البته عنایت دارید كه در آن شرایط قضیه بسیار پیچیده بود و یك فاطمه با آن بصیرت و شجاعت میخواست تا روبهروی چنین جریانی بایستد و در حضور آن همه اصحاب پیامبر(ص) بگوید: نفاق وارد نظام جامعه دینی شدهاست و همة زندگیتان را هم اشغال كرده است. اینجا است كه میخواهم عرض كنم قصة این خطبه قصة هر روز ماست، برای بیدار شدن، برای حفظ اصول و ارزشهای الهی و برای این كه حیاتمان بازیچة فرهنگ نفاق قرار نگیرد و برای این كه دوست را دشمن، و دشمن را دوست نگیریم. خود حضرت در آخر خطبه میفرمایند من این سخنان را برای همه تاریخ گفتم، نه برای شما مردمی كه الآن روبهروی من هستید و گرفتار فضای نفاق شدهاید و چهرههای نفاق را نمیشناسید.
سؤال این است اگر هم چهره نفاق را نمیشناختند چرا شاخصههای هدایتی را كه پیامبر اكرم(ص) تعیین نمودند، رها كردند؟ چرا فاطمهزهرا(س) كه خشم و خشنودیاش ملاك خشم و خشنودی خدا بود و چرا علی(ع) را كه محور حق بود رها كردند؟ اهل سنت این روایت را از قول پیامبراكرم(ص) نقل میكنند كه حضرت میفرمودند: «اَلْحَقُّ مَعَ عَلیٍّ وَ عَلیٌّ مَعَ الْحَقّ».(88) این مسئله كه علی(ع) حق است برای عایشه و دیگران بسیار روشن است.(89) پیامبر اكرم(ص) فرهنگی را در جامعه تثبیت نمودند كه اگر مردم به دنبال حق بودند، حق در آن جامعه گم نشود. جامعة اسلامی با شاخصههایی كه پیامبراكرم(ص) قبل از رحلت خود تعیین نموده، چرا باز راه هدایت را گم میكند و منحرف میشود. در اینجا تحلیل حضرت فاطمه(س) خیلی عجیب است، میفرمایند: اولاً: شما ضعفهایی داشتید كه نفاق در فكر و زندگیتان نفوذ كرد. ثانیاً: شیطان هم به شما امیدوار شد، چون كبر داشتید. شیطان همیشه از طریق كبر حكومت میكند. خود شیطان استكبار كرد «اَبَی وَ اسْتَكْبَر» ابوطالبمكی در كتاب قُوتالقلوب میگوید: شیطان وقتی وارد شخصیت كسی میشود، اول نقب میزند، بعد میگردد تا دستگیرهای پیدا كند و از طریق آن دستگیره انسان را به طرف خود بكشاند. حالا اگر دستگیرهای پیدا نكرد برمیگردد. یكی از بهترین دستگیرهها برای شیطان در شخصیت ما «كبر» است. حالا به جملة حضرتفاطمه(س) توجه كنید:
177- 174: «وَاطْلَعَ الشَّیطانُ رِأسَهُ مِن مَغْرَزِهِ، هاتِفاً بِكُم، فَاَلْفاكُم لِدَعوَتِهِ مُستَجیبین، وَ لِلغِرَّةِ فیهِ مُلاحِظین»؛ یعنی شیطان سرخود را از مخفی گاه بیرون آورد و ندایتان در داد، دید كه پاسخگوی دعوت او هستید و برای فریب خوردن آمادهاید.
با تامل روی همین قسمت از فرمایش آن حضرت متوجه میشویم چگونه شیطان و نفاق میتوانند یك جامعه را از دست دلسوزان بگیرند و آن جامعه را بر اساس نیّات خود بچرخانند وقتی ریشة این قضیه روشن شد ما میتوانیم خود و جامعه را از حیلة شیطان و نفاق نجات دهیم. برای فرهنگ شیعه، یأس از نجات اصلاً معنی نمیدهد. چون شیعه امامان معصومی دارد كه همیشه بر سبیل نجات و هدایت بودهاند و هیچگاه حیلة شیطان و نفاق نتوانسته است بر آنها نفوذ كند. شرایط شما هرچه هم كه سخت باشد سخت تر از شرایط امام حسین(ع) نمیشود. راوی میگوید همة لشكرِ ستم دور حضرت را گرفته بود ولی هرچه زمان شهادت حضرت نزدیكتر میشد حضرت امیدوارتر به صحنة مبارزه میآمد و نشاط و شادابی در چهرة حسین به سبقت نشسته بودند. در كتاب «كربلا مبارزه با پوچیها» عرض شد كه حسین(ع) امیدوارترین شخصیت تاریخ است، در شرایطی كه همة ناامیدیها در صحنه است. امام حسین(ع) به حضرتزینب(س) میفرمایند مواظب باشید شیطان صبرتان را نرباید، با توجه با چنین امامانی، اگر در رهنمودهای آنها تدبّر داشته باشید نه تنها توسط شیطان و نفاق اغفال نمیشوید، بلكه به كمك آنها جهت نجات جامعه از دست شیطان و نفاق، خیلی زود نتیجه میگیرید.