تربیت
Tarbiat.Org

بصیرت فاطمه‌زهرا(س)
اصغر طاهرزاده

چه كنیم كه ائمه (ع) با ما حرف بزنند؟

عین این ملاك را كه در مورد قرآن عنایت كردید، در خصوص سخنان ائمه معصومین(ع) باید تعقیب كرد. بارها تجربه كرده‌اید، حرف‌های كسی كه شخصیت عمیق توحیدی ندارد، نه پایه محكم و انسجام توحیدی دارد، نه ارتباط عمیق و عالی با عالم معنا در آن سخنان به چشم می‌خورد، ولی شما وقتی با خطبه حضرت زهرا(س) به لطف الهی آشنا شوید، می‌بینید این سخنان، اصلاً حرف‌های یك آدم صرفاً متفكر نیست، بلكه سخنان یك قلب به اَحد رسیده است، قلبی كه قرب اَحدی پیدا كرده‌است. و اگر خواستید این نكته برایتان ثابت شود باید در سخنان آن حضرت تدبُّر كنید. عمدة تأكید ما این است كه چه كار كنیم و چه روشی را داشته باشیم كه ائمه(ع) با ما حرف بزنند؟ عرض بنده این است كه شرط ارتباط با ائمه(ع)، پیدا كردن فرهنگ تدبُّر در تفكرات آنهاست. خود اهل‌بیت(ع) می‌فرمایند: سخنان ما مثل قرآن بطن و بطن‌ها دارد. همچنان‌كه می‌فرمایند: «اَمْرُنا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ، لایَحْتَمِلُهُ اِلّا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ اَوْ نَبِیٌّ مُرْسَلٌ اَوْ مُؤْمِنٌ اِمْتَحَنَ اللهُ قَلْبَهُ بالایمان»؛(82) یعنی فهم سخنان ما، سخت و عمیق است، مثل اسب سركشی است كه به راحتی رام نمی‌شود، هرچند وقتی رام شد، شما را به كرانه‌های دور از عالم اندیشه و تفكر سیر میدهد. لذا در ادامه می‌فرمایند؛ آن را نمی‌فهمد مگر فرشته‌ای مقرّب یا پیامبر مرسل یا مؤمنی كه خداوند قلبش را به ایمان امتحان كرده باشد.
حضرت فاطمه(س) در سخنانشان به مردم به خصوص به انصارگفتند شما زحمت كشیدید و اسلام را با زحمت و خون دل خوردن روی كار آوردید ولی حالا به جهت ضعف‌هایی كه نتوانستید آن ضعف‌ها را جبران كنید، زحمت‌تان از دست می‌رود، یعنی در شرایط فتنه و نفاق نتوانستید راه را درست تشخیص دهید. شهیدمطهری«رحمةالله‌علیه» در كتاب سیرة نبوی می‌فرمایند خود پیامبراكرم(ص) هم می‌دانستند مسلمانان به آن رشدی نرسیده‌اند كه در آن شرایط، نفاق خزیده در فضای جامعه را كه نبض جامعه را به دست گرفته است، هوشیارانه بشناسند، و لذا حضرت در این مسیر چراغ‌های هدایتی قرار دادند تا پس از رحلتشان مردمی كه چهرة پیچیده نفاق را نمی‌شناسند گمراه نشوند. مثلاً بنا به نقل قندوزی فرمودند: «عَلِیٌّ مِنّی وَ اَنَا مِنْهُ، وَ هُوَ وَلِیٌّ كُلِّ مُؤمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ بَعْدی»(83) یعنی؛ علی از من است و من از علی هستم، او سرپرست و صاحب ولایت هر مرد و زن مؤمن بعد از من است. یا بارها فرمودند: «رضایت فاطمه رضایت من است و غضبش غضب من».(84) حالا جالب است بدانید كه همة مردم مدینه به این روایت اقرار داشتند، به همین جهت هم وقتی خلیفه اول سركار آمد و مردم مدینه متوجه شدند كه فاطمه(س) از دست او ناراحت است، جریان حاكم با فشار سنگینی رو به رو شد و لذا ابابكر و عمر، خدمت حضرت‌امیرالمؤمنین(ع) آمدند و درخواست ملاقات با حضرت فاطمه(س) را داشتند. چرا خلیفه می‌خواهد رضایت فاطمه(س) را به دست آورد؟ چون فضا برای حكومتش سنگین و سخت شده است. همه می‌دانستند خشم و خشنودی فاطمه(س) ملاك خشم و خشنودی خدا است، حالا خلیفه می‌خواهد با ملاقات با فاطمه(س) خود را از زیر غضب فاطمه(س) بیرون آورد و از سنگینی جوّ عمومی بكاهد كه البته موفق نشد.(85)