تربیت
Tarbiat.Org

فرزندم این چنین باید بود[جلد اول](شرح نامه ۳۱ نهج البلاغه)
اصغر طاهرزاده

برکات کنترل گفتار

امام علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) به عنوان یک مربّیِ الهی به فرزندشان نکته‌ی بسیار دقیقی را متذکر می‌شوند و مى‏فرمایند: عزیزم آنجایى كه بر عهده‏ات نیست سخن بگوئی، سخن گفتن را رها كن. حتماً مى‏دانید كه این كار، کار بسیار مشكلى است كه انسان حرص سخن‌گفتن را کنترل کند. در قصّه‏ها آمده است كه پسرى به سراغ مرغ خانه‏شان مى‏رود تا ببیند تخم كرده است یا نه و اتفاقا مى‏بیند كه تخم خیلى بزرگى هم كرده است. آن را كه مى‏شكند با تعجب مى‏بیند كه آن تخم مرغ دارای سه زرده است. تا حالا فقط تخم مرغ دو زرده دیده بود و حالا با تخم مرغ سه زرده روبه رو شده و این برایش بسیار عجیب بود. نزد پدرش مى‏رود و جریان را براى او تعریف مى‏كند. پدرش به او مى‏گوید این جریان را به كسى نگو چون ممكن است مرغ را چشم بزنند! پسر هم قبول مى‏كند. در همان روز یك میهمان براى آنها مى‏آید، پسر بچه دلش مى‏خواهد به میهمانشان بگوید كه مرغشان تخم سه زرده كرده است اما از طرف پدرش منع شده، به همین دلیل جلو میهمان مى‏نشیند و سه تا از انگشتان دستش را نشان مى‏دهد تا به نحوى از انحاء اشاره‏اى به واقعه كرده باشد. پدرش متوجه مى‏شود و مى‏زند روى دستش كه چرا اینطورى مى‏كنى. بعد هم چون متوجه منظور فرزندش شده است به او مى‏گوید: برو بخواب. پسر بچه مى‏رود مى‏خوابد اما مى‏بیند این‌طورى كه نمى‏شود. سه تا از انگشتان دستش را از زیر لحاف درمى‏آورد، یعنى مرغ ما تخم سه زرد كرده است. پدر دوباره متوجه مى‏شود و مى‏زند روى دست او و لحاف را می‌کشد روى او كه بچه بخوابد و حرف نزند. اما بچه كه دیگر طاقتى براى او نمانده است لحاف را به كنارى زده، بلند مى‏شود و فریاد مى‏زند كه آقا! مرغ ما امروز تخم سه زرده كرده است، این را كه گفت نفس راحتى مى‏كشد و مى‏گوید راحت شدم و مى‏خوابد. گاهى قضیه به این شكل است یعنى انسان نمى‏تواند حرفش را نزند.
حضرت در راستای کنترل شهوتِ سخن‌گفتن مى‏فرمایند: اگر مى‏بینى بر عهده‏ات نیست كه سخن بگویى، نگو. «دَعِ الْقَوْلَ فیما لاتَعْرِف وَ الْخطابَ فیما لاتُكَلَّفْ» حرفى را كه نسبت به آن علم ندارى مزن و سخنی را که به عهده‌ات نیست بر زبان مران. این دستور را یک دستور ساده‏اى نگیرید. انسان با به كار بستن چنین دستوری از بسیاری جهات اصلاح مى‏شود. اكثر آدمهایى كه خوب فكر نمى‏كنند آنهایى هستند كه زیاد حرف مى‏زنند و برعکس، انسانهایى كه به خودشان اجازه نمى‏دهند زیاد حرف بزنند، خوب فكر مى‏كنند. در شرح حال گاندى آمده است كه یكبار از او دعوت كردند تا سخنرانى كند. دعوت را پذیرفت و سخنرانى كرد اما آنقدر بد حرف زد که جمعیت به او خندید، می‌گوید تصمیم گرفتم كه كمتر حرف بزنم و همین امر باعث شد تا فراغتى براى فكر كردن پیدا كنم. مولوی می‌گوید:
خامشی بحر است و گفتن همچو جو

بحر می‌جوید تو را جو را مجو

از اشارت‌های دریا سر متاب

ختم کن والله اعلم بالصواب