فاطمهزهرا(س) تكلیف را برای ما روشن میكنند كه ای مسلمانان! شما در هر شرایطی باید مسلمان باشید و هیچچیز حتّی رحلت پیامبر اكرم(ص) نمیتواند بهانه شود كه نسبت به حاكمیت حق در جامعه بیتفاوت گردید.
حضرت میفرمایند: اوّلاً؛ چرا نسبت به انحرافی كه در مسیر اسلام ایجاد شده است بیتفاوت شدید؟ ثانیاً؛ اگر بیتفاوت نیستید و واقعاً میخواهید قیام كنید و به دنبال بهانهای منطقی برای حركت و قیام هستید، بهانة خوبی در دست شماست و آن عبارت است از دفاع از حقِّ دختر رسول خدا(ص) پس حركت و قیامتان را شروع كنید.
گاهی انسان برای بیان حق، نیاز به بهانهای منطقی و شرایط مناسب دارد، مثلاً كسی را میشناسید كه در عین بیدینی، نسبت به اسلام عناد هم دارد ولی بهراحتی نمیتوانید بیدینبودن او را روشن كنید، چون خود شما را به بیدینی متّهم میكنند، امّا ممكن است او كاری كند كه زمینهای برای بیان بیدینی او ایجاد میشود، در اینجاست كه بهانه خوبی به دست شما آمده است تا وظیفة دینیتان را نسبت به او انجام دهید. حضرت فاطمهزهرا(س) در حین سخن خود روشن كردند كه خلیفه گرفتار مواعظ غلط شده و ثابت كردند كه او نمیتواند احكام خدا را از قرآن استخراج كند، حالا به گروه انصار میفرماید: اگر برای قیام خود بهانهای منطقی و شرعی میخواهید، اعتراض به مسأله فدك و قیام برای گرفتن حقّ من از خلیفه، میتواند بهانة خوبی برای شما باشد. موضوع فدك بهانهای بود تا كسانی كه میخواهند قیام كنند، به راحتی بتوانند بگویند ما میخواهیم حقّ دختر پیامبر اكرم(ص) را بگیریم. دختری كه پیامبر اكرم(ص) درباره او فرمود: «فاطِمَةُ بِضْعَةُ مِنّی»؛ فاطمه پارهای از من است.
حضرت، خطاب به انصار میفرمایند:
277 - «اَیْهاً بَنی قَیْلَةَ!» ای پسران قیله!(137)
278 - «أَاُهْضَمُ تُراثَ اَبی؟» آیا من نسبت به میراث پدرم مورد ظلم واقع شوم؟!
279 - «وَ اَنْتُمْ بِمَرْاَی مِنّی وَ مَسْمَعٍ» و شما سخن مرا میشنوید و به من نگاه میكنید؟!
280 - «وَ مُنْتَدَیً وَ مَجْمَعٍ» ودر حالیكه دارای انجمن و اجتماعید؟!
281 - «تَلْبَسُكُمُ الدَّعْوَةُ» صدای دعوت من شما را فراگرفته است و همة شما آنرا میشنوید.
282 - «وَ تَشْمَلُكُمُ الْخُبْرَةُ» از هر جهت از حال من آگاهی دارید و خبر من به شما رسیده است كه حقّ مرا ضایع كردهاند.
283 - «وَ اَنْتُمْ ذَووُ الْعَدَدِ وَ الْعُدَّةِ» و شما با نفرات و آمادگیهایی كه دارید،
284 - «وَ الْاَداةِ وَ الْقُوَّةِ» و اینكه دارای ابزار و قوّهاید.
285 - «وَ عِنْدَكُمُ السِّلاحُ وَ الْجُنَّةُ» و در حالی كه اسلحه و زره و سپر نزد شما هست و بهانهای برای دفاعنكردن ندارید، پس چرا ساكت نشستهاید؟
فاطمهزهرا(س) شرایط و زمینة مقابله انصار و مجاهدین با خلیفه را فراهم میكنند. رهنمود میدهند و لذا هیچ حجّتی برای سستی و بیتفاوتی باقی نمیماند.
وقتی بنیصدر رئیسجمهور شد، بزرگان انقلاب متوجّه شدند كه او از جهات مختلف دارای مشكل است و لذا دنبال شرایط و زمینهای بودند تا اعتراض و تنفّر خود را نسبت به كارهای او آشكار كنند. وقتی امام خمینی«رحمةاللهعلیه» حكم فرماندهی كلّ قوا را از او سلب كردند، در واقع بهانه را به دست مردم دادند تا اعتراضشان را شروع كنند و به دنبال آن، مجلس شورای اسلامی هم او را عزل كرد. این كمكی بود كه امام خمینی«رحمةاللهعلیه» به كسانی كردند كه به دنبال بهانه بودند خیلیها در آن فضای رُعبی كه پس از سقیفه پیش آوردند، بیعت كردند و با اندك تأملی به خود آمدند، و حالا حرفشان این بود كه وضع موجود را نمیپسندیم، ولی نمیدانیم چكار كنیم. فاطمهزهرا(س) رهنمودهای خود را دادند و بهانة خوبی برایشان فراهم كردند تا هم اكنون كه متوجّه شدند حق و باطل چیست و قدرت دفاع از حق را هم دارند، حركت خود را شروع كنند.
با رحلت پیامبر اكرم(ص) جبهة حق و باطل در هم آمیخت و مردم نمیدانستند حق و باطل كدام است. فاطمهزهرا(س) میخواهند به مردم كمك كنند تا جبهة حق و باطل را روشن ببینند، آن وقت وظیفة مردم دفاع از جبهة حق است و اگر وظیفهشان را انجام ندهند و كوتاه بیایند، از بركات واقعبودن در جبهة حق، محروم میشوند. اینجاست كه حضرت خطاب به انصار میگویند:
286 - «تُوافیكُمُ الدَّعْوَةُ فَلا تُجیبُونَ؟» صدای دعوت من بهطور كامل به شما رسیده است، چرا جواب نمیدهید؟
287 - «وَ تَأتیكُمُ الصَّرْخَةُ فَلا تُعینُونَ؟» نالة من به گوش شما رسیده است، چرا كمك نمیكنید؟
288 - «وَ اَنْتُمْ مَوْصُوفُونَ بِالْكِفاحِِ» در حالی كه شما به شجاعت و جنگاوری معروفید.
ای گروه انصار! شما هم قدرت یاری مرا دارید، هم شخصیتِ فهمِ معنی دفاع از دختر پیامبر(ص) در شما هست. سوابقتان نشان میدهد كه آدمهایی هستید كه ارزش دفاع از حق را میشناسید و به آن عمل كردهاید.
289- «مَعْرُوفُونَ بِالْخَیْرِ وَ الصَّلاحِ» به خیر و صلاح معروفید.
290 - «وَ النُّخْبَةُ اّلَّتی اُنْتُخِبَتْ» شما برگزیدگانی بودید كه توسط پیامبر(ص) برای دفاع از اسلام انتخاب شدید.
291 - «وَ الْخِیَرَةُ الَّتی اُخْتُیِرَتْ» شما برای مبارزه در راه اسلام انتخاب شدید.
292 - «قاتَلْتُمُ الْعَرَبَ وَ تَحَمَّلْتُمُ الْكَدَّ وَ التَّعَبَ» با عرب پیكار كردید و تحمّل رنج و زحمت نمودید.
293 - «وَ ناطَحْتُمُ الْاُمَمَ» با امّتها به رزم پرداختید.
294 - «وَ كافَحْتُمُ الْبُهَمْ» با پهلوانان به نبرد تن دادید.
چه شده است كه نشستهاید؟ گویا آن همه تبعیض و قبیلهبازیهای قبل از اسلام شما را آزرده نكرده است كه باز در دامن خود در حال پروراندن همان فرهنگ و همان فتنهها هستید. مگر نمیبینید اگر اسلام حاكم نباشد و اگر حاكمیت به دست امام معصوم نباشد و دوباره، غیر از معصوم سركار آید، جریانها را به همان حركت منفیِ طاغوتیِ جاهلی برمیگرداند؟ در حالی كه امروز در دامن اسلام میتوانید فرهنگی بزرگ و الهی بپرورانید، تا شما را از خاك به افلاك ببرد و از سیاهی به صفا و پاكی برساند؟ گویا فكر كردید این رسالت و انقلاب، هدفی جز این نداشت كه گروهی را حاكم كند و غریزة ریاستطلبیِ بعضیها را اشباع نماید، آیا این انقلاب آمد تا یك گروه بیاید و گروه دیگر برود، یا اسلام آمد كه حق حاكم باشد؟! حق از طریق امام معصوم حاكم میشود. چرا اینچنین نور الهی را كه به سوی شما آمده است ارزان میفروشید؟ آیا باید بنشینید تا دشمن و منافق هر كاری كه دلش خواست بكند تا نابود شوید، استخوانهای پوسیده را برای پیروی از عادات جاهلیت گذشته زنده میكنید؟ مگر یادتان رفت كه بنا بود پیامبر و فرهنگ پیامبر حاكم شود، چرا دوباره بحث قبیلهگرایی به صحنة اندیشة جامعه رسوخ كرده است؟