تربیت
Tarbiat.Org

آفتاب ولایت‏
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

هدف از بعثت انبیا (علیهم السلام)

حال پرسش این است که هدف از آفرینش انسان و برانگیخته شدن انبیا (علیهم السلام) چیست؟ در این جهان گسترده که کران ناپیدا است و ما از آغاز و انجامش آگاهی نداریم، چرا خداوند موجودی به نام انسان را در زمین آفریده است؟ خداوند، پس از این که کرات فراوان و بی‏شماری را در عالم‏های گوناگون آفرید، اراده کرد موجودی را بیافریند که توان گزینش داشته باشد و بتواند مسیر زندگی‏اش را خود تعیین کند و مسؤولیت این گزینش را بپذیرد. فرشتگان، موجوداتی هستند که همیشه از خدا اطاعت می‏کنند یا به تعبیر دیگر، زندگیشان یکسویه است و یک مسیر دارد و همیشه به طرف خیر پیش می‏روند: بل عباد مکرمون لا یسبقونه بالقول و هم بأمره یعملون؛(146) فرشتگان بندگان شایسته اویند. هرگز در سخن بر او پیشی نمی‏گیرند و پیوسته به فرمان او عمل می‏کنند. فرشتگان موجوداتی هستند که ساختارشان بدون تغییر باقی می‏ماند؛ یعنی نمی‏توانند به جای کارهای خوب، کارهای بد را انتخاب کنند و به جای خدمت، جنایت و خیانت را برگزینند. امیر مؤمنان علی (علیه السلام) در یکی از خطبه‏های نهج البلاغه می‏فرماید:
فضای بیکران آسمان سرشار از فرشتگانی است که مشغول عبادت خدا هستند.
بعضی موجودات شعور دارند؛ اما شعور این که احساس مسؤولیت کنند و خوب و بد را از هم تشخیص دهند ندارند؛ برای مثال حیوانات شعور دارند؛ اما نمی‏توانند ارزش‏ها، خوبی‏ها و بدی‏ها را درک کنند و یکی از آنها را برگزینند و مسؤولیتی را بپذیرند.
زمین، طبق حکمت و مشیت الاهی، به موجودی نیاز داشت که با شعور و انتخابگر باشد و زندگی‏اش دو مسیر داشته باشد؛ موجودی که از نظر معنوی امکان ترقی و سقوط داشته باشد؛ بتواند مسیرش را عوض کند و از یک موجود خوب به موجودی بد تبدیل شود. به این صورت بود که خداوند، انسان را آفرید تا با انتخاب و اختیارش مسیر زندگی‏اش را تعیین کند و مسوولیت سعادت یا شقاوت خویش را بپذیرد. زندگی چنین موجود انتخابگری می‏تواند دو مسیر داشته باشد: یا سرانجام زندگی‏اش به سعادت و خوشی و کمال و شرف پایان پذیرد و یا برعکس؛ البته هر امداد، مراتبی دارد که قابل شمارش نیست؛ سپس هدف آفرینش انسان این است که با اختیار خود مسیر درست زندگی را برگزیند تا رحمت و سعادت و فضل و شرافت را در دو جهان بیابد.
حال برای این که انسان بتواند مسیر سعادت خویش را انتخاب کند، به شناخت راه و آگاهی از مسیر درست نیاز دارد. انتخاب، موقعی معنای واقعی می‏یابد که از روی آگاهی باشد. اگر انسان قصد تهران رفتن را داشته باشد و در یک دوراهی که یک راه آن به تهران و راه دیگر آن به اصفهان منتهی می‏شود، قرار بگیرد، باید راه تهران را برگزیند و اگر بگوید: از این راه می‏روم تا ببینم چطور می‏شود، هیچ گاه به مقصدش نمی‏رسد. برای این که انسان بتواند از راه و هدف خویش آگاه شود و بتواند در هر مرحله از راه، مسیرش را عوض کند، به وسیله‏ای نیاز دارد که این شناخت و آگاهی را در اختیارش قرار دهد و مسیر تکاملی او را مشخص کند. هر انسانی اگر به مجموعه دانسته‏های خویش مراجعه کند، در می‏یابد که خیلی چیزها در عالم وجود دارد که از آن‏ها بی‏خبر است و هر چه می‏کوشد نمی‏تواند اطلاعاتی درباره آنها کسب کند. در مسائل اجتماعی، سیاسی و روشهای اقتصادی و کشورداری و بین المللی و در بخش عمده‏ای از مسائل علوم انسانی و اجتماعی مشکلاتی وجود دارد که هنوز کارشناسان به نتایج قطعی درباره آنها نرسیده‏اند. در مسائل علوم انسانی، به ویژه مسائل اجتماعی، حقوقی و سیاسی، مسائلی وجود دارد که گاهی پاسخ‏های آنها 180 درجه با هم فرق می‏کند. کسانی که معتقد به دین اسلام هستند، خدا را از همین راه اثبات می‏کنند.
خداوند بزرگ برای این که انسان بتواند مسیر تکامل و سعادت خویش را تشخیص دهد، پیامبران را برانگیخت. خداوند، پیامبران را فرستاد تا هدف آفرینش انسان را تحقق بخشد و کمبودهایی را که عقل انسان در دریافت وحی دارد، جبران کند. اثبات بعثت پیامبر از طرف خدا، بر عهده خود پیامبر است. او باید بگوید که پیامبر دیگری نیز پس از وی خواهد آمد یا خیر. او باید بگوید که دستگاه نبوت چگونه سامان یافته است. در عین حال، اگر ما ثابت کردیم پیامبر اسلام، همان کسی است که نبوتش در کتاب‏های عقاید و کلام و... اثبات شده و خاتم پیامبران است و پس از او پیامبر دیگری نخواهد آمد، معنایش این نیست که بگوییم: با آمدن پیامبر اسلام، به جز محتوای وحی، به هیچ چیز دیگری نیاز نداریم.
آن وحی الاهی که از طرف خدا به پیامبر نازل شده، همان قرآن است. قرآن است که پیامبر را مفسر وحی معرفی کرده است. خداوند متعالی می‏فرماید که همه شما، از این قرآن، تمام مقاصد ما را درک نمی‏کنید و به مفسر نیاز دارید. شاید تعجب کنید که چه بیان و هدایتی در قرآن وجود دارد که باید آن را تفسیر کرد! سخن گفتن عادی انسان‏ها طوری نیست که همه، برداشت یکسانی از آن داشته باشند؛ برای مثال، درسی که معلم فیزیک یا معلم ریاضی در دبیرستان یا دانشگاه به شما ارائه می‏دهد، برای دانش‏آموزان ابتدایی قابل درک نیست و ذهن آنها آمادگی فهم و دریافت این مطالب را ندارد یا وقتی سیاستمدار یا رئیس جمهور کشوری نطق می‏کند، ما سخنان او را می‏شنویم؛ ولی درک کاملی از آنها نداریم. مفسر سیاسی می‏تواند با تفسیرهای خود، ما را از منظور سخنان آن سیاستمدار یا رئیس جمهور آگاه سازد.
خداوند، مجموعه معارفی را که مورد نیاز انسان است، در قالب کتابی به نسب کوچک نازل فرموده است تا شماری از نیازهای بشر را به طور مستقیم بیان کند؛ اما کسانی هستند که از هر حرف و جمله این کتاب نکته‏های ظریفی را می‏یابند. در هر حال، باید دانست که قرآن به سبب فشرده بودن متنش، به مفسرانی نیاز دارد که خدا ایشان را معین کرده است.