تربیت
Tarbiat.Org

حقوق و سیاست در قرآن‏
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

عدم تفکیک احکام و جدانبودن دین از سیاست‏

%
معمولاً احکام ارزشی را به سه گروه تقسیم می‏کنند:%
%
الف) احکام الهی و دینی؛ یعنی نواهی و اوامری که مستند به خدای متعال است و در هر دین، عمل بر وفق آنها از آدمیان خواسته می‏شود مانند: اقامه نماز و برگزاری حج.%
%
ب) احکام اخلاقی؛ یعنی احکامی که عقل انسان یا فطرت آدمی یا وجدان بشر - بر حسب اختلاف تعبیرها - ادراک می‏کند و با قطع نظر از دستور خدا یا انسان دیگری برای آنها ارزش و اعتبار قائل است مانند: حُسن راستگویی و قبح ستم به دیگران.%
%
ج) احکام حقوقی؛ یعنی احکامی که برای تأمین مصالح دنیوی انسانها توسط مقامی صلاحیت‏دار وضع می‏شود و ناظر به ارتباطات افراد یک جامعه با یکدیگر می‏باشد. این احکام باید ضامن اجرایی داشته باشد که معمولاً «دولت» است. از دیرزمان گرایشی بوده است که این سه گروه احکام را کاملاً از هم تفکیک می‏کرده، برای هر کدام حوزه خاصی در نظر می‏گرفته است. بر طبق این گرایش، قلمرو احکام الهی و دینی محدود است به شعایر و مناسکی که پیروان هر دین در زمانها و مکانهای مخصوص دارند، مثل مراسم مذهبی هندوها یا آداب دینی بت‏پرستانی که هنوز در گوشه و کنار جهان زندگی می‏کنند.%
این شعایر و مناسک با دیگر شؤون زندگی اجتماعی هیچ گونه ربط و پیوند ندارد و فقط انجام وظیفه‏ای است که به پندار پیروان هر دین، نیرو یا نیروهای طبیعی یا فوق طبیعی از آدمی می‏خواهند. احکام دینی نه با احکام اخلاقی - که ضامن اجرای آنها وجدان بشری است و انسان برای تحصیل آرامش وجدان بدانها تن در می‏دهد - ربط می‏یابد و نه با احکام حقوقی - که دولت اجرای آنها را برای تأمین عدالت اجتماعی و برقراری نظم و امنیت از یکایک شهروندان طلب می‏کند. در جهان غرب نیز پس از آن که مسیحیت دین رسمی امپراطوری روم شد، گردنکشان و جباران اگر چه بنا به مقتضیات زمانه آیین مسیح‏علیه السلام را ظاهراً پذیرفتند ولی برای آن که بتوانند قدرت دنیوی را یکسره در اختیار بگیرند و به هر شکلی که می‏خواهند کشورهای تحت سیطره خویش را تدبیر و اداره کنند، نغمه شوم تفکیک دین از تمام شؤون دنیوی - از جمله سیاست - را ساز کردند تا بدین وسیله اوامر و نواهی الهی را از حیطه حقوق - به معنای عام آن - بیرون کنند و بدون آن که احکام خدا مانع و جلوگیرشان باشد هر چه می‏خواهند بکنند. در این راه از هیچ کوششی فروگذار نکردند و حتی به مسخ و تحریف کتب دینی نیز دست یازیدند تا بدانجا که امروزه در انجیل به احکامی از این قبیل برمی‏خوریم؛ «شنیده‏اید که گفته شده است چشمی بچشمی و دندانی بدندانی لیکن من بشما می‏گویم با شریر مقاومت مکنید بلکه هر که برخساره راست تو طپانچه زند دیگریرا نیز بسوی او بگردان و اگر کسی خواهد با تو دعوی کند و قبای تو را بگیرد عبای خود را نیز بدو واگذار و هر گاه کسی ترا برای یک میل مجبور سازد دو میل همراه او برو»(2) و «بدیشان گفت مال قیصر را بقیصر ادا کنید و مال خدا را به خدا»(3).%
بعد از «رنسانس» این گرایش شدت بیشتری یافت تا بدانجا که گروه عظیمی از اندیشمندان و نویسندگان نه تنها خواستار جدایی کامل دین از حقوق شدند، بلکه انفکاک کامل دین از اخلاق را نیز با جدیت پیشنهاد کردند و در این راه سعیی وافر نمودند. تفکیک دین از امور دنیا عموماً و از سیاست خصوصاً - که امروزه در کشورهای اسلامی توسط غربگراها و غربزدگان تبلیغ می‏شود - چیزی جز همان گرایش غالب و مسلط در جهان غرب نیست.%
ما معتقدیم که هیچ دین الهی و آیین آسمانی چنین تفکیکی را نمی‏پذیرد و آنچه در متون مذهبی مسیحیان - در این خصوص - به چشم می‏خورد و توسط ارباب کلیسا ترویج می‏شود چیزی جز قلب و مسخ تعلیمات راستین حضرت مسیح‏علیه السلام نیست. از دیدگاه ما، دین مجموعه‏ای است از معارف نظری و احکام عملی؛ و احکام عملی دین هر سه قلمرو ارتباط انسان با خدا، ارتباط انسان با خودش و ارتباط انسان با دیگران را در بر می‏گیرد؛ بنابراین شامل اخلاق و حقوق هم می‏شود. در قرآن کریم و روایات معصومین‏علیهم السلام مجموعه عظیم و سرشاری از احکام اخلاقی و حقوقی موجود است. از سوی دیگر نظام اخلاقی و نظام حقوقی اسلام کاملاً مبتنی بر مبانی دینی - از جمله اعتقاد به توحید و معاد - است، به دیگر سخن اخلاق و حقوق، هم دو جزء مهم از کل دین را می‏سازند و هم ریشه در اساسی‏ترین معارف نظری دین دارند.%
%