تربیت
Tarbiat.Org

فرزندم این چنین باید بود[جلد اول](شرح نامه ۳۱ نهج البلاغه)
اصغر طاهرزاده

معنای سفر به قیامت

حضرت مى‏فرمایند: «فَاحْتَمَلُوا وَعْثاءَ الطَّریقِ وَ فِراقَ الصَّدِیقِ» كسى كه فهمید در این دنیا مسافر است، مشقّت‏هاى راه و دورى از دوستان را تحمّل مى‏كند، همین‌طور که اصحاب امام حسین(ع) در کربلا تحمل کردند و همان‌طور که حضرت سید الشهداء(ع) توانستند دوری علی اکبر(ع) را تحمل کنند و فشارهای روانی و عاطفیِ روز عاشورا کوچک‌ترین خللی در مقاومت حضرت پیش نیاورد. کسی که جایگاه دنیا را نسبت به قیامت فهمید می‌تواند از چیزهایى كه با نظر به زندگی دنیایی بسیار دوست می‌دارد، بگذرد و از آن‌ها دل بر كند. و این همان مسافرت از دنیا به آخرت است که تحت عنوان مبارزه با نفس می‌شناسید. مبارزه با نفس یعنى همین، یعنى از خواهش نفس که ما را به دنیا می‌چسباند، دل برکنیم و به حیات ابدی خود چشم بدوزیم. حضرت می‌فرمایند از جمله چیزهایی که با نظر به مسافر بودن در دنیا برای انسان قابل تحمل می‌شود «خُشُونَةَ السَّفَرِ» سختى‏ها و ناهنجاری‌هاى سفر است. چون سفر از دنیا به قیامت به معنای واردشدن در هویت و شخصیت جدیدی است که از انسان خاکی شخصیتی افلاکی می‌سازد. وقتی خود را مسافر احساس کردید و معنای این مسافرت را نیز دانستید که چگونه انجام می‌گیرد عظمت خلقت برایتان روشن می‌شود که چگونه خداوند اراده کرده است انسان را در زمین مستقر کند ولی او را شایسته‌ی استقرار در ملکوت گرداند و همنوا با مولوی خواهید گفت:
از جمادی مردم و نامی شدم

وز نما مردم ز حیوان سرزدم

مردم از حیوانی و آدم شدم

پس چه ترسم کی ز مردن کم شدم

حمله‌ی دیگر بمیرم از بشر

تا بر آرم از ملایک پَر و سر

وز ملک هم بایدم جستن ز جو

کلّ شیءٍ هالک إلاّ وَجْهَهُ

بار دیگر از ملک قربان شوم

آنچه اندر وهم ناید آن شوم

پس عدم گردم عدم چون ارغنون

گویدم که انا الیه راجعون

مقصود بنده نظر به بیت آخر است که می‌گوید در این مسافرت باید از مرحله‌ی قبلِ خود عدم شویم تا به حیاتی برسیم که رجوع به حق دارد و این معنای مسافرت حقیقی است که ما در دنیا باید شروع کنیم. آری به تعبیر مولوی در دیوان شمس:
در باغ فنا در آ و بنگر

در جان بقای خویش جنّات

چون پیشترک روی تو از خود

بینی ز ورای این، سماوات