%
این دیدگاه - تا اندازهای - به دیدگاه ما نزدیک است ولی خالی از خطا و اشتباه نیست. به اعتقاد ما درست است که حقوق ریشه در امور حقیقی دارد و مصالح و مفاسد واقعی میتوانند پشتوانه احکام تشریعی باشند اما بسیار سادهلوحانه است اگر بپنداریم که مصالح و مفاسد حقیقی همچون واقعیتهای فیزیکی و شیمیایی و زیستشناسی - به آسانی و سادگی - در دسترس عقل بشر واقع میشوند.%
اختلافنظرهای اساسی و عمیقی که در میان عالمان و فلاسفه حقوق - از دیرباز تاکنون - به ظهور پیوسته است به گونهای که کمتر مسأله حقوقی یافت میشود که در آن، همه متفق القول باشند، خود به روشنی گویای این حقیقت است که مصالح و مفاسد واقعی از آن قبیل واقعیتهایی نیستند که عقل قاصر آدمیان بتواند بر آنها احاطه پیدا کند. آنچه مسلم است اینکه تا زمان ما بشر قدرت بر حلّ این مسائل نیافته است و میتوان پیشبینی کرد که در آینده نیز، همچنان ناتوان بماند.%
رمز اینکه مسائلی از این دست برای عقل آدمی ناگشوده میمانند آن است که اوّلاً؛ تداخل و اشتباک آنها در همدیگر و فعل و انفعال و تأثیر و تأثر این امور به حدّی زیاد است که انسان به حیرت میافتد و کثرت و تعدّد مسائلی که رفتار اجتماعی انسان با آنها پیوند مییابد به قدری است که برای عقول انسانهای متعارف، احاطه بر آنها میسّر نمیشود.%
ثانیاً؛ قانونگذار برای آنکه بتواند به یک عمل اجتماعی معیّن دستور دهد، باید احراز کند که عمل مزبور، نه فقط با مصالح اجتماعیِ دنیایی مردم بلکه با مصالح اخروی آنان نیز هیچ منافاتی ندارد. احراز عدم تنافی رفتاری اجتماعی با سعادت ابدی انسان، کاری است که از عقل ناقص بشر عادی به هیچ وجه ساخته نیست. اگرچه هدف یک نظام حقوقی - از آنرو که نظام حقوقی است - فقط تأمین مصالح اجتماعی در زندگی دنیوی است، ولی از دیدگاه اسلام این هدف، مقدّمهای تلقّی میشود برای نیل به هدف اخلاق - یعنی نیل به کمال غایی و سعادت ابدی - که هدف از خلقت انسان نیز همان است و این هدف بزرگ نیز جز با کسب رضای خدا و تقرب به پیشگاه مقدسش حاصل نمیشود.%
پس هدف حقوق در مقایسه با هدف نهایی زندگی انسان، هدفی است متوسّط، نه نهایی. بنابراین رفتار اجتماعی انسان وقتی مطلوب، شایسته و خوب قلمداد میشود که علاوه بر تأمین مصالح دنیوی با تأمین مصالح اخروی هم تضاد نداشته بلکه در همان جهت و مسیر باشد. احراز همین مطلب برای انسانهای متعارف - که از دانش جز اندکی به آنان داده نشده است(52) - محال خواهد بود. چگونه انسان میتواند نتایجی را که در آخرت بر رفتاری اجتماعی مترتب خواهد شد در همین دنیا دریابد؟ درباره موافقت یک عمل اجتماعی با مصالح دنیوی شاید بتوان از عقل و تجربه کمک گرفت و دریافت که تا چه حدّ با آنها سازگاری دارد ولی در خصوص توافق آن با مصالح اخروی راه به کلّی بسته است و عقل از کشف تأثیر افعال فردی و اجتماعی بر کمال نهایی و سعادت ابدی قاصر است، چرا که عقل برای دریافتن علیّت یک شیء نسبت به شیء دیگر و معلولیّت یک چیز نسبت به شیء دیگر نیازمند تجربه است. آنچه عقل بدون استمداد از تجربه درمییابد «اصل علیّت» است و بس. و برای تمییز علت و معلولهای خاص چارهای جز رجوع به تجربه ندارد، مثلاً بدون تماس با جهان خارج نمیتواند کشف کند که پیدایش نور و حرارت در لامپ برق، معلول اتصال مخصوص دو رشته سیم مثبت و منفی است.%
همانسان که بر کشف ارتباط علّی و معلولی - بین دو پدیده طبیعی - نیازمند تجربه است، برای کشف تأثیر مثبت یک قانون حقوقی یا فعلی خاص - مثل دو رکعت نماز صبح - در کمال حقیقی و سعادت ابدی انسان هم محتاج تجربه است ولی دست بشر از چنین تجربهای کوتاه است. به عنوان مثال، در علوم طبیعی برای آن که اثبات شود که پدیده «الف» علّت پدیده «ب» است باید احراز کنیم که هرگاه «الف» نباشد «ب» هم نیست (غیبتهای همزمان) و هرگاه که الف باشد ب هم هست (حضورهای همزمان) و هر زمان که الف دستخوش دگرگونی شود ب هم دچار دگرگونی میگردد (دگرگونیهای همزمان) آیا میان نماز صبح و سعادت جاودانی بدین شیوه میتوان ارتباط علّی و معلولی را اثبات کرد؟(53)%
در خاتمه گامی فراتر مینهیم و میگوئیم: حتّی اگر از دیدگاه اسلامی ما صرفنظر گردد و هدف نهایی حقوق همان «تأمین مصالح اجتماعی این جهان» دانسته شود، باز عقل بشری - بدون کمک گرفتن از منابع وحی - نمیتواند نظام حقوقی مطلوبی عرضه کند. چرا که به درستی نمیتواند میزان و نوع تأثیر یک عمل اجتماعی معین را در تأمین مصالح دنیوی کشف نماید.%
دلیل بر سرگردانی و ناتوانی عقل این است که پس از هزاران سال هنوز بشریّت نتوانسته است یک نظام حقوقی فراهم آورد که دستکم گرهگشای مسائل این جهانی باشد و زندگی آرام و آسودهای را برای همگان تضمین کند.%
%