حال ممکن است این پرسش پیش آید که چرا یازده امام، میان مردم بودهاند؟! وقتی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به دلیل لیاقت نداشتن مردم برای پذیرش حکومت حق، غیبت فرمود، چرا یازده امام قبلی این کار را نکردند؟! مگر آنها نیز خواهان اجرای عدالت و برقراری حکومت اسلامی نبودند و مگر در این جهت نمیکوشیدند؟! در پاسخ به این پرسش باید گفت: خدای متعالی امر واجبی را بر عهده گرفته که همان هدایت کردن مردم است. فرستادن پیامبران و اوصیا نیز برای این بوده است که حجت را بر مردم تمام کند: لئلا یکون للناس علی الله حجه بعد الرسل.(96) فرستادن پیامبران باید به گونهای باشد که مردم بتوانند راه حق را از باطل تشخیص دهند. سرانجام، خدا با ظهور پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) واپسین و کاملترین برنامه را برای سعادت بشر نازل کرد و در دسترس مردم قرار داد؛ اما اگر پس از وفات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، اشخاص معصوم نبودند که حقیقت قرآن را بدانند و برای دیگران بیان کنند، طولی نمیکشید که حقایق به دست فراموشی سپرده میشد.
بسیاری از احکام اسلام بود که مردم، بارها شاهد اجرای آن بودند؛ اما پس از چندی، این احکام فراموش میشد. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در طول 23 سال جلو چشم مردم وضو گرفته بود و همه مردم وضو گرفتن ایشان را دیده بودند؛ اما بعد از چند دهه، این بحث پیش آمد که آیا حضرت، آب را از آرنج به پایین میریخته است یا از انگشتان به آرنج. مسائلی از این قبیل بین مسلمانان اختلاف انداخته بود و اگر راهنماییهای کسانی همچون امیر مؤمنان و اهل بیت (علیهم السلام) نبود، برادران اهل تسنن ما نیز از اسلام خبری نداشتند. خیال نکنید برکت اهل بیت (علیهم السلام) فقط شامل حال ما شیعیان شده و اسلام فقط نزد ما است؛ اسلام اهل تسنن نیز مرهون زحمات اهل بیت (علیهم السلام) است. بزرگان و عالمان آنها، شاگردان اهل بیت (علیهم السلام) بوده و به شاگردی نزد آنها افتخار میکردهاند. هر چه مسلمانان از اسلام دارند، به برکت اهل بیت (علیهم السلام) است؛ وگرنه آنقدر افراد آن زمان، ساده و سطحی نگر بودند که به راحتی حقایق را فراموش میکردند و به سرعت فریب میخوردند. اگر امیر مؤمنان علی (علیه السلام)، پس از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) غیبت میکرد، طولی نمیکشید که حقایق اسلام به کلی فراموش میشد. کار مسلمانان در زمان بنی امیه به جایی رسید که نماز جمعه را روز چهارشنبه میخواندند. یکی دیگر از خلفا در کاخ خود، حوضی از شراب درست کرده بود و هر وقت میخواست شراب بخورد، دهانش را به حوض میگذاشت و از آن میخورد و بعد هم با کنیزکان مشغول عیاشی میشد. گاهی در حالت مستی خلیفه، به او خبر میدادند که مردم در مسجد برای نماز جماعت منتظر شما هستند. در همان موقع، خلیفه، لباس خود را بر تن کنیزکی که با او عیاشی میکرد میپوشاند و او را به مسجد میفرستاد تا به نام خلیفه مسلمانان برای مردم نماز بخواند. در شکارگاه، هنگام تیراندازی، قرآن را هدف تیر قرار میدادند. آیا با این وضع خلفا، دیگر از اسلام، اسمی باقی میماند؟!
حکمت الاهی در آن زمان اقتضا میکرد که در طول بیش از دو قرن، امامان معصوم (علیهم السلام) با تمام قدرت، حقایق اسلام را در زمین گسترش دهند. در سیره رفتاری امامان معصوم (علیهم السلام)، حکمت و برنامه ریزی وجود داشته است. از لابلای تاریخ، با این که پرده تقیه روی صفحات آن کشیده شده، به خوبی قابل کشف است که امامان (علیهم السلام) با چه همت و تلاش وافری کوشیدهاند اسلام حقیقی را زنده نگه دارند. آنان حتی یارانشان را به روستاهای ایران، در مناطق فارس و طبرستان و مرو (افغانستان کنونی) و جاهای دیگر میفرستادند تا حقایق اسلام را برای مردمی که تشنه حقیقت هستند، بیان کنند. در هر نقطهای، حتی مناطق دور از مرکز خلافت و دور از بغداد و شام، فعالیتهای امامان معصوم (علیهم السلام) چنان اسلام را در زمین گسترش داد که دیگر امکان از بین بردن آن وجود نداشت. وقتی امام دوازدهم (علیه السلام) به خلافت رسید، بقای اسلام در زمین با تلاشهای یازده امام پیشین تضمین شده بود. در این هنگام، میشد این گوهر گرانبها را برای روزگار دیگری ذخیره کرد؛ اما اگر امامان قبلی میخواستند از چشم مردم غایب شوند، اسلام به کلی از صحنه زمین محو میشد و حتی برادران اهل تسنن، به همین اندازهای که از اسلام آگاهی دارند، آگاهی نمییافتند؛ پس حاصل بحث فلسفه غیبت امام زمان (علیه السلام) این است که اگر حضرت به اراده و مشیت خدا غایب نی شد، مانند امامان دیگر به شهادت میرسید و انسانها تا قیام قیامت از رهبری امام معصوم (علیه السلام) محروم میماندند. امام زمان (ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء) روزی ظهور میکند که افراد جامعه، آمادگی پذیرش او را داشته باشند. برای حفظ اسلام بود که امامان قبل از امام زمان (علیه السلام) غیبت نکردند و اگر آنان نیز مانند او غیبت میکردند، حقایق اسلام از صحنه زمین محو میشد. درست است که خدا، جاودان بودن قرآن را تضمین کرده است؛ اما قرآن به تنهایی نمیتواند درد مردم را درمان کند. در کنار قرآن باید یک مفسر معصوم نیز وجود داشته باشد تا حقایق قرآن و تفاسیر احکام را برای مردم بیان کند.