سخنان حضرت این هوشیارى را به والدین و اولیاى فرهنگى مىدهد كه قبل از اینكه افرادِ سطحى، اندیشهشان را به فرزندان ما القاء كنند، باید اندیشهی صحیح را با آنها در میان بگذاریم، هرچند ممكن است در ابتدای امر و به ظاهر نپذیرند ولى شما با این کار مقاومتى را در مقابل اندیشههاى غلط در جان جوانانتان به وجود مىآورید. در مسائل اجتماعى و سیاسى نیز باید متوجه باشیم قبل از این كه دیگران حادثهها را با افکار غلطِ خود تحلیل كنند، ما تحلیل صحیح را به فرزندانمان گوشزد کنیم. ما وظیفه داریم تحلیلی دینى و قرآنی نسبت به مسائل اجتماعى مطابق با آرمانهاى انقلاب اسلامی داشته باشیم و همواره به آنها متذکر سنتهای جاری در عالم گردیم. وظیفه داریم قبل از هر تحلیلى، تحلیل صحیحِ دینى را که مطابق سنتهای الهی است پیدا كنیم وگرنه شیاطینِ روزگار با تحلیلهاى غلطِ خود ناخودآگاه در ذهن و روان جامعه رسوخ میكنند.
هر حادثهای با نگاه الهى و اسلامى یك معنا مىدهد و با اهداف شهوانى و دنیایى معناى دیگرى خواهد داشت، باید جایگاه هر حادثهاى را در نظام الهى پیدا کنیم تا روح خود و جوانانمان را از فتنهی تحلیلهاى غیرالهى در امان نگه داریم. تحلیل سطحى بدون توجه به سنتهای الهی ما را از حقیقت و واقعیت غافل میکند ولی تحلیلهای عمیق و محكم که مبتنی بر حکمت الهی باشد، آرام آرام نتایج خود را نشان مىدهد و انسانها از انحراف نجات مییابند.
قبل از اینكه قلب جوانان ما سخت شود و به جایى برسد كه دیگر نتوانند مطلب درست را بپذیرند باید موضوعات را همانند کاری که حضرت علی(ع) کردند، با آنها در میان بگذاریم. در جلسهی قبل عرض شد اگر کودکان دبستانى درست تربیت شوند آمادگى بیشترى براى هدایت دارند نسبت به نوجوانانی که در ابتدای دبیرستان هستند، زیرا در آن صورت قبل از این كه قلبشان سخت شود ما توانستهایم سخنان خود را به آنها گوشزد کنیم. همینطور در دوران دبیرستان جوانان نسبت به دانشگاه آمادگی بیشتری دارند تا حقیقت را با آنها در میان بگذاریم و دوران دانشجویى نسبت به وقتى كه انسان وارد زندگى روزمرّه مىشود آمادگى بیشترى براى هدایت دارد. البته خیلى نمی توان به دانشگاه و مراکز آموزش عالی امید داشت که آن مراکز بتوانند حق و باطلبودن موضوعات را تعیین كنند زیرا متأسفانه روح حاکم بر مراكز علمىِ امروز ما از حق و باطل بودن مسائل فاصله گرفته و بیشتر به مفید و غیرمفیدبودن مسائل مشغولاند. باید امیدوار بود تحولی در علوم انسانی ما در دانشگاهها به وجود آید تا این مشکل حل شود ولی جوانان بسیجى با فعالیتهایی که در جوامع اسلامی دانشجویی دارند میتوانند نقش تاریخی خود را در این امر ایفا کرده به جوانانی که مىخواهند حقیقت را بشناسند و عمل به حقیقت را وارد زندگی خود نمایند کمک کنند. اینجوانان غیر از کسانیاند که میخواهند صرفاً چیزهایی بدانند. كسانى كه فقط مىخواهند چیزهایی بدانند نه مشكل خودشان را حل مىكنند و نه مشكل جامعه را. تنها قلبى كه هنوز سخت و قسى نشده است آماده است تا حقایق را فرا گیرد و با آنها زندگى كند. مقایسهی جلسات معارف اسلامى كه در مسجد برگزار مىشود با آنچه در كلاس معارف در دانشگاه هست، بهخوبی نشان میدهد تفاوت دانستن موضوعات دینی با آن ارادهای که میخواهد به آنچه میداند عمل کند، چقدر است. دانشجو در كلاس معارف آمده است تا بداند و نمره بگیرد ولی همان دانشجو در مسجد که میآید میخواهد با عمل به آنچه میآموزد شخصیت خود را تغییر دهد. به همین جهت بنده در تجربیاتی که داشتهام میتوانم عرض کنم بركت مسجد قابل مقایسه با كلاس و دانشگاه نیست. چون نوع موضعگیرى دانشجو در این دو محل فرق مىكند. البته در دانشگاه هم جوانانى را داریم كه بنا دارند از فرصت پیش آمده در كلاس معارف استفاده کنند و متحول شوند و نتیجه هم میگیرند ولى فضا و عالَم دانشگاه اقتضاى چنین تحولى را به نحو مطلوب ندارد. با اینهمه فراموش نکنیم قبل از آنکه ذهن جوانانمان را با اندیشههای غلط منحرف کنند باید اقدام کرد.