تربیت
Tarbiat.Org

فرزندم این چنین باید بود[جلد اول](شرح نامه ۳۱ نهج البلاغه)
اصغر طاهرزاده

چه اندازه‏ هستیم؟

از آنجایی که اگر انسان گرفتار وَهم شد خدا را گم می‌کند و به دنبال چیزهایی است که هیچ حقیقتی ندارد و اگر به خدا رجوع کند و مطلوب خود را از خدا بخواهد عملاً از وَهم و وَهمیات آزاد شده است. می‌توان گفت: ما به اندازه‏اى كه امور خود را از خدا بخواهیم، هستیم، و به اندازه‏اى كه از خودمان بخواهیم، نیستیم و گرفتار وَهمیات شده‌ایم و معلوم است که از وَهم كارى برنمى‏آید. چون فقط خدا هست، پس به اندازه‏اى كه از خدا بخواهیم، هستیم و به اندازه‏اى كه از غیرخدا بخواهیم یعنى از نیستى طلب کرده‌ایم، طلب از نیستی، نیستی می‌آورد. گفت:
كسى از مرده علم آموخت؟ هرگز

ز خاكستر چراغ افروخت؟ هرگز

اگر انسان از خدا بخواهد نه تنها از وَهم آزاد شده و هست گشته است، حتی آنچه را هم که بخواهد هست مى‏شود. غیرخدا یعنى عدم، منتها عدم‌های وجودنما. حباب، از آن جهت كه حباب است هیچ چیز نیست، از آن جهت هم كه آب است، تنها آب است و حباب نیست. گفت:
موج‏هایى كه بحرِ هستى راست

جمله مَر آب را حباب بود

گرچه آب و حباب باشد دو

در حقیقت حباب آب بود

پس از این روى هستى اشیاء

راست چون هستى و سراب بود

غیرخدا نسبت به خدا، همه سراب‏اند، مثل حباب‌اند. حباب نسبت به حباب دیگر، حباب است، امّا نسبت به دریا هیچ چیز نیست جز همان آب دریا. ما هم نسبت به خدا هیچیم هیچ، نسبت به همدیگر مخلوقیم. از طرفی «نسبت» یك امر ذهنى است و چیزى نیست. پس فقط از خدا مى‏شود خواست. از غیرخدا خواستن عین بی‌ثمری است، دنبال سراب دویدن است، خستگى‌اش برای ما مى‏ماند. هرچه از غیرخدا خواستید فقط خود را خسته كرده‏اید. این ابزارها مظاهر اراده الهی هستند، خداوند از طریق ابزارها رحمتش را جارى مى‏كند بدون آن‌ که آن‌ها را سبب‌های مستقلی بدانیم، این آفت بزرگی است که انسان‌ها را هلاک می‌کند. چه بسیارند مردمى كه با خدا زندگى نمى‏كنند و مثلاً مى‏خواهند با غذا خوردن سالم بمانند ولی به جهت چنین غفلتی همین غذاها بیمارشان می‌‏كند، و چه بسیار افرادى كه با خدا زندگى مى‏كنند و غذای اصلی جانشان ذكر است، با ذكر قوّت مى‏گیرند و غذاها را مَجرای تجلی لطف خدایِ مطعِم می‌دانند.
حضرت فرمودند: «اَخلِصْ فِى الْمَسْأَلَةِ لِرَبِّكَ» فرزندم! تقاضایت را فقط براى خدا خالص كن و تنها از او بخواه، زیرا «فَاِنَّ بِیَدِهِ الْعَطاءَ وَ الْحِرْمانَ» فقط و فقط هرچه هست، به دست اوست، دادن‏ها و ندادن‏ها همه به او برمی‌گردد. آیا نباید این توصیه را جدّی گرفت و تا ملاقات پروردگار صعود کرد؟