حال پرسش این است که هدف از آفرینش انسان و برانگیخته شدن انبیا (علیهم السلام) چیست؟ در این جهان گسترده که کران ناپیدا است و ما از آغاز و انجامش آگاهی نداریم، چرا خداوند موجودی به نام انسان را در زمین آفریده است؟ خداوند، پس از این که کرات فراوان و بیشماری را در عالمهای گوناگون آفرید، اراده کرد موجودی را بیافریند که توان گزینش داشته باشد و بتواند مسیر زندگیاش را خود تعیین کند و مسؤولیت این گزینش را بپذیرد. فرشتگان، موجوداتی هستند که همیشه از خدا اطاعت میکنند یا به تعبیر دیگر، زندگیشان یکسویه است و یک مسیر دارد و همیشه به طرف خیر پیش میروند: بل عباد مکرمون لا یسبقونه بالقول و هم بأمره یعملون؛(146) فرشتگان بندگان شایسته اویند. هرگز در سخن بر او پیشی نمیگیرند و پیوسته به فرمان او عمل میکنند. فرشتگان موجوداتی هستند که ساختارشان بدون تغییر باقی میماند؛ یعنی نمیتوانند به جای کارهای خوب، کارهای بد را انتخاب کنند و به جای خدمت، جنایت و خیانت را برگزینند. امیر مؤمنان علی (علیه السلام) در یکی از خطبههای نهج البلاغه میفرماید:
فضای بیکران آسمان سرشار از فرشتگانی است که مشغول عبادت خدا هستند.
بعضی موجودات شعور دارند؛ اما شعور این که احساس مسؤولیت کنند و خوب و بد را از هم تشخیص دهند ندارند؛ برای مثال حیوانات شعور دارند؛ اما نمیتوانند ارزشها، خوبیها و بدیها را درک کنند و یکی از آنها را برگزینند و مسؤولیتی را بپذیرند.
زمین، طبق حکمت و مشیت الاهی، به موجودی نیاز داشت که با شعور و انتخابگر باشد و زندگیاش دو مسیر داشته باشد؛ موجودی که از نظر معنوی امکان ترقی و سقوط داشته باشد؛ بتواند مسیرش را عوض کند و از یک موجود خوب به موجودی بد تبدیل شود. به این صورت بود که خداوند، انسان را آفرید تا با انتخاب و اختیارش مسیر زندگیاش را تعیین کند و مسوولیت سعادت یا شقاوت خویش را بپذیرد. زندگی چنین موجود انتخابگری میتواند دو مسیر داشته باشد: یا سرانجام زندگیاش به سعادت و خوشی و کمال و شرف پایان پذیرد و یا برعکس؛ البته هر امداد، مراتبی دارد که قابل شمارش نیست؛ سپس هدف آفرینش انسان این است که با اختیار خود مسیر درست زندگی را برگزیند تا رحمت و سعادت و فضل و شرافت را در دو جهان بیابد.
حال برای این که انسان بتواند مسیر سعادت خویش را انتخاب کند، به شناخت راه و آگاهی از مسیر درست نیاز دارد. انتخاب، موقعی معنای واقعی مییابد که از روی آگاهی باشد. اگر انسان قصد تهران رفتن را داشته باشد و در یک دوراهی که یک راه آن به تهران و راه دیگر آن به اصفهان منتهی میشود، قرار بگیرد، باید راه تهران را برگزیند و اگر بگوید: از این راه میروم تا ببینم چطور میشود، هیچ گاه به مقصدش نمیرسد. برای این که انسان بتواند از راه و هدف خویش آگاه شود و بتواند در هر مرحله از راه، مسیرش را عوض کند، به وسیلهای نیاز دارد که این شناخت و آگاهی را در اختیارش قرار دهد و مسیر تکاملی او را مشخص کند. هر انسانی اگر به مجموعه دانستههای خویش مراجعه کند، در مییابد که خیلی چیزها در عالم وجود دارد که از آنها بیخبر است و هر چه میکوشد نمیتواند اطلاعاتی درباره آنها کسب کند. در مسائل اجتماعی، سیاسی و روشهای اقتصادی و کشورداری و بین المللی و در بخش عمدهای از مسائل علوم انسانی و اجتماعی مشکلاتی وجود دارد که هنوز کارشناسان به نتایج قطعی درباره آنها نرسیدهاند. در مسائل علوم انسانی، به ویژه مسائل اجتماعی، حقوقی و سیاسی، مسائلی وجود دارد که گاهی پاسخهای آنها 180 درجه با هم فرق میکند. کسانی که معتقد به دین اسلام هستند، خدا را از همین راه اثبات میکنند.
خداوند بزرگ برای این که انسان بتواند مسیر تکامل و سعادت خویش را تشخیص دهد، پیامبران را برانگیخت. خداوند، پیامبران را فرستاد تا هدف آفرینش انسان را تحقق بخشد و کمبودهایی را که عقل انسان در دریافت وحی دارد، جبران کند. اثبات بعثت پیامبر از طرف خدا، بر عهده خود پیامبر است. او باید بگوید که پیامبر دیگری نیز پس از وی خواهد آمد یا خیر. او باید بگوید که دستگاه نبوت چگونه سامان یافته است. در عین حال، اگر ما ثابت کردیم پیامبر اسلام، همان کسی است که نبوتش در کتابهای عقاید و کلام و... اثبات شده و خاتم پیامبران است و پس از او پیامبر دیگری نخواهد آمد، معنایش این نیست که بگوییم: با آمدن پیامبر اسلام، به جز محتوای وحی، به هیچ چیز دیگری نیاز نداریم.
آن وحی الاهی که از طرف خدا به پیامبر نازل شده، همان قرآن است. قرآن است که پیامبر را مفسر وحی معرفی کرده است. خداوند متعالی میفرماید که همه شما، از این قرآن، تمام مقاصد ما را درک نمیکنید و به مفسر نیاز دارید. شاید تعجب کنید که چه بیان و هدایتی در قرآن وجود دارد که باید آن را تفسیر کرد! سخن گفتن عادی انسانها طوری نیست که همه، برداشت یکسانی از آن داشته باشند؛ برای مثال، درسی که معلم فیزیک یا معلم ریاضی در دبیرستان یا دانشگاه به شما ارائه میدهد، برای دانشآموزان ابتدایی قابل درک نیست و ذهن آنها آمادگی فهم و دریافت این مطالب را ندارد یا وقتی سیاستمدار یا رئیس جمهور کشوری نطق میکند، ما سخنان او را میشنویم؛ ولی درک کاملی از آنها نداریم. مفسر سیاسی میتواند با تفسیرهای خود، ما را از منظور سخنان آن سیاستمدار یا رئیس جمهور آگاه سازد.
خداوند، مجموعه معارفی را که مورد نیاز انسان است، در قالب کتابی به نسب کوچک نازل فرموده است تا شماری از نیازهای بشر را به طور مستقیم بیان کند؛ اما کسانی هستند که از هر حرف و جمله این کتاب نکتههای ظریفی را مییابند. در هر حال، باید دانست که قرآن به سبب فشرده بودن متنش، به مفسرانی نیاز دارد که خدا ایشان را معین کرده است.