اگر جهان اسلام به این سخنان دقت كند، خواهد پذیرفت آن خانوادهای كه از اسرار احكام الهی با خبر است بهواقع باید مجری اصلی احكام در جامعه باشد و دیگران باید با تبعیت از آنان نظام اسلامی را به جریان درآورند. شما ببینید «ولایت فقیه» میگوید: كار ولی فقیه این است كه حكم معصوم را برای شما بیابد و بیان و اجرا كند، نه اینكه فكر و اندیشه خود را برای شما بیاورد. همه باید از طریق معصومی كه فلسفة احكام را میداند زندگی خود را سیر دهند.
هرگاه ستون و محور آسیای جریان احكام الهی از صحنه خارج شود، اجرای احكام به افراط و تفریط كشیده میشود و ملاك حقّانیّت و صحت امور گم میشود و هر كس بر اساس فكر خود عمل میكند. همان طور كه عرض شد: مالكابننویره گفت من فقط به اهلالبیت زكات میدهم. خالدبنولید را فرستادند كه یا زكات بگیرد یا با او بجنگد. خالد، مالكبننویره را كشت و همان شب با همسر او همبستر شد. اگر مالك و همسرش كافر هم بودند باید خالد صبر میكرد تا عدّه همسر مالك تمام شود. وقتی قضیه به گوش ابابكر رسید و به ابابكر اعتراض كردند كه باید حدّ زنا بر خالد جاری شود. ابابكر در جواب گفت: شمشیری را كه در راه خدا به حركت در آمده است نمیگیرم.(45) یعنی آیا شمشیر خالد، شمشیر خداست! آیا این افراط در طرفداری از كسی نیست كه حكم خدا را زیر پا گذارده است؟ این از یك طرف كه چگونه حدّ خدا تعطیل شد. از طرف دیگر شیخمفید در ارشاد آورده كه: به عمر خبر رسید، فلان زن شش ماهه بچّه بهدنیا آورده است. عمر گفت: باید حدّ زنا را بر او جاری كرد چون قبلاً با كسی همبستر شده است. حضرت علی(ع) گفتند: چه كار میخواهید بكنید ؟ چرا به او تهمت میزنید ؟ مگر در قرآن نمیفرماید كه حمل و شیردادن 30 ماه است؟(46) از طرفی در جای دیگر میفرماید: شیردادن 24 ماه است،(47) پس امكان دارد كه كسی شش ماهه بچّه بهدنیا آورد، اینجا بود كه خلیفه گفت: «لَوْ لا عَلیُّ لَهَلَكَ عُمَر».(48) البته؛ در فرصت بعدی مفصلاً این موضوع را تجزیه و تحلیل خواهیم كرد، ولی عرض بنده این است؛ فرهنگی كه ابابكر و عمر به صحنه آوردند فرهنگ افراط و تفریط است و فرهنگی كه از معصوم جدا شود و فلسفة دین را نداند دائم در افراط و تفریط است. لذا حضرت فاطمه زهرا(س) در خطبة خود به طور مفصّل فلسفة وجودی هر حكمی را بیان میكنند تا مدعیان خلافت رسولالله(ص) در اجرای دین، خود را اندازه بزنند و ارزیابی كنند ببینند آیا در جای درستی قرار گرفتهاند؟!
در ادامه فرمودند:
110 - «فَاتَّقُوا اللهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ اِلاّ وَ اَنْتُمْ مُسْلِمُونَ» پس تقوای الهی پیشه كنید و از خدا آنگونه كه شایسته است، بترسید و از دنیا نروید مگر آنكه مسلم شده و در مقام تسلیم حق قرار گرفته باشید.
111 - «وَ اَطیعُوا اللهَ فیما اَمَرَكُمْ بِهِ وَ نَهاكُمْ عَنْهُ» و خدا را در آنچه بدان امر كرده و در آنچه از آن باز داشته است اطاعت كنید.
112 - «فَاِنَّهُ اِنَّما یَخْشَیاللّهَ مِنْ عِبادِهِالْعُلَماءُ» فقط دانشمندان از خدا میترسند و قلبشان در خشیّت است.
ای مردم! تقوا را حفظ كنید، مواظب باشید بیدین از دنیا نروید و یا قبل از آنكه تمام ابعاد شخصیت خود را تسلیم حكم خدا كنید از دنیا نروید، و دستورات خدا اعم از امر و نهی الهی را اطاعت كنید همانا فقط بندگان عالِم از خدا میترسند و لذا هركس از علم واقعی برخوردار است بیشتر در مقابل دستورات الهی خاشع و متواضع است.
آنگاه حضرت میفرمایند:
113- 114- 115- «اَیّهَاالنّاسُ! اِعْلَمُوا اَنّی فاطِمَةُ وَ اَبیمُحَمَّدٌ(ص)» ای مردم! بدانید كه من فاطمهام و پدرم محمد(ص) است.
چرا حضرت در این میان خودشان را معرفی میكنند؟ از این جمله متوجه میشویم كه تمام تلاش سقیفهسازان این بود كه فاطمه(س) را نبینند و حتی گوششان را نسبت به این كه فاطمه(س) آمده است با آنها سخن بگوید، به نشنیدن بزنند، همانطور كه با آنهمه تأكیدات پیامبر(ص) در معرفی وجود مقدس فاطمه(س) خود را به نشنیدن زدند. با این كه اكثر روایات شیعه در بارة حضرت فاطمه زهرا(س) در كتابهای اهل سنت هست، ولی باز هم اینها تلاش دارند فاطمه(س) را نبینند. چرا كه گاهی سلیقه و گرایشهای جامعه آنقدر انحرافی میشود كه منطقیترین حرف را كاملاً نشنیده میگیرد و غیر منطقیترین حرفها را با گوش باز میشنود. ظاهراً جامعه در آن زمان در گرداب چنین مشكلی افتاده است و سعی دارند خبری از او نداشته باشند و فاطمه را ناشناختهای گمنام در عبودیت بپذیرند، ناشناختهای همچون قبر پنهانش. آری درست است كه حقیقت فاطمه(س) آنقدر بزرگ است كه دیدن او نزدیك به غیرممكن است و آن حضرت ناشناختهای است همچون لیلةالقدر، ولی مثل لیلةالقدر كه در عین پنهان بودن وجود دارد و هر سال مردم در دهة سوم ماه رمضان تحت تأثیر آن شب بزرگ هستند، فاطمهزهرا(س) آنچنان نبود كه نتوان از او متأثر شد و از او استفاده كرد.
میخواهم عرض كنم؛ اینكه حضرتزهرا(س) خودشان را معرفی میكنند یك پیام تاریخی دارند تا زمانهای را ترسیم كنند كه بنای نشناختن فاطمه(س) را گذاشته بودند. بعد ادامه میدهند:
116 - «اَقُولُ عَوْداً وَ بَدْءاً» آنچه ابتدا گویم همان را در انتها به زبان آورم و خلاصه حرف اول و آخر یك نكته بیش نیست.
117 - «وَ لا اَقُولُ ما اَقُولُ غَلَطاً وَ لا اَفْعَلُ ما اَفْعَلُ شَطَطاً» آنچه میگویم غلط و مغالطه نیست، و آنچه را هم انجام میدهم ظلم و پراكنده گویی نیست.
آنچه را در ابتدا میگویم همان را در انتها میگویم. از ابتدا تا حال برای شما از توحید و قرآن و پیامبر و فلسفه احكام و..... گفتم، حالا هم كه در ادامة حرفم میخواهم از خلافت و ولایت حرف بزنم همانها را میگویم و جلوة قرآن و اسلام را در صورت دیگری عرض میكنم. آنچه میگویم غلط و پرت و پلا نیست با آرامش كامل و بدون عصبانیت هم میگویم، آنچه میگویم ظلم وجور هم نیست - پس بر مبنای یك رسالت سخن میگوید نه به جهت عصبانیت و خشم - سلیمان كتانی نویسندة عربِ مسیحی در كتاب «فاطمه(س) زهی در نیام» میگوید: خطبة فاطمهزهرا(س) در عین اینكه یك شور و حماسه بسیار عالی در بردارد، به نقل تاریخ در یك آرامش كامل بیان شده است.
حضرت در ادامه میفرمایند:
118 - «لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ اَنْفُسِكُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیْكُمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُفٌ رَحیمٌ» اشاره به آیه 128 سوره توبه است كه خدا میفرماید: رسولی از طرف خدا از بین خودتان برایتان آمد، بر او سخت است آنچه شما را آزار میدهد، برسعادت و ایمان آوردن شما حریص است و نسبت به مؤمنین در مهربانی و رحمت خاص قرار دارد.
119- «فَاِنْ تَعْرِفُوهُ تَجِدوُهُ اَبی دوُنَ نِسائِكُمْ» پس اگر پدرم را بشناسید میدانید كه من پدری دارم كه هیچ یك از زنان شما چنین پدری ندارد.
120 - «وَ اَخا اِبْنَ عَمّی دوُنَ رِجالِكُمْ» و آن پیامبر، برادرِ پسر عموی من بود، نه برادر مردان شما.
121 - «وَ لَنِعْمَ الْمَعْزِیُّ اِلَیْه(ص)» و چه خوب است با او نسبت داشتن.
ای مردم! پیامبری از خود شما به سوی شما آمد كه رنجهای شما بر او گران است و دلسوز بر شماست و بر مؤمنین مهربان و رئوف است. اگر شما نسب پیامبر را دنبال كنید او پدر من است و هیچ یك از زنان شما چنین پدری ندارد. و برادرِ پسر عموی من بود و نه برادر مردان شما. چون پیامبراكرم(ص) وقتی به مدینه هجرت كردند با حضرت علی(ع) عقد اُخوّت بستند، و چه خوش نسبتی است نسبت با پیامبر(ص) و با علی(ع). یعنی یك فرهنگی است كه این فرهنگ در رابطه با ما به جامعه میآید ، شما حواستان باشد كه دارید از این فرهنگ منصرف میشوید و در واقع دلسوزهای واقعی خود را رها كردهاید كه آزار شما برای آنها سخت و طاقتفرسا است.
حقایق بسیاری در وجود حضرت فاطمه(س) به وقوع پیوست و از او نمایان شد، مثل صبر بر سختیها، عبودیت حق، كه در بحث «فاطمه(س) مظهر عبودیت» تا حدّی بحث شده است در آنجا عرض كردهایم فاطمه(س) مقصد خلقت است، بر اساس روایات هم میگوییم.(49) بصیرت و شجاعت « اُمِّ اَبیها » و « اُمِّ بَعْلِها » از دیگر خصوصیات اوست. فاطمه(س) نه تنها امّ ابیها بود، بلكه اُمّ بَعْلِها هم بود. یعنی هم تسلّی خاطر پیامبر(ص) بود و فرهنگ پیامبر(ص) را میشناخت، هم تسلّی خاطر ولایت بود. فرهنگی كه نگذاشت از ولایت غفلت شود، هرچند دشمن میخواست مسئله ولایت را پنهان كند. او دختر خدیجة بزرگ(س)، مظهر بزرگیها و ایثارها و از جان گذشتگیهای مادرش است. كسی كه زندگی را طوری تنظیم كرد كه همواره به سوی حوادث بزرگ گام برمیداشت و نه به سوی زندگی سرد و ساكت. دامنی كه پرورندة حسنین، سیّدیْ شباب اهلالجنّة است. محور خانهای كه حضرت رسولالله(ص) فرمودند: ستارگان امان آسمانند و اهل بیت من امان اهل زمین. همسر كسی كه حضرت فرمود: یا علی! اساس اسلام، دوستی من و خانوادة من است همانطور كه در مورد خانوادة فاطمه(س) به ما فرمود: استوارترین شما بر صراط كسی است كه محبت خاندان مرا بیشتر داشته باشد. در نتیجه فاطمه(س) مادر و محور خانوادهای است كه جهانِ از هم گسسته به آن نیازمند است.
فرمود: پس چه نیكو پیامبری است آنكه من با او نسبت دارم. پس ای مردم! طبق این فرهنگ باید متوجه شوید كه دنبال چه كسی باشید و نسبت خود را با علی(ع) قطع نكنید همچنانكه پیامبر(ص) نسبت خود را با علی(ع) برقرار نمود. إنشاءالله در جلسه آینده این موضوعات را با نكاتی كه حضرت صدیقةطاهره(س) در خطبه خود در مسجد مدینه میفرمایند، پیگیری میكنیم.
«والسلام علیكم و رحمةالله و بركاته»