از مد نیفتد و یا چرا مصالح ساختمان گران شده و آن‌ها از عهده‌ی زینت‌كردن خانه‏شان بر نمی‌آیند! همان‌طور كه قبلاً عرض شد این نوع فكر ربطى به پیر و جوان‌بودن افراد ندارد یک نوع نگاه غلطی است که انسان در دنیا گرفتار آن می‌شود. حضرت مولی‌الموحدین(ع) نگرانند که مبادا جوانان عزیز اسیر حیله‏هاى شیطانى شوند و تصور كنند كه این نوع افکار اقتضای جوانی است و آزادى از این نوع افکار در دوره پیری حاصل می‌شود در حالی که هركس در هر سنى كه باشد محتاج چنین بصیرت و شعورى است که بتواند برنامه‌ای براى نجات خودش بریزد و شخصیت خود را همواره در وسعتی به وسعت ابدیت بنگرد و در آن عالم خود را تعریف کند و از این جهت نگران آینده‌ی خود باشد.
حضرت مى‏فرمایند: وقتى كه در تنهایى به خود نظر كردم، متوجه شدم باید شدیداً غم خود را بخورم. این نوع غم‌خوردن براى خود، نشانه‌ی رسیدن به مقامی است كه دنیاپرستان از فهم آن عاجزند. كسى كه غم خودش را بخورد از لحظه‌‌لحظه‌ی عمرش براى تقرّب به خدا و كسب نورانیت الهی استفاده مى‏كند. اما دنیاطلبان چون از این نكته غافل‌اند به اسم توجه به خود تمام فرصت‏هاى دنیای خود را صرف جلب نظر مردم می‌کنند و همه‌چیز را از دست مى‏دهند.