%
از آنجا که همه مسائل حقوقی به حق باز میگردد و از سوی دیگر همه اهداف مختلفی که برای حقوق قائل شدهاند سرانجام به برقراری عدالت اجتماعی ختم میشود، لازم است قبلاً حق و عدالت را بشناسیم.%
در ریشه لغوی عدالت و مشتقات آن نوعی تساوی و برابری ملاحظه شده است(34) «عَدْل» به معنای برابرکردن، مانند و همتا و برابر ساختن دولنگه بار و «عِدْل» به معنای همتا، مانند و لنگه باری که با لنگه دیگر برابر باشد، آمده است؛ اما عدالت در مفهوم اجتماعی؛ یعنی «دادن حق هر صاحب حقی». اگر دو نفر بر سرمالی نزاع داشته باشند و هر کدام آن را از آنِ خود بداند قاضی حق ندارد به نام اجرای عدالت آن مال را به دو نیمه مساوی تقسیم کند و هر نیمه را به یکی از آن دو بدهد، زیرا در واقع - مال از آنِ یکی است نه دیگری. مقتضای عدالت این است که به هر کسی آنچه را که استحقاق آن را دارد بدهند، خواه سهم همه افراد برابر شود یا نشود. اجرای عدالت در بیشتر موارد به مساوات نمیانجامد و آنجا که مقتضای عدالت عدم تساوی است، تساوی عین بیعدالتی خواهد بود.%
در بسیاری از احکام حقوقی اسلام میان افراد یا گروهها فرقها و تفاوتهایی مقرر شده مانند این که «سهم پسر - در ارث - دو برابر سهم دختر است»(35) که ما به استناد کتاب و سنت، آن را عادلانه میدانیم و هر نوع سرپیچی از آن را ظلم و جور قلمداد میکنیم. اما اگر کسی به قرآن و سنت ملتزم نباشد و چون و چرا کند، چگونه میتوان با استمداد از عقل به این تفاوتها پاسخ مناسب دهد؟%
اینجاست که به یکی از اساسیترین و بحث انگیزترین مسائل فلسفه حقوق نزدیک میشویم؛ «عدالت چیست؟» مفهوم آن روشن است ولی مصادیق آن چگونه تعیین میشود؟ به خوبی میدانیم که عدالت آن است که حق هر صاحب حقی را بدهیم، اما از کجا بدانیم که حق هر کسی چیست؟ و قلمرو آن تا کجاست؟ از بررسی جوابهای متعدد صرف نظر کرده، پاسخ مقبول خود را بازگو مینمائیم.%
%