تربیت
Tarbiat.Org

بصیرت فاطمه‌زهرا(س)
اصغر طاهرزاده

پشت شتر خلافت زخم دارد

حضرت زهرا(س) پس از آن‌كه با بهانه‌كردن مسأله فدك، حرف‌هایشان را به گوش همگان رساندند و جهت آیندگان را روشن نمودند، فرمودند:
321 - «فَدُوُنكُمُوها فَاحْتَقِبُوها دَبِرَةَ الظَّهْرِ»؛ یعنی خلافت را بگیرید، ولی بدانید كه پشت شتر خلافت زخم دارد.
ما آنچه باید در فرهنگ جامعه پایه‌ریزی كنیم، كردیم و جایگاه این خلافتی را كه شما به‌دست آوردید، روشن نمودیم، ولی بدانید این خلافتی كه شما از این طریق به‌دست آوردید آنچنان نیست كه به راحتی از آن استفاده كنید و به اهدافتان برسید، آری، پشت آن زخم است و به راحتی به شما سواری نمی‌دهد.
322 - «نَقِبَةَ الْخُفِّ»؛ و پای آن تاول كرده و سوراخ است.
چون حق شما نبوده كه بر آن سوار شوید و لذا بر وفق میل شما حركت نمی‌كند، همواره متوقف می‌شود و شما را ناكام می گذارد و شما مردم را از نتایجی كه حاكمیت حق برای آن‌ها داشت، محروم كردید.
حكومتی كه برسركار آمد، تهدیدی بود در جهت به هدر دادن حقایقی كه پیامبر خدا(ص) برای آن رنج‌های فراوان كشید و در راه تثبیت آن قربانی‌های فراوانی داد ولی با تغییر جهت آن، حضرت زهرا(س) با خودآگاهی تاریخی مخصوص به خود، خطر فردایی را می‌دید كه راه‌های آسمانی‌شدن انسان‌ها به بهانه‌های واهی بسته می‌شود و بشر را تماماً زمینی می‌كنند. اكتشاف زمینی جدید به بهای فراموش‌كردن آسمان -آسمانی كه آخرین دین در پیش روی بشر قرار داد- خسارتی است بسیاربسیار بزرگ. و فاطمه(س) با تمام وجود تلاش كرد تا راه معنویتی كه آخرین دین در پیش روی بشر قرار داد، بسته نشود و به واقع تنها در جبهه‌ای كه فاطمه(س) به كمك فرزندانش گشوده است، این راه هنوز باز است.
انسان‌هایی كه در زندگی خود ممارست طولانی با فرهنگ آسمانی اسلام ندارند، به سرعت با زنده‌كردن تعصّب‌ها از مسیر اصلی خارج می شوند، و این بود كه باید پس از پیامبر(ص) كسی در جایگاه پیشوایی این امّت قرار گیرد كه از همة جبهه‌گیری‌ها و قبیله‌گرایی‌ها آزاد شده باشد وگرنه در آن شرایطی كه هنوز عهد جاهلیت نمرده است، كوچك‌ترین انتخابِ انحرافی به زودی جای خود را باز می‌كند، همچنان‌كه با انتخاب یزید‌بن‌ابوسفیان (برادرِمعاویه) در زمان خلیفة اول، راه حضور بنی‌امیه بر كلّ جامعه اسلامی هموار شد و فاطمه(س) قبل از به فعلیت‌رسیدن چنین فاجعه‌ای از آن آگاه بود و در حاكمیت‌ابا‌بكر، حاكمیت بنی‌امیه را می‌دید و این است كه حضرت زهرا(س) می‌فرماید: ننگ این عملِ شما باقی خواهد ماند و این مسیر به كارهای زشتی خواهد كشید.
323 - «باقِیَةَ الْعارِ» یعنی؛ ننگ این عملِ شما باقی خواهد ماند. چیزی را شروع كردید كه خودتان هم از نتایج آن گریزانید، ولی متوجّة نتایج زشت آن نمی‌شوید. پس از چندی ابابكر گفت: «اَقیلُونی فَلَسْتُ بِخَیْرِكُمْ وَ عَلِیٌّ فیكُمْ»(147) یعنی؛ مرا رها كنید كه من بهتر از شما نیستم، در حالی‌كه علی در بین شماست. ولی این حرف هرگز به معنی ترك خلافت نبود، بلكه وسیله‌ای بود برای خارج شدن از مسئولیتی كه به دوش می‌كشید و لذا عمر در زمان خلافت خود گفت: «اِنَّ بَیْعَةُ اَبی‌بَكْرٍ فَلْتَةٌ فَقَدْ كانَتْ كَذلِكَ غَیْرَ اَنَّ اللهَ وَقی شّرَّها»(148) یعنی؛ بیعت با ابابكر یك اشتباه بود، خدا ما را از شرّ آن در امان دارد. صاحب عِقدالفرید می‌نویسد: «چون عمر خنجر خورد، به او گفتند: ای كاش برای خود خلیفه‌ای معین می‌كردی. گفت: پس از آن‌كه آن سخنان را بر شما گفتم، تصمیم داشتم كه سزاوارترین مردی را كه اگر بر شما حكومت كند شما را بر طریق حق حمل كند كه علی‌بن‌ابی‌طالب است، برای ولایت امر شما نصب كنم، پس دیدم كه من تاب نمی‌آورم، چه در زمان حیاتم و چه در زمان مرگم كه او را رئیس بر شما ببینم»(149) سپس عثمان حاكم شد.
فاطمه(س) چنین آینده‌ای را می‌دید كه فرمود: پشت شتر خلافت زخم است و پای آن تاول دارد، و لذا شما را به اهدافی كه در آن می‌جویید نمی‌رساند و برایتان چیزی باقی می‌ماند كه چون با آن روبه‌رو شوید از آن فراری هستید، و حقیقتاً همة آنچه او گفته بود، تماماً تحقّق یافت، در حالی‌كه اگر خلافت در جای خود قرار می‌گرفت، هرگز كار به این‌جاها كشیده نمی‌شد و در آن حال، نه پشت شتر خلافت زخم برمی داشت و نه پای آن تاول می‌زد و نه نتیجه، این‌چنین ننگ‌آلود می‌شد، عین همین پیش‌بینی را ما در سال‌های بعد از انقلاب می‌توانیم تجربه كنیم ‌كه هر وقت مسئولان ما و برنامه‌ریزان اقتصادی، فرهنگی و سیاسی كشور در مسیر ولایت‌ فقیه حركت كردند، برای خود و برای مردم مفید بودند و هر وقت خود را از مدیریت ولایی خارج كردند، هم خودشان روسیاه شدند و هم مردم را به سختی و بحران دچار نمودند. به عنوان نمونه‌ دولت شهید رجایی و دولت بنی‌صدر را مقایسه كنید می‌بینید در دولت شهید رجایی كه سخت مقیّد به ولایت ‌فقیه بود، مردم آرمان‌های منطقی خود را قابل‌دسترس می‌دیدند و محیط هم جهت یك زندگی معنوی آماده بود، ولی در دولت بنی صدر همواره تشنّج بود و حادثه، به طوری كه مردم احساس می‌كردند برای همیشه دارند اهداف منطقی خود را از دست می‌دهند و در آخر كار خود بنی‌صدر هم مجبور شد با خواری از ایران فرار كند. خداوند حاكمیت را مخصوص خود می داند و می‌فرماید: «فاللهُ هوَ الْوَلی»(150) یعنی؛ فقط خدا ولیّ است، پس هر خلیفه‌ای كه مسیر خلافتش، جریان ولایت حضرت پروردگار است، خلافتش حق است و كارش نتیجه می‌دهد، و چنین كسی یا باید خود امام معصوم باشد و یا باید كسی باشد كه فرهنگ امام معصوم را حاكم و جاری كند، وگرنه خلافتش حق نیست و لذا به نتیجه‌ای كه باید برساند، نمی‌رساند، چه خلافت باشد، چه غیر خلافت. لذا حضرت زهرا(س) در ادامه می‌فرمایند:
325،324- «مَوْسُومَةً بِغَضَبِ اللهِ وَ شَنارِ الْاَبَدِ»یعنی؛ این نوع حاكمیت، نشان از غضب خدا دارد و موجب ننگ ابدی است.
حالا تا چه موقع در كشورهای اهل سنت می‌توان از فضای نقد و بررسی حادثة صدر اسلام جلوگیری كرد؟ بالاخره اگر جوانان مسلمان اهل سنت روح جستجوگر خود را به‌كار ببرند، می‌توانند نه‌تنها گرفتار اختلاف بین شیعه و سنی نشوند، بلكه ماوراء این اختلاف‌ها به احیاء اسلام راستین فكر كنند و به جای اصرار بر مشروعیت حق حاكمیت خلفا، سعی در بازبینی موضوع نمایند. بعدها بسیار تلاش شد تا چهرة خلیفه اوّل و دوم و سوم را بازسازی كنند و حتّی روایاتی را كه پیامبر(ص) در مورد علی(ع) فرموده‌اند را جعل و برای خلفا هم مطرح كردند،(151) ولی سخنان فاطمه(س) را چه می‌توان كرد.(152) و لذا است كه می‌فرمایند این كار شما ننگ و شنار ابدی را به همراه خواهد داشت و برگ سیاهی است در تاریخ اسلام و این‌چنین موضوع را به نقد كشیدند.