قرآن طوری است كه اگر از طریق قلب به حقیقت آن منتقل نشویم نتوانستهایم بهرهی اصلی را بهدست آوریم. وقتى خداوند مىفرماید: «اِنّا اَنْزَلْناهُ فى لَیْلَةِ الْقَدْرِ * وَ ما اَدْریكَ ما لَیْلَةُ الْقَدْرِ * لَیلَةُ الْقَدْرِ خَیرٌ مِنْ اَلْفِ شَهْر *...» ما این قرآن را در شب قدر نازل كردیم، چه اندازه عظمت شب قدر را درک کردی، شب قدر از هزار ماه بهتر است... میخواهد ما را دعوت کند که در شب قدر قلب خود را آمادهی درک حقیقت نوری قرآن بنمائیم، چون ملائکه و روح بر هر قلبی نازل نمیشوند. مگر غیر از این است كه اگر قلبِ ما محل نزول قرآن شود قلبی خواهد بود که با نظر به ظاهر هر آیهای به حقیقت غیبی آن آیه منتقل میشود، مگر این آیات از عالم معنا نازل نشده است؟ همه بحمدالله اعتقاد دارید این آیات از حق صادر شده و مقام جبرائیل(ع) مقام نزول آن آیات بر قلب مبارک پیامبر(ص) خدا است که میفرماید: «وَإِنَّهُ لَتَنزِیلُ رَبِّ الْعَالَمِینَ * نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ * عَلَى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنذِرِینَ»(223) آن قرآن، نازل شده است از طرف پروردگار عالم، روح الامین در همین رابطه آن را بر قلب تو نازل کرده تا مردم را از انحرافات باز داری. قلب رسول خدا(ص) محل درك قرآن است. كسى هم كه سورهی قدر را با قلبش بخواند، قلبش منور به نور سورهی قدر خواهد شد و در چنین حالتى قلب او به قلب مبارک پیامبر(ص) نزدیك شده است. همه جاى قرآن همین خاصیت را دارد منتها مهم آن است كه انسان، قرآن را با قلبش بفهمد و متوجهی جنبهی عرشی و باطنی آن باشد، وگرنه به صِرف خواندنِ آیات بدون تدبّر، مقصد اصلی قرآن برآورده نمیشود. در روایات هم كه آمده است: «لَا خَیْرَ فِی قِرَاءَةٍ لَیْسَ فِیهَا تَدَبُّرٌ»(224) هیچ خیرى در قرائتى كه در آن تدبر نیست وجود ندارد. تدبّر به این معنا است که از ظاهر متوجه پشت و باطن آن شویم. این ذکر «صَدَقَ اللّهُ العَلِىُّ الْعَظیم» كه بعد از خواندن قرآن مىگویید یعنى تصدیق مىكنیم كه خدا راست گفته است و این تصدیق هم به وسیلهی قلب صورت مىگیرد. البته واضح است كه اینگونه قرآنخواندن مشكل است. چه بسا در ابتدا، قلب تمركز پیدا نكند و دائم حواس انسان پرت شود. بعد از پرتنشدن حواس نیز مطلب را به راحتی نمىپذیرد، قلبِ انسان جهت تدبّر در فشار قرار میگیرد، گاهی اوقات درك یك آیه براى قلب از كوهكندن سختتر است به طورى كه انسان حاضر است شصت بار آیهای را تكرار كند امّا یك بار با قلبش در آیه حاضر نشود، براى همین هم هرکسی زیر بار این نوع ورود در قرآن نمىرود. برای رفع این مشکل توصیه كردهاند اذكار را زیاد تكرار كنید تا كمكم قلبتان آن اذكار را بفهمد و بپذیرد. در ابتدا وقتی ذکری را بر زبان میآورید، فقط زبان میگوید ولی قلب به دنبال توجهات خودش است، چون تحمل تدبّر و نظر به جنبهی باطنی آیه را ندارد امّا اگر کار را ادامه دهید و نظر قلب را متوجه جنبههای باطنی آیه بکنید، كمكم قلب قدرت تحمل پیدا مىكند و إنشاءاللّه به لطف خدا نور آیات را مىپذیرد، آنوقت است که درمىیابد حقیقتاً قلبِ پیامبر(ص) این قرآن را دریافت کرده است. عرض کردم خود قرآن مىفرماید این قرآن را «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الاَْمینَ عَلى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرینَ»(225) جبرئیل(ع) به قلب تو نازل كرد تا بشریت را از انحرافات باز داری و متذکر آثار سوء انحرافاتشان بکنی. پس قلب پیامبر(ص) منور به نور قرآن است و به این ترتیب هركس به هر اندازهاى كه با قلبش قرآن بخواند به همان اندازه به قلب مبارک پیامبر(ص) نزدیك شده و به عبارت دیگر به همان اندازه داراى قلبى قرآنى شده است. إنشاءاللّه جبرائیل(ع) هم لطف مىكند و تأثیر مىگذارد. ما تنها در این مورد به لطف خدا امید داریم. حال ببینید قرآن را چگونه مىخوانید.
خدا شهید مطهرى را رحمت كند. ایشان در یك صحبتى در اواخر عمر میفرمودند: «خدا مىداند اخیرا قرآن را كه مىخوانم طور دیگرى مىفهمم.» كسى كه زحمت بكشد إنشاءاللّه به لطف خدا چنین فهم و شعورى پیدا مىكند که مرحوم شهید مطهری پیدا کردند. امّا چه موقع انسان با قرآن چنین برخوردى مىكند؟ وقتى كه بداند قرآن، كلام یك انسان عادى نیست، قرآن صورت اسرار عالم عرش و کرسی است، در این صورت است كه برخورد او با قرآن، برخوردى شایسته مىشود، جلدش را مىبوسد، خطش را به امید ثواب نگاه مىكند ولی متوجه وجه باطنی آن نیز هست، وقتى انسان مقام قرآن را درست تشخیص داد، قرآن غذاى قلبش مىشود و زندگىاش را دگرگون مىكند. نهجالبلاغه را نیز باید از این زاویه نگاه کرد که از قلهای سرازیر شده که با حقیقت قرآن مرتبط است. وقتی كه حضرت به فرزندشان مىفرمایند من در حالی با تو سخن میگویم که گویا یکی از گذشتگان هستم و گویی «غُمِّرْتُ مَعَ اَوَّلَهُم اِلیَ اخِرِهِم» با همهی بشریت زندگى كردهام، اشاره به مقام كشف سنتها و قاعدههاى هستى دارند و چنین انسانى در نهجالبلاغه به منبر رفته است. جرج جرداق مىگوید: «اى على آیا مىشود كه دوباره در مسجد كوفه بر منبر بنشینی تا همهی حكما و علما در درس تو بیایند و حكمت آموزند؟» جرج جرداق به اندازهی خودش على(ع) را شناخته است. ما شیعیان نمىخواهیم فقط جملات حضرت را بفهمیم بلكه مىخواهیم با آن سخنان زندگی كنیم، ما مىخواهیم قلبمان را به آن رهنمودها وصل نمائیم تا جان ما را بالا ببرند.