تربیت
Tarbiat.Org

حقوق و سیاست در قرآن‏
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

خاستگاه حق و هدف حقوقی جامعه از دیدگاه اسلام‏

%
حق به طور کلی، اگر چه مفهومی اعتباری است اما ریشه‏های حقیقی دارد و از ارتباط بین فعل و هدف آن انتزاع می‏شود.%
در توضیح آن می‏گوئیم: وقتی برای فرد، هدفی اخلاقی و برای جامعه هدفی حقوقی قائل شدیم و از فرد و جامعه خواستیم که برای تحقق هدف خویش بکوشند، طبعاً باید برای رسیدن به هدف خود از وسائلی استفاده کنند و باید حق داشته باشند که از جمیع مواهب خدادادی در راه وصول به غایت مقصود بهره ببرند؛ نمی‏توان از فرد و جامعه‏ای خواست که در راه نیل به هدفی تلاش و فعالیت کنند ولی به آنها اجازه استفاده از وسایل مورد نیاز را نداد.%
استفاده فرد از همه قوای جسمی و روحی و استعدادهای گوناگون مادی و معنوی خویش و هر چه در بیرون وجود خود بدان دسترسی دارد، اگر برای واقعیت بخشیدن به هدف اعلای اخلاقی باشد، کاملاً مشروع و مجاز است. جامعه نیز - به همین ترتیب - حق دارد همه مواهبی را که در درون یا بیرون آن هست در مسیر تحقق دادن به هدف حقوقی خود استخدام کند.%
هدف حقوقی جامعه تأمین مصالح اجتماعی انسانها در دنیاست. اسلام و نظامهای حقوقی دیگر در این مطلب اتفاق نظر دارند. آنچه اسلام - و شاید نظامهای حقوقی الهی دیگر - را از نظامهای حقوقی غیر الهی متمایز و ممتاز می‏کند این است که نظامهای غیر اسلامی فراتر از هدف نهایی حقوق چیزی نمی‏بینند اما از دیدگاه اسلام هدف نهایی حقوق - به نوبه خود - هدف متوسط و وسیله‏ای است برای نیل به هدف نهایی اخلاق که استکمال نفس انسان و تقرّب به درگاه الهی است.%
مکتبهای دیگر، دوام و بقا آدمی را محدود به همین زندگی کوتاه این جهان می‏بینند، در نتیجه نظامهای حقوقیی که پی‏ریزی و عرضه می‏کنند تنها تحصیل مصالح جمعی انسانها را در نظر می‏گیرند تا یک زندگی آسوده و بی‏دغدغه برای اعضای جامعه فراهم آورند؛ اما اسلام در ورای زندگی این جهان، به حیات اخروی قائل است و دنیا را جز مزرعه‏ای برای آخرت نمی‏داند، بنابراین در عین حال که در پی بهبودبخشیدن به اوضاع و احوال زندگی اجتماعی مردم است و براساس واقع‏بینی هرچه تمام‏تر، یک نظام حقوقی ارجمند و متعالی پی ریزی کرده، حقوق را به خدمت اخلاق گماشته است. از این‏رو در اسلام، نظام حقوقی یکی از زیر مجموعه‏های نظام اخلاقی است و با همه احکام خرد و کلان خود چنان است که به آسانی وبدون هیچ تکلف و تصنعی در نظام اخلاقی می‏گنجد و کاملاً با آن سازگار و هماهنگ است.%
رعایت کامل احکام و قواعد حقوقی اسلام و عمل به مقتضای آنها - علاوه بر آن که بهترین نظم و سامان را به زندگی اجتماعی انسانها می‏بخشد - اگر به نیت نیل به کمال و سعادت راستین یعنی تقرب به خدا صورت پذیرد، در عین حال اطاعت از تکالیف اخلاقی هم هست؛ بدین‏سان، یک فرد مسلمان اگر نظام حقوقی اسلام را - بی چون و چرا - گردن نهد و انگیزه او فقط کسب رضای خدا و نزدیکترشدن به ساحت ربوبی باشد، هم مصالح دینوی خود و جامعه‏اش را تأمین کرده و هم خودش به کمال حقیقی نائل گشته، در نتیجه هر دو هدفِ حقوقی واخلاقی را تحقق بخشیده است؛ به همین جهت در قرآن، احکام حقوقی همراه بااحکام اخلاقی بیان می‏شود(36) چرا که همه احکام حقوقی اسلام باید در چارچوب اخلاق واقع شوند.%
اکنون که روشن شد هدف نهایی نظام حقوقی از دیدگاه اسلام در حکم وسیله‏ای برای هدف نهایی نظام اخلاقی است می‏گوییم: اگر هدف خدای متعال از خلقت جهان و جهانیان فقط استکمال یک نفر بود، وی حق داشت که از همه مواهب الهی استفاده کند تا به هدف منظور برسد؛ ولی هدف از آفرینش، کمال‏یابی همه انسانهاست نه یک فرد، پس باید همگان حق استفاده از همه نعمتهای مادی و معنوی را داشته باشند؛ اما در مقام عمل و زمانی که همه بخواهند از نعمتهای خدادادی بهره برگیرند تزاحم و کشمکش پدید می‏آید و برای از میان برداشتن تزاحمها تعیین مرز و حد برای افراد و گروهها ضرورت می‏یابد تا هر فرد یا گروه به اندازه‏ای از مجموع نعمتهای الهی بهره‏برداری کند که بهترین نظام تحقق یابد.%
بنابراین خاستگاه حق - از دیدگاه اسلامی - یک سلسه امور حقیقی است؛ از سویی با «مبدأ» ارتباط دارد زیرا خداست که جهان و انسان را با هدفی معلوم آفرید و از سوی دیگر با «معاد» پیوسته است، چرا که آخرین منزل هستی انسان و غایت همه تلاشها و کوششهای اوست و سرانجام با «حکمت الهی» پیوند دارد از آن رو که به مقتضای حکمت بالغه الهی باید نظام احسن برقرار شود و انسانها به گونه‏ای رفتار کنند که برترین کمالات تحقق یابد.%
در این میان حقوق را می‏توان به دو دسته تقسیم کرد:%
دسته‏ای که عقل انسان - مستقلاً - دلیل حق بودنشان را در می‏یابد؛ یعنی به خوبی ادراک می‏کند که اگر انسانها از آنها محروم شوند هدف خدای متعال از آفرینش تحقق نمی‏یابد، مثلاً اگر انسانها حق استفاده از خوردنیها، آشامیدنیها، لباسها و مساکن گوناگون را نداشته باشند، زندگی ناممکن می‏شود. همچنین اگر زنان و مردان حق ازدواج و استمتاع از یکدیگر را نداشته باشند دوام و بقای نسل انسان محال می‏گردد. و یا اگر انسانها حق استعانت از یکدیگر و همکاری متقابل را نداشته باشند، هستی جامعه و فرد در معرض خطر قرار می‏گیرد و در نتیجه هدف از آفرینش حاصل نخواهد شد. در این موارد و بسیاری از حق‏های دیگر، عقل - بدون کمک از منبعی دیگر - ارتباط میان فعل و هدف را به خوبی می‏شناسد و از راه کشف این ارتباط به ثبوت حق پی می‏برد. پس ثبوت حق در این‏گونه موارد از «مستقلاّت عقلیه» است. این رشته از حقها را گاهی به «حقوق عقلی» یا «حقوق فطری» نام‏گذاری می‏کنند.%
دسته‏ای دیگر از حقوق هست که عقل آدمی نمی‏تواند در مورد آنها به ارتباط میان فعل و هدف پی ببرد. ثبوت این دسته از حقوق از راه وحی الهی فهمیده می‏شود. زمانی که از طریق وحی، حقی تعیین شد پی می‏بریم که برای تحقق هدف الهی اعطای آن حق به فرد یا گروه خاصی ضرورت دارد.%
کوتاه سخن آن که: حق، همیشه با در نظر گرفتن هدف و ارتباط فعل با هدف انتزاع می‏شود، منتها در موارد متعدّدی عقل - به‏تنهایی - ارتباط فعلی خاص با هدف را درک می‏کند و حکم به ثبوت حق می‏کند و در موارد دیگر از کشف ارتباط عاجز می‏ماند و وحیْ اثبات حق می‏کند.%
%