اگر بخواهیم فلسفه وجودی انسان را بشناسیم، به این نتیجه میرسیم که کل جهان هستی نظامی عظیم است و اجزای انسان نیز جزئی از این نظام بزرگ به شمار میرود. تمام اجزای این نظام بزرگ با هم متصل بوده، ارتباط دارند و هر کدام از آنها یک نظام مستقل به شمار میآیند؛ ولی رابطه بین آنها آن قدر نزدیک است که کل آنها به صورت مستقل، یک نظام کامل را تشکیل میدهد.
اگر بخواهیم بحث را گسترش دهیم، باید مسیر کاملی از مباحث فلسفه الاهی را بپیماییم تا جهان را به صورت نظام کل در نظر بگیریم و این پرسش را مطرح کنیم که چرا خدا این جهان را آفریده است. هدف ما این است که مسیر زندگی انسان را از مبدأ آن تا دوران آخر الزمان بیابیم. اگر در این رابطه را در نظر نگیریم و این عضو را از کل نظام جدا کنیم، به پاسخ روشنی دست نخواهیم یافت. برای معنا یافتن این پرسش و طرح پیش فرضهای آن، باید ابتدا پاسخی به کل این نظام بدهیم تا اعضای آن، جای خود را در این نظام بیابند.