سوز فاطمه(س) از آن بود كه چگونه اینهمه خوبی را نادیده میگیرند و عملاً به اسلام پشت میكنند، ولی شكیبایی او نیز بدان جهت بود كه میدانست آنها به هدفی كه دارند نمیرسند. اگر دیروز خلیفه سخنان فاطمه(س) را به هیچ گرفت، فاطمه(س) خوب میدانست كه با ایراد این خطبه، عملاً در آیندة تاریخ ایستاده است و به ملّتها نهیب میزند كه مواظب باشید میلهایتان آنچنان سرگردان نگردد كه به حكومتی غیر از حكومت حق و عدل قانع شوید.
فاطمه(س) بذر مبارزهای را در فرهنگ بشری پاشید كه هدفش قراردادن حاكمیت بر محور حق و عدل است و نه سود و ظلم. اگر سخنان فاطمه(س) پذیرفته شده بود، امروز جهان اسلام با اینهمه تفرقه و دوگانگی روبهرو نبود كه هر قطعه از آن را حاكمی خودفروخته تصاحب كرده و تمام تلاش و مأموریتش آن است كه ملّت اسلام كمر راست نكند.
آیا اینهمه مشكلات جهان اسلام از اسلام عزیز است و یا از دوری از اسلام؟! آیا دوری از اسلام نتیجة همان انحراف اوّلیه نیست كه فاطمه(س) نسبت به آن هشدارباش داد؟! آیا اگر جامعة دیروز پس از رحلت رسولخدا(ص) و نیز امروز، با حساسیتی كه حضرت زهرا(س) به یادگار گذارد، از خود حساسیت نشان میداد، امروز سرنوشت ملّت اسلام چنین بود كه هست؟! و اگر در انقلاب اسلامی حساسیت فاطمه(س) خاموش شود، فردا چه خواهد شد؟!
مرور زمان نمیتواند با سخنان حضرت زهرا(س) مقابله كند و آنها را در خود دفن نماید، بلكه برعكس؛ هر روز بیشتر و بهتر از دیروز، نطق فاطمه(س) به گونهای عمیق به گوشها خواهد رسید و بدینگونه او در همة تاریخ قدم گذارد و بیمدهندهای شد تا خفتگان همواره بعد از هر انقلابی نسبت به انحراف انقلاب و بیثمر شدن آن، بیدار بمانند.
اگر حضرتزهرا(س) در آخرین جمله از خطبهشان با تأسّی به همة پیامبران تاریخ نفرموده بود: «شما هر چه میتوانید انجام دهید، ما هم آنچه میتوانیم انجام خواهیم داد، و شما منتظر نتایج كار خود باشید، ما هم منتظر نتایج كار خود خواهیم بود». «فَاعْمَلُوا اِنّا عامِلُونَ، وَانْتَظِرُوا اِنّا مُنْتَظِرُونَ»؛ آری اگر چنین جملهای نفرموده بود، ما هم در مقابل جریان حاكمیت بعد از رحلت رسولخدا(ص) این سخنان را بر زبان نمیآوردیم و جرأت چنین تحلیلی را به خود نمیدادیم.
و اگر در جواب اُمّسلمه كه در عیادت و احوالپرسی از حضرت نفرموده بود: «اَصْبَحْتُ بَیْنَ كَمَدٍ و كَرْبٍ، فَقْدِ النَّبِی وَ ظُلْمِ الْوَصِی»؛(178) ای اُمّسلمه! در حالی صبح كردم كه بین دو غم قرار دارم؛ حزنِ رحلت نبیّ و ظلم به وصیّ او!! ما نیز نباید سخنی میگفتیم، ولی وقتی از كلمات فاطمه(س) فهمیدیم؛ آنهایی كه خواهان مقام خلافت رسول خدا(ص) بودند، خلافت را ضایع و تباه ساختند و مسیر بشر را از عالَم معنا به سوی عالم خاك تغییر دادند، علّت سیاهروزی امروز جهان اسلام را فهمیدیم و راه نجات از آن را نیز از فاطمه(س) آموختیم و معنی فدكخواستن آن حضرت را نیز شناختیم و از این طریق با جوانان جهان اسلام - اعم از سنی و شیعه - به درد و دل نشستیم، تا هم مشكل دیروز جهان اسلام را بشناسیم و هم راه نجات فردای جهان اسلام را پیدا كنیم.
مهدی عباسی از حضرت امام موسیكاظم(ع) خواست كه حدّ فدك را معیّن بفرمایید تا آن را به فرزندان فاطمه(س) برگرداند. حضرت هم حدّ فدك را همة جهان اسلام تعیین كردند كه حدّ اوّل آن عَدَن، و حدّ دوم آن سمرقند، و حدّ سوم آن ساحل دریا تا ارمنستان بود.(179) یعنی؛ فدك، اسلام است و آنهایی كه فدك را از دست اهلالبیت خارج كردند، عملاً اسلام را از دست آنها خارج نمودند و فهمیدیم تأكید فاطمه(س) بر برگرداندن فدك، تأكید بر برگرداندن اسلام است از دست كسانی كه نباید خلیفة رسول خدا(ص) باشند وگرنه آن كه نظر به آسمانهای غیب دارد، كلّ زمین را میخواهد چه كند، چه رسد به قطعهای از آن را.(180)