تربیت
Tarbiat.Org

حقوق و سیاست در قرآن‏
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

قرارداد اجتماعی و آرای مردم‏

%
دیدگاه کسانی که برای قوانین حقوقی پشتوانه حقیقی قائل نیستند - علی‏رغم این‏که بسیار سقیم و ضعیف است - گرایش غالب و مسلّط بر فلاسفه حقوق و حقوق‏دانان این روزگار است. و چون این امر از یک طرف با مسأله هدف حقوق و مبانی آن ارتباط دارد و از طرف دیگر با مسأله ملاک اعتبار و ارزش حقوق پیوند می‏یابد و نیز اهمیّت مبنایی برای حقوق اساسی دارد - لذا در سایر بخشهای حقوق هم تأثیر قطعی می‏گذارد - شایسته است برای بررسی و نقد این سخن درنگ و تأمّل بیشتری بکنیم.%
در توجیه نظریه مزبور چنین می‏توان گفت که؛ حقوق - به معنای مصطلح حقوق‏دانان و فلاسفه حقوق - فقط در ظرف جامعه قابل تحقق است؛ اگر بر روی زمین تنها یک انسان می‏زیست، جایی برای حقوق نمی‏بود، همچنین اگر آدمیان در زمین پراکنده بودند و کاملاً به انفراد زندگی می‏کردند و هیچ ارتباطی با هم نداشتند، باز برای حقوق موردی نبود. زیرا ارتباطات اجتماعی برقرار نمی‏شد تا نیازی به احکام و مقررات اجتماعی و تعیین حق یکایک افراد و گروهها باشد. در چنین اوضاع و احوال فرضی، هر فرد می‏تواند به هر شیوه‏ای که بخواهد زندگی کند و هیچ آداب و ترتیبی نجوید و هرچه دلش خواست انجام دهد. جای آن نیست که به وی بگویند: به مقتضای قانون چنین کن یا چنان مکن.%
حال فرض کنیم که؛ دو انسان بر آن شدند که - برای مدّت زمانی محدود یا نامحدود - زندگی مشترکی داشته باشند و درباره نحوه تنظیم امور بین خود به توافق دست یافتند و مثلاً قرارداد کردند که با هم به شکار روند و آنچه را شکار کردند در میان خود نصف کنند، در این فرض هم چون منافع آن دو اصطکاک نمی‏یابد و در نتیجه کشمکش و اختلاف روی نمی‏دهد، جایی برای حقوق و قانون نیست؛ مشکلی نیست تا برای رفع آن به جعل قانون نیاز باشد. اکنون جامعه‏ای را در نظر بگیرید که از این اجتماع دو عضوی به مراتب وسیعتر باشد و تعداد اعضای آن به هزاران نفر بالغ شود و فرض کنید که اینان نیز همانند آن دو تن - با کمک همدیگر - احکام و مقرراتی وضع کرده‏اند و همه خود را بدان مصوّبات ملزم می‏دانند تا بدانجا که قدمی در جهت خلاف آنها برنمی‏دارند - هرچند آن مقررات به نظر ما ناعادلانه باشد - در این فرض نیز، مشکلی پیش نمی‏آید و جامعه با نظمی مطلوب به پیش می‏رود، زیرا همه افراد عملاً به حقوق موضوعه خود پایبند هستند.%
اگر در این میان، کسی به مخالفت با نظام حقوقی مقبول همگان برخاست و آن را مطلوب ندانست و به جای آن نظامی بهتر و استوارتر از نظام حقوقی مورد قبول مردم پیشنهاد کرد ولی مردم پذیرای آن نشدند و از نظام خود دست برنداشتند، جامعه صحنه کشمکش و نزاع می‏شود؛ نخست بین آن شخص و سایر مردم و سپس میان موافقان و مخالفان. و این امر موجب می‏شود هدف حقوق - که استقرار نظم عمومی و جلوگیری از اغتشاش و هرج و مرج است - تأمین نگردد.%
بنابراین، نظام حقوقی اگر از سوی افراد جامعه پذیرفته نشود - حتی در صورتی که مطلوبترین و صحیحترین نظام حقوقی جهان باشد - کاری نخواهد کرد جز فراهم‏کردن موجبات تنازع میان مردم و فروپاشی نظم جامعه و خلاصه لگدکوب‏کردن هدف حقوق.%
اصل این است که انسانها در ارتباطات متقابلی که دارند، با هم به توافق برسند و رفتارهای اجتماعی‏شان به گونه‏ای که خودشان می‏خواهند تنظیم شود. پس اگر بین اعضای یک جامعه میلیونی یا میلیاردی هم - مثل آن اجتماع دو نفری - توافق صورت گیرد، هدف حقوق تأمین شده است. اما در جوامع بزرگ و بسیار بزرگ، چنین توافقهایی عملاً امکان‏پذیر نیست؛ زیرا از سویی نیازهای زندگی و امور شخصی هر فرد به او فرصت و مجال نمی‏دهد که در حل و فصل امور اجتماعی و مسائل و مشکلات عمومی مشارکت مؤثر و کارساز داشته باشد و از سوی دیگر، امکان توافق و اجماع همگانی نیست؛ پس به‏ناچار اختلاف‏نظرهایی بروز می‏کند که رفع آنها دشوار یا ناشدنی است.%
از این‏رو چاره‏ای نیست جز این‏که اوّلاً به مشارکت غیرمستقیم و با واسطه مردم بسنده کنیم؛ یعنی چون خود مردم نمی‏توانند در قانونگذاری دخالت کنند به‏ناچار نمایندگانی را به مجلس قانونگذاری گسیل دارند و رأی آنان را رأی خود بدانند و ثانیاً در پی توافق کلّی نباشیم و به توافق نسبی یعنی توافق بخش اعظم و اکثریّت مردم اکتفا کنیم.%
پس به دو دلیل رأی مردم اعتبار دارد:
دلیل اوّل آن‏که مردمند که صاحب زندگی اجتماعی‏اند و منافع و مضارّی که از این زندگی حاصل آید یکسره متوجّه آنهاست. پس خود آنان باید درباره کیفیّت تنظیم و سامان دادن امور اجتماعی و چگونگی توزیع و تقسیم فرآورده‏های گوناگون جامعه اظهارنظر کنند و آرائشان باید بی‏چون و چرا متّبع و مطاع باشد.%
دلیل دوّم این‏که عملاً چاره‏ای جز پذیرفتن رأی مردم وجود ندارد، حتی اگر صحیح‏ترین و عادلانه‏ترین نظام حقوقی و بهترین و مطلوبترین قوانین اجتماعی، موردِ پسند مردم قرار نگیرد و از حمایت افراد جامعه بی‏بهره بماند، نمی‏تواند در جامعه مقبول افتد و فقط زندگی اجتماعی را دستخوش اختلاف و تنازع می‏کند و به دست آشوب و هرج و مرج می‏سپارد و بدینسان غرض قانونگذار - که برقرار ساختن نظم اجتماعی است - نقض می‏شود. حتی اگر حاکمی درصدد برآید که با استفاده از قوه قهریه، یک نظام حقوقی را که مقبول مردم نیست بر آنان تحمیل کند، ممکن است در مدّتی کوتاه ظاهراً در این کار توفیق یابد، امّا سرانجام مردم می‏شورند و از زیر بار نظام حقوقی ناخواسته، شانه خالی می‏کنند. برای آن که یک نظام حقوقی - خوب یا بد، عادلانه یا ناعادلانه - در دراز مدت رایج و مورد عمل گردد باید مردم آن را بپذیرند و الاّ دوام نخواهد یافت.%
در طول تاریخ بشر، چنین اموری به وفور پیش آمده است، در قرآن می‏خوانیم:%
«وَاِلی‏ مَدْیَنَ اَخاهُمْ شُعَیْباً قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَکُمْ مِنْ اِلهٍ غَیْرُهُ وَ لا تَنْقُصُوا الْمِکْیالَ وَ الْمیزانَ اِنّی‏ اَریکُمْ بِخَیْرٍ وَاِنّی‏ اَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ مُحیطٍ وَیا قَوْمِ اَوْفُوا الْمِکْیالَ وَالْمیزانَ بِالْقِسْطِ وَ لاتَبْخَسُوا النَّاسَ اَشْیاءَهُمْ وَ لاتَعْثَوْا فِی الْاَرْضِ مُفْسِدینَ(48)؛ و به سوی مدین برادرشان شعیب را (فرستادیم) گفت: ای قوم من، خدا را پرستش کنید، که جز او معبودی برای شما نیست! و از پیمانه و ترازو (چیزی) مکاهید من هم‏اکنون شما را در نعمت می‏بینم ولی از عذاب روز فراگیر، بر شما بیمناکم و ای قوم من! پیمانه و ترازو را - به انصاف - تمام دهید و بر اشیاء (و اجناس) مردم عیب نگذارید و از حق آنان نکاهید؛ و در این سرزمین به تباهکاری مکوشید.»%
اما مردم مدین با این‏که به روشنی در می‏یافتند که اصولاً کیل و وزن برای این است که حق کسی پایمال نشود و خرید و فروش دادگرانه و از روی انصاف صورت پذیرد و کسی کم‏فروشی نکند، سخنان وی را نمی‏پذیرفتند و از پیروی او سرپیچی می‏کردند.%
«قالُوا یا شُعَیْبُ اَصَلوتُکَ تَأمُرُکَ اَنْ نَتْرُکَ ما یَعْبُدُ اباؤُنا اَوْ اَنْ نَفْعَلَ فی‏ اَمْوالِنا ما نَشؤُا اِنَّکَ لَاَنْتَ الْحَلیمُ الرَّشیدُ(49)؛ گفتند: ای شعیب! آیا نمازت به تو فرمان می‏دهد که آنچه را پدرانمان می‏پرستیدند رها کنیم و در داراییهای خود آنچه را می‏خواهیم انجام ندهیم؟ تو که مرد بردبار و فهمیده‏ای هستی!» به تعبیر دیگر اموال از آنِ ماست بنابراین حق داریم به هرگونه که بخواهیم در آنها تصرف کنیم.%
بی‏گمان، آنچه حضرت شعیب به قوم خود توصیه می‏کرد، یک سلسله احکام و قواعد اجتماعی بود که درستی و حقّانیت آنها را هر خردمندی می‏پذیرد ولی از آنجا که توده قوم او نپذیرفتند، نتوانست حاکمیّت بیابد و بر زندگی مردم تأثیر گذارد.%
کوتاه سخن این‏که، ملاک ارزشمندی قوانین حقوقی، مقبولیّت آنها از سوی مردم است، هم بدین دلیل که منطقاً و عقلاً باید به رأی مردم اعتبار داد و هم به این دلیل که - عملاً - چاره‏ای جز این نیست.%
چنانچه اشاره کردیم این دیدگاه بر محافل حقوقی جهان غلبه و سیطره چشمگیر دارد. گذشته از این اقبال نظری، کثرت و تعدّد کشورهایی که با نظامهای مردمسالار (دمکراتیک) اداره می‏شوند، خود گویای این است که عملاً هم مردم جهان به سوی آن گراییده‏اند.%
%