تربیت
Tarbiat.Org

بصیرت فاطمه‌زهرا(س)
اصغر طاهرزاده

فاطمه(س) جوّ خفقان را می‌شكند

شرایط را طوری آراسته بودند كه هیچ كس قدرت انتخاب نداشت، همه را جوّ گرفته بود، به عنوان نمونه؛ ابن قتیبَه‌دینوَری می‌گوید:
چون علی را به مسجد برای بیعت بردند و او را به بیعت امر کردند، آن حضرت گفت: «الله الله یا مَعشَرالْمهاجرین! لا تَخْرِجُوا سلطانَ محمدٍ فی‌الْعرب عن داره و قَعْرِ بَیْتِهِ اِلی دُورِکُم و قُعُورِ بیوتِکُمْ وَ لا تَدْفَعُوا اَهْلَه عَنْ مَقامِه فی‌النّاس وَ حَقِّه.....»
خدا را در نظر بگیرید! خدا را در نظر بگیرید! ای جماعت مهاجرین! قدرت و سلطه و اقتدار محمد را از خانة او و از بیخ و بُن اطاق و مسکن او، به خانه‌ها و در بیخ و بن اطاق‌های خود نبرید! و اهل او را از مقام و منزلت او در میان مردم و از حق او برکنار مکنید و دور نیندازید و ممانعت به‌عمل نیاورید. سوگند به خدا ای جماعت مهاجرین! ما از همة مردم به پیامبر سزاوارتریم، چون ما اهل‌بیت او هستیم و ما در امر امامت و حکومت از شما اَوْلی و اَحَق هستیم. آن‌كس كه در میان امت، قاری کتاب خدا و فقیه و بصیر در دین خدا و عالم به سنت‌های رسول خدا و قوی و استوار در امر رعیت، و مدافع گزندها و آسیب‌های ناگوار از آنان، و قسمت‌کنندة حقوق مسلمین بین آنها به‌طور عدل و مساوی است، سوگند به خدا در میان ما اهل‌بیت است، پس شما از هوای نفس خویشتن پیروی منمایید که از راه خدا گمراه خواهید شد.
بشیربن‌سعدانصاری گفت: ای علی اگر این سخنان را طایفة انصار قبل از بیعت با ابوبکر شنیده بودند همگی با تو بیعت به امامت می‌کردند به‌طوری که دو نفر که با هم اختلاف داشته باشند یافت نمی‌شد.(210)
چنانچه ملاحظه می‌كنید: با توجه به جملة بشیربن‌سعدانصاری؛ معلوم می‌شود در آن شرایط، امكان ارتباط علی(ع) با مردم و ارتباط مردم با حضرت را از بین برده بودند. ابتدا باید بفهمیم چه جوّ خفقانی حاكم بوده است، تا بفهمیم نقش فاطمه(س) در شكستن آن جوّ چقدر ارزشمند و كارساز است. ابن‌ابی‌الحدید راجع به این‌که امیرالمؤمنین(ع) با طوع و رغبت بیعت نکرد، می‌گوید: بلاذری از مدائنی از مَسْلمة‌بن‌محارب از سلیمان ‌تصیمی از ابوعون روایت کرده است که: ابوبکر به دنبال علی(ع) فرستاد و از او بیعت خواست، و علی(ع) بیعت نکرد - و همراه عمر شعله‌ای از آتش بود- فاطمه(س) عمر را در خانة خود دید و گفت: یابن‌الخطابِ؛ «اَتُراک مُحرقاً عَلَی بابی؟ قال نعم، و ذلک اَقوی فیما جاءَ به ابوکَ، و جاء علی(ع) فبایعَ».(211) یعنی؛ ای عمر! می‌خواهی درِ خانة مرا آتش بزنی؟ گفت: آری، و این‌كار به دینی كه پدرت آورده است نزدیك‌تر است. و علی را آوردند و او بیعت كرد.
درست است مورخان در شرایط حاكمیت بنی‌امیه جرأت صریح نوشتن واقعه را نداشتند، ولی همین اندازه هم كه نوشتند خبر از رفتار عجیبی می‌دهد كه با علی(ع) ‌شده است.
در چگونگی برخورد با علی(ع) نوشته‌اند: ریسمان به گردن علی(ع) انداختند «كَالْجَمَلِ الْمَخْشُوش»؛ مانند شتری كه استخوان بینی او را از عرض سوراخ كرده‌اند و در آن خشاش كه چوبی مخصوص است، قرار داده‌اند، تا كاملاً در كنترل باشد. حالا شما حساب كنید؛ در چنین فضایی چه كسی جرأت نفس‌كشیدن دارد؟! حالا حضرت زهرا(س) عملاً و قولاً صدای اعتراض خود را بلند می‌كند.