ما روایاتی درباره غیبت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در زمان غیبت شنیده و خواندهایم که در بعضی از این زمینهها، نقاط ابهامی وجود دارد؛ برای مثال، نقل میکنند که در روایتی، درباره وظیفه مردم زمان غیبت امام زمان (علیه السلام) آمده است.
کونوا اجلاس بیوتکم؛
یعنی مانند پلاس در گوشه اتاق بیفتید و از خانه بیرون نروید و به جامعه کاری نداشته باشید. آیا این امکان دارد که انسان با جامعه سر و کاری نداشته باشد و از خانه بیرون نیاید؟! روایات دیگری را نیز نقل میکنند که در دوره آخر الزمان، جباران و کافران بر مردم مسلط میشوند، و زمین از فساد سرشار میشود. روایتی را نقل کردهاند که در این دوره اگر زنها مار بزایند، از فرزند بهتر است. روایتی هم وجود دارد که در دوره آخر الزمان، عزوبت و مجرد ماندن حلال میشود؛ یعنی مردان نباید زن بگیرد؛ چون اگر بچه دار شدند، فرزندان ایشان دشمن دین میشوند و در زمین فساد میکنند و عواقب بد اعمال فرزندان برای پدران باقی خواهد ماند.
به فرض که سند این روایات صحیح باشد، آیا دستورهای شرعی تعبدی هستند یا مطالب ارشادی؟ آیا این روایات به تمام اعصار آخرالزمان از زمان غیبت امام زمان (علیه السلام) تا قیامت مربوط میشود؟ آیا حتی عصر حضور پیامبر و امامان معصوم (علیهم السلام) نیز جزو این دوران بوده است؟ آیا در طول این قرون، در مکانهایی که مسلمانان زندگی میکردهاند، این مطالب صادق بوده است؟ آیا در دوره آخرالزمان، مؤمنان هم نباید بچه دار شوند؟! کافران به این حرفها و اعمال اهمیتی نمیدهند و اگر قرار باشد فرزندان مؤمنان، دشمنان دین شوند، کافران بهتر میتوانند این کار را انجام دهند. در این صورت، نتیجه بچه دار نشدن مؤمنان این میشود که نسل آنان منقرض شود. در صورتی که این روایات، صحیح باشند، روایات مهمل و بیهودهای هستند.
صرف نظر از سلسله روایات جعلی و دروغینی که به دست ما رسیده است، اگر روایات صحیحی نیز به دست ما برسد، به این ابهام مبتلا میشویم که منظور گوینده در فلان روایت چه بوده است و ما به چه اندازه میتوانیم به عموم و اطلاق روایات تمسک کنیم.
گاهی متأسفانه کار به جایی میرسد که همین روایات عمومی غیر معتبر با مضامین عجیب و غریب، بر محکمات کتاب و سنت حاکم، و بین مردم چنان شایع میشود که گویی آن محکمات فراموش شده یا اصلا وجود نداشته است. چه بسا این روایات، سند معتبری نیز نداشته و در مضمون آن نیز اختلاف باشد؛ ولی با این حال، چنین روایاتی را ملاک عمل قرار داده، به آنها استناد میکنیم و محکمات کتاب سنت را به فراموشی میسپاریم. اگر این اعمال در مسائل شخصی پیش بیاید، مشکل چندانی پدید نمیآورد؛ برای مثال در شک بین رکعت سوم و چهارم نماز؛ اما بعضی از این روایات با سرنوشت حیات میلیونها مسلمان پیوند مییابد و استفاده از هر دسته آنها، جامعه مسلمانان را به شکل خاصی در میآورد.
فرض کنید اگر بخواهیم به این روایت عمل کنیم که در دوره آخر الزمان، عزوبت حلال است و مسلمانان نباید بچه دار نشوند، به واقع چه اتفاقی خواهد افتاد. نتیجه پیروی از این روایت این است که نسل کافران باقی میماند و نسل مسلمانان منقرض میشود. آیا عقل ما نمیتواند تشخیص دهد که این سخن کلام معصوم است یا نه؟! ما نباید این روایات را دستور شرعی و تعبدی برای کل جامعه اسلامی در دوره آخرالزمان در نظر بگیریم. این که در دوره آخر الزمان، مسلمانان نباید بچه دار شوند؛ نباید از خانههایشان بیرون روند و نباید در مسائل اجتماعی جامعه شرکت کنند، عقیده بسیار نادرستی است. این عقیده نیز که انسان باید به انتظار ظهور امام زمان (علیه السلام) در گوشهای بنشیند و فقط ذکر بگوید: عقیدهای انحرافی است.
دستورهای شرع، تابع مصالح اجتماعی است. این طور نیست که وقتی به شرع رسیدیم، عقل را در نظر نگیریم. بدون در نظر گرفتن عقل در فقه، هیچ مسأله فقهی را نمیتوان اثبات کرد. اگر فقیهان، بعضی از مسائل را تصریح نکردهاند، برای آن است که انسان میفهمد فلان روایت، به اصول عقلی استناد دارد. روایات و آیات فراوانی در زمینه امر به معروف و نهی از منکر در قرآن آمده است که اگر امر به معروف و نهی از منکر ترک شود، بر مردم بلا نازل خواهد شد. دین از بین میرود و نماز و روزه بین مردم فراموش میشود. در این صورت، اعتقاد به این که چون دوره آخر الزمان است، باید از امر به معروف و نهی از منکر دست برداریم و در گوشه خانه بنشینیم و فقط ذکر بگوییم، نادرست است. این عقیده که هر کسی باید دین خود را نگه دارد، عقیده اشتباهی است؛ زیرا اگر امر به معروف و نهی از منکر نبود، اسلام به من و شما نمیرسید. اگر تعلیم و ارشاد و اصلاح در اجتماع نمیبود، دین اسلام و جامعه اسلامی باقی نمیماند. آیا هیچ عقل سالمی میپذیرد که به چنین روایاتی عمل کنیم و سرنوشت میلیونها مسلمان را با آن رقم بزنیم؟!