بعد از اینكه فاطمهزهرا(س) خطر حذف حاكمیت امام معصوم را خوب روشن نمود و جایگاه حاكمیت بعد از رسولخدا(ص) را خوب به جامعه آن زمان و به تاریخ نشان داد، حالا با طرح یك موضوع ساده، یك ضعف بزرگ را برای آنها ثابت مینماید. حضرت میخواهد با پیشكشیدن جریان فدك به همة اهل قرآن - اعم از سنی و شیعه - نشان دهد كسانی جای خلیفة پیامبر(ص) تكیه زدهاند كه از سادهترین مسائل اسلام و قرآن بیاطلاعند، و چیزی را به اسلام و به پیامبر(ص) نسبت میدهند كه با این كار جهل خود را نسبت به قرآن اثبات كردهاند. اینجاست كه از عزیزان خواهشمندم دقّت كنید كه جایگاه بحث فدك در خطبه فاطمهزهرا(س) كجاست. جریان حاكم به هر دلیلی نمیخواست فدك در دست فاطمهزهرا و فرزندان آن حضرت(ع) باشد، چون حدّاقلش این بود كه درآمدی در اختیار آنها قرار میگرفت كه ممكن بود در تبلیغ اسلام مؤثر باشد و حاكمان تحمّل همین را هم نداشتند، در حالیكه نه با داشتن فدك امكان انقلاب در مقابل حاكمان بود و نه فدك قدرتی بود در مقابل خلیفهای كه بیتالمال مسلمین را در اختیار داشت، ولی همین كه بر سر كار آمدند، فدك را از دست فاطمهزهرا(س) گرفتند و كارگران آن حضرت را هم از آن زمین بیرون كردند، به بهانه آنكه پیامبر اكرم(ص) از خودشان ارث باقی نگذاشتند، و وقتی جواب شنیدند كه پیامبر اكرم(ص) در زمان خودشان آن را به فاطمهزهرا(س) بخشیدهاند، این سخن را نشنیده گرفتند و باز حرف خودشان را تكرار كردند، با اینكه طبق گزارش تاریخ، كارگران فاطمهزهرا(س) روی آن زمین كار میكردند؛ پس اگر مالِ پیامبر اكرم(ص) بود، چرا كارگران فاطمهزهرا(س) روی آن كار میكردند و مورخین اهل سنّت هم مینویسند كه كارگران فاطمه(س) را خلیفه از آن زمین اخراج كرد.
گفتند فدك مال پیامبر اكرم(ص) بوده و چون پیامبر(ص) فرموده: من ارثی از خود باقی نمیگذارم؛ پس نمیشود فدك به عنوان ارث به اولاد او برسد.(114) اینجاست كه فاطمهزهرا(س) وارد میدان میشود و در یك محاكمة تاریخی، میفرماید اولاً بر اساس چه سندی میگویید پیامبر(ص) فرمود از من ارثی باقی نمیماند؟! ابوبكر گفت من خودم از او شنیدم. فاطمهزهرا(س) فرمود پس طبق این حرف كه تو میگویی، یا باید بگویی پیامبر اكرم(ص) دروغ گفته است و یا تو دروغ میگویی و یا قرآن! حضرت از قرآن دلیل میآورند كه هر پیامبری ارثی برای بازماندگان خود گذارده و هیچ كجا هم نگفته كه آخرین پیامبر از این قاعده استثناء است، چون قرآن كه كتاب جامعی است اگر استثنایی وجود داشت حتماً متذكّر میشد؛ پس ای ابابكر! بر اساس حرف تو كه میگویی پیامبر اكرم(ص) چنین گفته است، لازم میآید كه آن حضرت خلاف قرآن سخنی گفته باشد، كه این تهمت به پیامبر اكرم(ص) است و یا اینكه پیامبر اكرم(ص) سخن حق را گفته، ولی قرآن ناحق گفته است، كه این هم تهمت به قرآن است. در حالیكه هیچكدام از این دوحالت ممكن نیست؛ پس یك حالت بیشتر نمیماند و آن اینكه تو بر پیامبر خدا(ص)دروغ بستهای. به جملات حضرت عنایت بفرمایید:
211 - «وَ اَنْتُمْ - اَلْآنَ- تَزْعَمُونَ اَنْ لا اِرْثَ لَنا» یعنی شما در حال حاضر میپندارید كه برای ما ارثی نیست.
212 - «اَفَحُكْمَ الْجاهِلِیَّةِ یَبْغُونَ؟» آیا به احكام زمان جاهلیت برگشت نمودهاید؟ و آنچه را در زمان جاهلیت حاكم بود، مبنی بر اینكه دختران ارث نمیبرند، در دین خدا جاری میكنید؟
213 - «وَ مَنْ اَحْسَنُ ِمنَ اللهِ حُكْماً لِقَوْمٍ یُوقِنُون، اَفَلا تَعْلَمُون»(115)؛ برای اهل ایمان و یقین چه حكمی بالاتر و پسندیدهتر از حكم خداست، آیا این را نمیدانید؟
214 - «بَلَی تَجَلّی لَكُمْ كَالشَّمْسِ الضّاحِیَةِ اَنّی اِبْنَتُهُ» آری! برای شما مانند آفتاب روشن است كه من دختر اویم.
215 - «اَیُّهَا الْمُسْلِمُونَ! أَاُغْلَبُ عَلی اِرْثی؟» ای مسلمانان! آیا سزاوار است كه ارث مرا از من بگیرند؟ آیا شما راضی به این حقكشی شدهاید؟ ابابكر میگوید من فدك را برای خودم برنداشتم و به مسلمانان دادهام؛ پس بدانید حقّ من پیش همة شماست و همة شما در این حقكشی شریك هستید و سپس رو به ابابكر كردند و فرمودند:
216و 217 - «یَابْنَ اَبی قُحافَه! اَفی كِتابِاللهِ اَنْ تَرِثَ اَباكَ وَ لااِرْثَ اَبی؟» یعنی ای پسر ابی قحافه! آیا در كتاب خداست كه تو از پدرت ارث ببری و من از پدرم ارث نبرم؟ تو بر اساس كتاب خدا به چنین نتیجهای رسیدی كه عمل كردی؟
218- «لَقَدْ جِئْتَ شَیْئاً فَرِیّاً» چه امر تازه و زشتی آوردهای، یك حرف نوظهور خلاف دین خدا و غیرقابل پذیرش را پیش كشیدهای.
219- «اَفَعَلی عَمْدٍ تَرَكْتُمْ كِتابَاللهِ وَ نَبَذْتُمُوهُ وَراءَ ظُهُورِكُم؟» یعنی آیا به عمد و دانسته، كتاب خدا را ترك كرده و آن را پشت سر میاندازید؟ آیا میدانید با این كارتان كتاب خدا را رها كردهاید؟ و یا نمیدانید؟! اگر نمیدانید كه كار شما پشت كردن به كتاب خداست، من برای شما روشن میكنم. از این جا به بعد حضرت شروع میكنند دلایل قرآنی حرفشان را گوشزد كنند، میفرمایند:
220و 221 - «اِذْ یَقُولُ: وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ»(116)؛ یعنی آنگاه كه قرآن میفرماید و سلیمان از داود ارث برد. حال سؤال میشود چه چیز از داود را ارث برد؟ آیا بدن داود را ارث برد؟ این كه نمیشود، آیا نبوّتش را ارث برد؟ نبوّت كه ارثی نیست، پیامبری و نبوت را خدا انتخاب میكند، آیا جز این است كه طبق این آیه، یعنی سلیمان از مال و زندگی پدرش ارث برد؟ باز حضرت نمونه دیگری از قرآن میآورند و میفرمایند:
222 - «وَ قالَ- فیما اقْتَصَّ مِنْ خَبَرِ زَكَریّا-» و باز در آیه دیگر آنجا كه خبر زكریّا را بازگو میكند و میگوید.
223 - «إذْ قالَ فَهَبْ لی مِنْ لَدُنْكَ وَلِیّاً یَرِثُنی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوب»(117)؛ آنوقتی كه زكریّا گفت: پروردگارا مرا فرزندی عنایت فرما تا از من و آلیعقوب ارث ببرد. و باز فاطمهزهرا(س) به آیه 75سوره انفال استناد میكنند و میفرمایند:
224و 225 - «وَ قالَ وَ اُولُواالْاَرْحامِ بَعْضُهُمْ اَوْلی بِبَعْضٍ فی كِتابِاللهِ» و خداوند فرمود ارحام بعضی بر بعضی در بردن ارث مقدّماند، بنابراین من كه فرزند پیامبرم، در ارث بردن از او نسبت به دیگران مقدّم هستم.
226و 227- «وَ قالَ یُوصیكُمُاللهُ فی اَوْلادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْاُنْثَیَیْنِ»(118)؛ و خداوند نیز فرمود خدایتعالی به شما دربارة اولاد وصیّت میفرماید كه بهره پسر دو برابر بهره دختر است. آیا در این آیه فرزندان پیامبر را استثناء كرده كه بر فرضِ حرف شما كه فدك ارثی است كه پیامبر(ص) باقی گذارده، باید من كه فرزند پیامبرم از آن محروم شوم؟
و حضرت در ادامه استدلالشان، آیه 180سوره بقره را مطرح میفرمایند كه میفرماید:
228و229 - «وَ قالَ اِنْ تَرَكَ خَیْراً الْوَصِیَّةُ لِلْوالِدَیْنِ وَ الْاَقْرَبینَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَی الْمُتَّقینِ» و خدا فرمود هنگامی كه مرگ یكی از شما فرارسد و مالی باقی گذاشتهاید، بر شماست كه برای والدین و نزدیكان وصیّت كنید، كه این حكمی است حق برای متّقین؛ پس هركس متّقی است باید تكلیف مال خود را برای والدین و نزدیكان خود مشخص كند و حق افراد متّقی است كه مالشان را برای والدین و فرزندان خود بگذارند، حالا آیا پیامبر(ص) هم جزء متّقین هست یا نیست؟ پس آیا حقّ پیامبر(ص) هم هست كه برای فرزندان خود ارث بگذارد؟ آیا این آیه پیامبر اكرم(ص) را استثناء كرده است؟
230 - «وَ زَعَمْتُمْ اَنْ لاحَظْوَةَ لی وَ لا اَرِثُ مِنْ اَبی؟» با اینهمه آیا جا دارد كه شما میپندارید مرا بهرهای از مال پدرم نیست و سهمی از پدرم نمیبرم؟
اگر قرآن ملاك است، پس طبق قرآن، شما تماماً مخالف قرآن نظر داده و عمل كردهاید و اگر میگویید پیامبر اكرم(ص) چنین گفته كه مسلّم پیامبر اكرم(ص) هرگز خلاف قرآن عمل نمیكند؛ پس یك احتمال بیشتر نمیماند و آن اینكه شما برای به كارگیری توطئهتان حتّی حاضرید دامن پیامبر(ص) را نیز آلوده كنید. آیا در این حال شما شایستة جانشینی پیامبر(ص) خواهید بود؟
ملاحظه فرمودید كه فاطمهزهرا(س) چگونه از طریق موضوع فدك مشروعیت حاكمیت جریانِ خلافتِ بعد از رحلت رسولخدا(ص) را زیر سؤال برد و چقدر زیبا در این كار عمل كرد و موفّق شد و چقدر روش جهان اسلام را از این طریق میتوان نسبت به صدر تاریخ خلافت به بازخوانی دعوت كرد.
«والسلام علیكم و رحمةالله و بركاته»