%
اکنون ببینیم آیا با قطع نظر از جهانبینی الهی میتوان برای حق توجیهی عقلانی یافت یا نه؟%
در مبحث «جامعهشناسی از دیدگاه قرآن» درباره منشأ زندگی اجتماعی و پیدایش جامعه گفتیم که گروهی خاستگاه زندگی اجتماعی را نیازهای طبیعی و درونی انسان میدانند و گروهی دیگر پیدایش جامعه را معلول اضطرار و ناچاری آدمیان میشمارند و گروه سوم بر انتخاب و گزینش آزادانه انسانها تأکید میکنند.%
به اعتقاد ما، اگر چه زندگی انفرادی و به دور از جامعه دشوار و پر مشقت است اما محال نیست، پس شرکت درزندگی اجتماعی برای انسان - کم و بیش - اختیاری و خود خواسته است. لذا آدمیان در پیوستن به همدیگر و تکوین زندگی جمعی انگیزه و هدفی عقلایی داشتهاند و آن هدف، تأمین هر چه بهتر مصالح همگان بوده است. اگر مصلحت هر فرد در زندگی اجتماعی بهتر از حیات انفرادی حاصل نمیشد، بشر انگیزهای برای زندگی اجتماعی نمیداشت. پس باید فرآوردهها و دستاوردهای زندگی اجتماعی میان همه افراد جامعه تقسیم شود. اما سؤال اینجاست که ملاک تقسیم چیست و به هر کس چه اندازه باید سهم داد؟%
طبعاً هر فرد باید به نسبت زحمتی که برای فراهم آوردن محصولات حیات جمعی متحمل شده از آن بهره برگیرد؛ یعنی باید میان سهمی که هر کس از مجموع دستاوردهای جامعه میبرد و تأثیری که درپیدایش آن داشته تناسب و تعادل برقرار باشد و چون میزان کار و تلاش افراد در تهیه نیازمندیهای عمومی، هرگز یکسان نیست تساوی سهم همه افراد هم به هیچ وجه مطلوب و عادلانه نیست. بر اساس این توجیه، حق هر فرد به معنی مقدار بهرهوری او از محصول زندگی اجتماعی است که باید توسط قانون تعیین شود و عدالت نیز به معنی رعایت کامل تناسب میان کار و تلاش افراد با بهرهوری آنها خواهد بود. اما در مواردی این توجیه به بنبست میرسد، مثلاً از کار افتادگان و سالخوردگان در ایجاد دستاوردهای جامعه یا هیچ وظیفهای ندارند یا کاری بس ناچیز میکنند، با این حال جامعه بخشی از حاصل کار خود را صرف حفظ و مراقبت آنها میکند. بر اساس دیدگاه مذکور باید آنان را از جمیع فراوردههای اجتماع محروم کرد تا دیر یا زود بمیرند - زیرا کسی که کار نمیکند بهرهای هم نباید ببرد - مگر این که جامعه تحت تأثیر عواطف انسانی متحمل زحمات و مخارج نگهداری از آنان بشود.%
%