تاکنون به خوبی روشن شد همانگونه که جامعه نیاز به وجود احکام و مقرّرات اجتماعی و حقوقی دارد و بر این اساس نیازمند به قانونگذار است احتیاج به اجرای احکام و مقرّرات هم دارد. بنابراین، محتاج حاکم است. صرف وضع قوانین و آوردن آنها بر روی کاغذ و از برکردن و در سینه داشتن آنها دردی را دوا نمیکند. در طول تاریخ بشری، همواره کسانی بودهاند که یا حقوق خود را نمیشناختهاند یا با دیگران، درباره حدود و مرزهای حقوق خود، اختلاف نظر داشتهاند یا با علم به حقوق خود، در مقام تعدّی به حقوق سایرین برمیآمدهاند و به هر تقدیر، جامعه را دستخوش هرج و مرج و بیعدالتی میکردهاند. چنین کسانی اکنون نیز هستند و در آینده هم خواهند بود. برای آن که نظام جامعه دچار اختلال نشود و شیرازه امور از هم نگسلد، به ناچار باید دستگاهی وجود داشته باشد که با قدرت و شوکت خود ضامن اجرای قوانین شود و متخلّفان را به راه آورَد یا به سختی گوشمالی دهد. برای آن که آدمیان به مصالحی که هدف زندگی اجتماعی نیل بدانهاست برسند، باید قوانین مو به مو، به مرحله اجرا و عمل درآید و این ممکن و میسّر نخواهد گشت جز با وجودِ «حکومت» چنان که حضرت علیبنابیطالبعلیه السلام - در پاسخ به خوارج که به قصدِ نفی حکومت میگفتند: «لاحُکْمَ اِلّا لِلَّهِ؛ حکومت جز برای خدا نیست» - فرمود:%
«نَعَمْ اِنَّهُ لاحُکْمَ اِلّا لِلَّهِ وَلکِنْ هؤُلاءِ یَقُولُونَ لا اِمْرَةَ اِلّا لِلَّهِ وَاِنَّهَ لابُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ اَمیرٍ بَرٍّ اَوْ فاجِرٍ(139)؛ آری، درست است که «حکم» خاص خدای متعال است، لکن اینان ( خوارج) میگویند (یعنی مرادشان این است که): «حکومت» خاصّ خدای متعال است؛ و حال آن که مردم، به ناچار باید حاکمی داشته باشند، چه درستکار و چه نادرست».%
نتیجه این که ضرورتِ وجود حکومت برای هر جامعه، به دلیل عقلی اثبات میشود، قبل از این که ادّله تعبّدی در کار بیاید.%
اسلام دینی است دارای کاملترین و مطلوبترین نظام حقوقی(140) که تا روز قیامت از ارزش و اعتبار برخوردار است و مدّعی است که برای جمیع ابعاد و وجوه زندگی فردی و اجتماعی همه آدمیان - در همه اعصار و امصار - احکام و مقرّرات دارد. چنین دینی نمیتواند وجود حکومت را ضروری و بایسته نداند. پس ما به دلیل عقلی قطعی اثبات میکنیم که اسلام، هم برای حکومت، احکام و مقرّراتی دارد و هم وجود حکومت را برای جامعه مسلمین ضروری میداند؛ و نیازی به ادلّه تعبّدی نداریم. حتّی اگر یک آیه یا یک روایت هم درباره این مسأله نمیبود، مشکلی نداشتیم. البته ادلّه تعبّدی نیز هست که باید در فقه مورد مطالعه و بررسی واقع شود امّا نباید از این دلیل عقلی قطعی غفلت کنیم. به تعبیر دیگر اگر چه تمسّک به ظواهر الفاظ آیات و روایات اشکالی ندارد، ولی باید بدانیم که این دلیل یقینی عقلی بر همه آنها مقدّم است.%
خلاصه، جای هیچ شکّ و شبههای نیست در این که اسلام وجود حکومت را برای امّت اسلامی ضروری میداند. احتمال این که این دین ضرورت وجود حکومت را نفی کند یا حتّی درباره این مسأله ساکت باشد، به کّلی منتفی است. پس اصلِ این مسأله از قطعیّات و یقینیّات دین مقدّس اسلام است. اگر بحثی هست در خصوص کیفیّت حکومت و چگونگی تعیین حاکم و حدود وظائف و اختیارات او و امثال این است که باید با رجوع به کتاب و سنّت قطعیّه معلوم گردد.%
%