تربیت
Tarbiat.Org

بصیرت فاطمه‌زهرا(س)
اصغر طاهرزاده

رازِ خواری مسلمانان

«فَجَدْعاً وَ عَقْراً وَ سُحْقاً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ»؛ پس بینی آن‌ها بریده باد و ستمكاران دور از رحمت حق باشند!
چرا نهضتی بدین عظمت را حفظ نكردند! مگر رهبری اسلام چیز ساده‌ای بود كه بتوان آن را به دست هر كسی داد؟ و مگر سستی عدم حفظ آن گناه ساده‌ای است تا بگوییم اگر مقداری از آن رفت اشكالی ندارد، و فكر كنیم حالا همین‌كه حاكمان افرادی مسلمان‌اند، كافی است، همه اسلام را هم ندانند عیب ندارد؟ این‌‌طور گفته‌ها همه به جهت نشناختن اسلام است و عدم اطلاع از كمالاتی كه در پیرو تحقّق كامل اسلام محقّق می‌شود. تصوّر كردند می‌شود با انجام بعضی از قسمت‌های اسلام از بركات آن بهره برد، در حالی‌كه قرآن قبلاً گوشزد كرده بود یهود به جهت همین فكر به ذلّت و خواری افتادند، می‌فرماید: «أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاء مَن یَفْعَلُ ذَلِكَ مِنكُمْ إِلاَّ خِزْیٌ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ یُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ»؛(200) یعنی ای قوم یهود! آیا به بعضی از كتاب ایمان می‌آورید و به بعضی از آن كافر می‌گردید؟ پس چیست جزای كسی از شما كه چنین كند غیر از خواری در زندگی دنیایی، و در قیامت وارد شدن به شدیدترین عذاب.
عرض بنده همین است كه زیبایی اسلام و بركات آن وقتی ظاهر می‌شود كه همة ابعاد اسلام در جامعه و در زندگی فردی انسان‌ها پیاده شود و این كار در حدّ علی(ع) بود و مردم از این مسئله غفلت كردند و تصور نمودند با پیاده‌شدن بعضی از قسمت‌های اسلام باز تا حدّی مسلمان‌اند و از اسلام بهره می‌گیرند، در حالی‌كه قرآن می‌فرماید این كار در دنیا موجب خواری و ذلّت و در آخرت موجب عذاب سخت الهی می‌شود، یعنی چنین اسلامی هیچ بهره‌ای برای شما ندارد، نه در دنیا و نه در آخرت، آری؛ یك وقت تمام اسلام را با تمام ابعادش پذیرفته‌ایم و به آن ایمان آورده‌ایم و واجبات آن را عمل می‌كنیم و مستحبات را هم در حدّ وُسع خود عمل می‌كنیم، این عیبی ندارد، ولی یك وقت پذیرفته‌ایم كه ابعادی از اسلام حذف شود، این است حرف آیه فوق و اعتراض حضرت زهرا(س)، و در راستای همان تذكری است كه آیه می‌فرماید و لذا ما هرگز نباید به چنین چیزی راضی شویم كه قسمتی از اسلام تعطیل شود.
در تاریخ داریم كه سخنگوی قبیلة بنی‌عامر‌بن‌صعصعه به رسول خدا(ص) گفت: آیا حاضری اگر به دین تو درآییم و خداوند تو را بر مخالفانت پیروز گرداند، ریاست و خلافت را بعد از خودت به ما برگردانی؟ رسول‌خدا(ص) فرمود: «خلافت در دست خداست، به هر كس بخواهد می‌دهد.»(201) ملاحظه می‌فرمایید كه رسول خدا(ص) چگونه دین را به عنوان یك حقیقت در همه ابعادش حفظ می‌كنند و برای مسلمان‌شدن عدّه‌ای از بُعدی از ابعاد آن صرف‌نظر نمی‌كنند.
عدّه‌ای در انقلاب اسلامی مایل بودند ما از بعضی از اهداف انقلاب دست برداریم تا مرفهین و سرمایه‌داران هم به انقلاب بپیوندند. امام خمینی«رحمة‌الله‌علیه» فرمودند: «آن‌هایی هم كه تصوّر می‌كنند سرمایه‌داران و مرفهان بی‌درد با نصیحت و پند و اندرز متنبه می‌شوند و به مبارزان راه آزادی پیوسته و یا به آنان كمك می‌كنند، آب در هاون می‌كوبند...» یعنی نهضت اسلامی با كوتاه‌آمدن از بعضی قسمت‌هایش به ثمر نمی‌رسد و اگر هم كوتاه بیایید باز مرفهین بی‌درد به نهضت نمی‌پیوندند و اگر از اهداف انقلاب و اسلام كوتاه بیاییم، به همان ذلّتی دچار می‌شویم كه متأسفانه امروزه عده‌ای از حاكمان جهان اسلام در مقابل آمریكا به آن دچار شده‌اند. فاطمه(س) برای امروز ما حرف دارد كه اگر روحیه سلحشوری و حماسی خود را از دست بدهید، دیگر اسلام شما اسلامی نیست كه لرزه بر اندام دشمنانتان بیندازد و لذا یك روز هم شما را راحت نمی‌گذارند، چون آن‌طور كه باید و شاید از اسلام استفاده نكردید.
حضرت زهرا(س) در ادامه می‌فرمایند: «وَیْحَهُم! أَنّى زَحْزَحُوها عَنْ رَواسِی الرِّسالَة؟ وَ قَواعِدِ النُّبُوَّة وَ الدِّلالَة» وای بر شما! چه چیز مردان شما را از پایه‌های استوار رسالت و بنیان‌های نبوّت و هدایت‌گری دور ساخت؟
آن‌ها جریان حاكمیت اسلام بر جامعه را چگونه از كوه استوار رسالت و نبوّت جدا كردند؟
«وَ مَهْبِطَ الرُّوحِ الْأَمینِ»؛ از محلّ فرود و نزول روح‌الامین، خانه‌ای كه فرهنگ معنویت آسمان بر آن حاكم بود.
«وَ الطِبین بِأُمُورِ الدُّنْیا وَ الدّین»؛ با افرادی كه به امور دین و دنیا آشنا بودند و می‌دانستند چگونه جامعه را رهبری كنند كه بركات دین و دنیای آن‌ها تأمین شود.
«أَلا ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِینُ»؛ حال بدانید آن ضرر آشكار كه نباید بدان می‌رسیدید، همانی است كه بدان دست زدید، همان خسرانی است كه تمام حیات شما را گرفتار بی‌ثمری و عذاب می كند.
«خُسْران مُبین» آن ضرری است كه همه چیز انسان را بر باد دهد، و جدایی از اسلام‌شناسان واقعی چنین ضرری را به همراه دارد، چون قالب اسلام می‌ماند ولی قلب و حیات آن می‌رود، به طوری‌كه انسان احساس نمی‌كند از اسلام بی‌بهره است در حالی‌كه هیچ بهره‌ای از آن ندارد، چون به حجّت الهی كه خداوند برای چنین روزی برای نجات بشر پرورانده است پشت كردید. ملّتی كه برای شناخت حق از باطل حجّتی نداشته باشد، چگونه می‌تواند حق را بشناسد و با اطمینان‌خاطر به آن عمل كند و از بركات تبعیت از حق بهره گیرد؟
درست است كه در زمان خلفا بارها مجبور شدند به علی(ع) رجوع كنند و خلیفه دوم كارش تا آن‌جا كشید كه گفت:«لَوْلا عَلِیٌّ لَضَلَّ عُمَر»؛(202) یعنی اگر علی(ع) نبود عمر گمراه می‌شد، ولی چقدر فرق است بین این‌كه حجّت خداوند میدان‌دار نظام اجتماع مسلمین باشد تا این‌كه كسانی حاكم باشند كه بعضی موارد كه كارشان جلو نمی‌رود به حجّت خدا رجوع كنند، آن هم نه به عنوان حجّت الهی، بلكه به عنوان یكی از صحابه دانشمند پیامبر خدا(ص). فاطمه(س) می‌خواهد بفرماید: شما با حذف علی(ع) از یك جهت خدا را نیز متّهم كرده‌اید كه برای ادامة راه مسلمانان حجّت قابل اطمینانی قرار نداده است و مردم را نیز از معرفت بزرگی محروم كردید و آن این‌كه متوجّه نباشند خداوند همواره امام معصومی را در عالَم قرار داده است تا یك روز بشریت بی‌حجّت نباشد.
ابی‌الطفیل می‌گوید: «پس از چند روز كه تازه عمر خلیفه شده بود، یك یهودی از یهودیان مدینه پیش او آمد كه یهودیان مدینه آن یهودی را از فرزندان هارون برادر موسی«علیهما‌السلام» می‌دانستند، گفت: كدام یك از شما داناتر به پیامبرتان و كتاب پیامبر هستید تا از او سؤال كنم؟ عمر به علی(ع) اشاره كرد و گفت: این اعلم به پیامبر ما و قرآن پیامبر ما است و آن یهودی پرسید آنچه پرسید.»(203)
حال جا دارد از خود بپرسیم چرا نباید كسی خلیفه پیامبر خدا(ص) باشد كه اَعلم به سنت پیامبر(ص) و اَعلم به قرآن است و آیا این همان خسران مبین نیست كه فاطمه(س) به آن اشاره كرد؟! آیا چنین انحرافی موجب نشد كه یزید فاسقِ فاسد نیز به خود حق بدهد كه خود را خلیفه پیامبر خدا(ص) بداند؟! چون وقتی لازم نیست خلیفه پیامبر خدا(ص) اَعلم به سنّت پیامبر و قرآن باشد، هركس برای خود حقّ حاكمیت قائل است و در راستای چنین انحرافی بود كه امام حسن(ع) در مقابل معاویه فرمود: «به خدا سوگند اگر آن هنگام كه رسول‌خدا(ص) رحلت كرد، مردم با پدرم بیعت كرده بودند هم بركات طبیعت نصیب آن‌ها می‌شد و هم تو و امثال تو در حاكمیت مسلمین طمع نمی‌كردید...»(204) به همین جهت حضرت زهرا(س) پس از آن‌كه فرمودند: «أَلا ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِینُ»؛ می‌فرمایند: «وَ مَاالَّذی نَقِمُوا مِنْ أَبی‌الْحَسَنِ؟» یعنی؛ چه چیز باعث شد كه از ابی‌الحسن‌علی(ع) روی بگردانید؟!
اجازه دهید ادامة بحث به جلسة بعد موكول گردد.
«والسلام علیكم و رحمةالله و بركاته»