تربیت
Tarbiat.Org

فرزندم این چنین باید بود[جلد اول](شرح نامه ۳۱ نهج البلاغه)
اصغر طاهرزاده

خداوند عین بقاء است

حضرت در ادامه‌ی توصیه‌ی خود جهت توجه به توحیدِ خداوند و نظر به نحوه‌ی حضور حضرت حق در هستی می‌فرمایند: «لایَزولُ اَبدا وَ لَمْ یَزَلْ» خداوند متعال، ابدى است و نابود شدنى نیست. چون چیزى نابود مى‏شود كه عین هستى نباشد و هستیِ خود را از جایی دیگر گرفته باشد، خداوندی که وجود و هستیِ همه‌ی موجودات را می‌دهد، عین هستى است و هرگز زوال بر عین هستی عارض نمی‌شود، همین‌طور که برای عین تری و یا عین شیرینی خشکی و غیر شیرین بودن معنا نمی‌دهد. نه‌تنها خداوند از بین نمی‌رود بلکه یک حضور مطلق و دائم و فعّال است که وجود و کمال هر چیز از اوست و چه زیبا است كه از منظر على(ع)به خدا بنگریم و خدا را درست ببینیم.
بعد از آن که ما را متوجه یگانگی خداوند کردند کمک می‌کنند تا بتوانیم آن حقیقت یگانه را درست بنگریم و معنای این سخن را كه گفته‏اند نهج‏البلاغه كتاب حكمت است بهتر احساس کنیم.
حضرت امیرالمؤمنین(ع) در توصیف حضرت حق مى‏فرمایند: «اَوَّلٌ قَبْلَ الاَْشْیاءِ بِلااَوَّلِیَّةٍ وَ آخِرٌ بَعْدَ الاَْشْیاءِ بِلانِهایَةٍ» خداوند اوّل است بدون آن‌كه اوّلیّتى برای او باشد و آخر است بدون آن‌که نهایتی برای او مطرح باشد. این است نحوه‌ی حضور حق در عالم که با حضور موجودات فرق اساسی دارد. مثلاً من كه این‌جا، در ابتدای ردیف شما نشسته‏ام، اوّلى هستم كه اوّلیّتم به ردیف شماست. پس موقعی من اوّل هستم که ردیف شما موجود باشد، اگر این ردیف نباشد من اوّلِ چه چیزى می‌توانم باشم؟ وقتى مى‏گوییم این آقا اوّل صف است یعنى آن صف هست حالا این آقا اوّل صف است. امّا اگر صف نبود اول بودن برای او معنا نداشت، ولی حضرت مى‏فرمایند: خداوند اوّل است بدون اوّلیّت، و آخر است بدون آخریّت. معلوم است اوّلیّت خدا اوّلیت دیگری است كه او بدون اوّلیّت نسبت به چیز دیگری اوّل است؟
چون خداوند «وجود» محض است و همه‌ی وجودها از اوست، وجود هر چیز به وجود او است که ظاهر می‌شود، پس در وجود آن چیز وجود خداوند ظاهر می‌شود، مثل این که وقتی به موج‌های دریا نظر می‌کنید ابتدا به دریا نظر کرده‌اید و در دلِ نظر به دریا، موج‌ها و حباب‌ها را می‌بینید و از این جهت اول دریاست و موج‌ها و حباب‌ها به تبع دریا موجودند، همچنان که آخر هم دریا است و آن وقتی که شما به امواج و حباب‌ها می‌نگرید جز دریا چیزی در میان نیست. حضرت حق به عنوان وجود مطلق نیز طوری است که همه‌ی مخلوقات در دریای وجود او ظاهرند و اوست که اول است بدون آن‌که در کنار چیزی قرار داشته باشد، مثل دریا که در کنار امواج و حباب‌ها نیست، بلکه اول است از آن جهت که به هر موج و حبابی که بنگرید، دریا در میان است. در همین راستا آخریت خداوند را بنگرید. در هر حال همه‌‌ی مخلوقات وجودی را می‌نمایانند که خدا به آن‌ها داده و وجودی که خداوند داده در میان است. در حالی‌که اوّل بودن بقیه‌ی موجودات به غیر وابسته است ولى اوّل بودن خداوند به خودش است. آن آقا كه آخر صف نشسته است آخر بودنش به غیر وابسته است ولی اگر فقط خودش بود دیگر نه اوّل بود و نه آخر، ولی آخربودن خداوند به خودش است چون اوست که در مظاهر مختلف ظهور کرده است. در قرآن به همین نکته اشاره دارد كه مى‏فرماید: «هُوَ الاَْوَّلُ وَ الآخِرُ وَ الظّاهِرُ وَ الْباطِن» او اول و او آخر و او ظاهر و او باطن است. چون هیچ موجودی وجود مستقلی از خود ندارد، پس در هر حال اوست که در میان است. حضرت امام خمینی«رض» در شرح این آیه می‌فرمایند: «هر چه ظهور است اوست، نه این‌که از اوست، واقعیت مسئله این‌طوری است که حق تعالی مقابل ندارد» در جای دیگر می‌فرمایند: «هو الظاهر» اصل ظهور را به غیر خودش می‌خواهد نفی کند، ظهور مال اوست».
ملاحظه کنید چگونه نهج‏البلاغه كتاب حكمت و اندیشه است و معارف بسیار عظیم الهى در آن نهفته است. این ظلم بزرگى است كه ما بخواهیم ساده و سرسرى از آن معارف بگذریم و زود حوصله‏مان سر برود. قصد ما باید این باشد كه سعى كنیم با حوصله‌ی طولانى و تفكر، عمق سخنان حضرت را بفهمیم. حضرت می‌خواهند ما بتوانیم به آن نگاه توحیدی که باید برسیم نزدیک شویم تا آیات و روایات معنای خودشان را بدهند، نه آن چیزی که ما به آن آیات و روایات تحمیل می‌کنیم. فرمودند: خداوند اول است بدون اوّلیّت و آخر است بعد از اشیاء بدون آخریت. با این دید سراسر عالم، ظهور حضرت حق می‌شود. مثل این‌که شما هر چیزى را كه مى‏بینید به‌واسطه‌ی نور مى‏بینید و اگر نور نباشد اشیاء را نمى‏توانید ببینید، چون نور از این جهت که بخواهید چیزی را ببینید، اول است و اشیاء را با اوّلیّتِ نور می‌بینید ولی خود نور را به‌واسطه‌ی چیزى نمى‏بینید چون خودش نور است و اول است، واسطه‏اى در كار نیست. ظهور هر چیز به نور است ولى ظهور نور به خودش است، نور عین ظهور و عین پیدایى است. حالا خداوند هم اوّل است و هم آخر، امّا نه به واسطه‌ی اشیاء بلكه به خودش اوّل است و آخر است.