تربیت
Tarbiat.Org

بصیرت فاطمه‌زهرا(س)
اصغر طاهرزاده

جنگاورانی كه تزكیه نكرده‌اند

چنانچه ملاحظه می‌كنید فاطمه‌زهرا(س) تحلیل می‌كنند كه چرا جامعه نمی‌تواند چهرة نفاق را بشناسد و این عدم شناخت به گفتة ایشان، جامعه را به جایی می‌برد كه نباید بروید. تعبیرشان این است:
180- «فَوَسَمْتُم غَیْرَ اِبِلِكُم» پس داغ و نشان زدید بر شتری غیر شترتان.
181- «وَ اَوْرَدْتُموها غَیْرَ شِرْبِكُم» و بر آبی كه سهم شما نبود وارد شدید.
یعنی شما حكومتی را به‌دست گرفتیدكه نباید به‌دست می‌گرفتید. و حقوق مردمی را كه حقشان بود امام معصوم بر آن‌ها حكومت كند را ضایع كردید.
اصلاً چطور می‌شود كه من حق شما را برای خودم می‌خواهم و حاضر نیستم در جای خود باشم؟ این یك مسئله اخلاقی و روحی است. چطور شد كه خلیفه اول حاضر شد جای حضرت علی(ع) را بگیرد؟ مسئله را ریشه‌دار نگاه كنید. حضرت می‌فرمایند ریشه‌اش این بود كه شما نتوانستید آن‌گونه كه باید و شاید خود را تصفیه كنید. این خطر برای من و شما هم هست. گاهی آدم می‌بیند این جایگاه، جای او نیست، حق او نیست، و این كار از او برنمی‌آید، اگر در اصلاح خود تلاش كرده باشد، به‌راحتی می‌گوید من توانایی این كار را ندارم. چنین فرهنگی فرهنگ دینی است. حالا چطور می‌شود كه از این فرهنگ غفلت می‌كنیم و دیگران را پس می‌زنیم و جای آن‌ها را اشغال می‌كنیم؟ قصة صدر اسلام قصه نمایش همه انسانیت و همه ضد انسانیت است. حضرت می‌فرمایند شما یك شعار وحشتناك دارید و آن این‌كه وقتی می‌گوییم چرا این جایگاه را گرفتید؟ جواب می‌دهید ترسیدیم فتنه ایجاد شود، خواستیم فتنه نشود، در حالی‌كه خودتان همان فتنه‌اید.
به عنوان مثال؛ گاهی در سرراهتان شیئ گران‌قیمتی افتاده است، از نظر اسلام نباید آن را بردارید، به‌خصوص اگر می‌دانید كه پیدا كردن صاحبش در حد شما نیست. چون باید به مدت یك سال با شرایط خاصی به مردم اعلام كنید، تا صاحبش بفهمد و بیاید آن را از شما بگیرد و اگر صاحبش پیدا نشد شرایط دیگری دارد كه در كتاب‌های فقهی مطرح شده است. وقتی شما آن شیء را برندارید دیگری هم برندارد، بالاخره صاحبش متوجه گم‌شده‌اش می‌شود و می‌آید در مسیری كه رفته است، جستجو می‌كند و آن را پیدا می‌كند. ولی آدم غافل در حالی كه نمی‌تواند شرایط لازم برای پیداكردن صاحب آن شیی را رعایت كند، می گوید: اگر من بردارم می‌روم خرج مسجد می‌كنم ولی اگر دیگری برداشت ممكن است آن را خرج مشروب خوردن بكند، پس بهتر است من بردارم، در حالی‌كه این یك حرف بدون دلیل است. دین به ما گفته است دست به آن مال نزن تا صاحبش برگردد و آن را بردارد، این حرف‌ها دیگر حرف‌های بی‌دلیلی است، آن شیئ مال ما نیست كه به آن دست بزنیم، این توجیه‌ها چیست كه برای برداشتن آن می‌كنیم؟ بالاخره چیزی كه از آن ما نیست اگر برداریم هم برای خودمان زحمت درست كرده‌ایم و هم برای صاحبش.
تعبیر حضرت را نگاه كنید، می‌فرمایند به این‌ها گفتیم چرا حكومت را به‌دست گرفتید؟ بنابود امیرالمؤمنین(ع)، یعنی آن عصمت كل، خط اسلام و حكومت الهی را ادامه دهند. در جواب می‌گویند ترسیدیم فتنه شود. ترسیدیم كس دیگری بیاید و امور را به دست بگیرد، لذا خودمان حكومت را بدست گرفتیم. منطق آقایان را نگاه كنید! شما می‌گویید ما ترسیدیم حاكمیت به دست نااهل بیفتد و لذا حاكمیت را صاحب شدید! فاطمه زهرا(س) می‌گویند اگر شما این كار را نكرده بودید اتفاقاً این كارِ باطل در جامعه اسلامی تبدیل به یك فرهنگ نمی‌شد، كه هركس به خود حق بدهد حاكم جامعة اسلامی شود و سنت حاكمیت انسان‌های قدسی بر امور مردم زیر پا گذارده شود.