وقتی رسول خدا(ص) فرمود: «فاطمه پارهای از من است، هر كس او را به خشم درآورد مرا به خشم آورده»(252) خبر از آن میدهد كه فاطمه(س)در مقام فنای فیالله است و همة خودیتها را نفی كرده و انسانی خدایی شده و چنین راهی، راه قلب است و نه راه فكر، و چنین فكر و فرهنگی، فرهنگ اهلالبیت(ع) است و نتیجه این راه «ایمان» است - و نه یك مجموعة آداب قالبی صِرف - روایت در واقع میگوید: فاطمه(س) به جایی رسیده كه اذیّتش، اذیّت رسول خدا(ص) و به تبع آن، اذیّت خدا است، یعنی فاطمه(س) نماد عصمت است و میزان نمایش حق و باطل، پس نمیشود اسلامِ غیر از اسلام فاطمه(س) را اسلام دانست و در همین راستا وقتی فاطمه(س) به حاكمیت پس از رسول خدا(ص) اعتراض میكند، و آن را انحرافی به سوی كفر معرفی میكند، نباید آن را ساده گرفت. كسی این اعتراضها را میكند كه میزان نمایش حق و باطل است، دیگر نباید گفت آنها هم نماز میخواندند و روزه میگرفتند، به من بگو آیا به اشاره فاطمه(س)كه اشاره به غدیر بود، توجّه كردند؟ آیا به حاكمیت ارزشها كه علی(ع) مجسمه آن بود، توجّه نمودند؟ راستی اگر به غدیر توجّه میشد كار به جایی میكشید كه ملاكِ دادن مسئولیت، حَسب و نَسب باشد، به طوری كه جانشینی رسولخدا(ص) در زمان عثمان به جایی بكشد تا یك نفر مسئولی كه اموی نباشد بر رأس كارهای جامعة مسلمین قرار نداشته باشد؟
محمدبنابیبكر وقتی به معاویه و برخوردهای تندی كه با علی(ع) دارد، اعتراض میكند، معاویه در جواب او مینویسد: « زمانی كه پدر تو در میان ما بود، ما به فضل و برتری فرزند ابوطالب آگاه بودیم و بر خود لازم میدانستیم كه حق او را رعایت كنیم، ولی بدان كه پدر تو و عمر نخستین كسانی بودند كه حق علی را پایمال كردند و با او به مخالفت برخاستند، بنابراین اگر راهی را كه درپیش گرفتهایم باطل است، پدرت بنیانگذار آن بود و ما آن را ادامه دادیم، اگر پدرت در گذشته آنگونه عمل نمی كرد، ما نه تنها با فرزند ابوطالب مخالفت نمیكردیم بلكه دستورات وی را اطاعت مینمودیم ولی چون برخورد پدرت را در آن زمان با ایشان ملاحظه كردیم ما نیز به همان شیوه رفتار نمودیم.»(253)
پس ملاحظه میفرمایید كه دوست و دشمن اعتراف دارند كه انحراف از كجا شروع شد و حضرت زهرا(س) در همان ابتدای كار، باطلبودن آن را گوشزد فرمود و معلوم شد انصراف از علی(ع) به كس دیگر، انصراف از مسلمانی به مسلمان دیگر نیست، بلكه انصراف از علی(ع) كار را به حاكمیت یزید میكشاند و لذا است كه باید فهمید هركس فكر كند میتواند منهای غدیر، اسلام را ادامه دهد، او بین اسلام علی(ع) و اسلام یزید فرقی قائل نیست و پیام فاطمه(س) درست همین نكته است.
امروز حاكمیت ولایتفقیه مقدمهای است تا غدیر احیاء شود و زمینة ظهور امام معصوم(ع) فراهم گردد و اسلام چهرة واقعی خود را بنمایاند و ایمان به صحنه بیاید و در ایمان، قلب و قالب با همدیگر متّحد گردند و تمدن اسلامی شروع گردد و سراسر جهان را شور معنویت فرا گیرد. درست است كه ولایتفقیه مقدمه مباركی برای ظهور حاكمیت امام معصوم(ع) است، ولی این مقدمه با خود موضوع بسیار متفاوت است و به همین جهت امام خمینی«رحمةاللهعلیه» میفرمودند: انشاءالله صاحب این انقلاب میآید و آن را به صاحبش تقدیم میكنیم. چون در حاكمیت امام معصوم(ع) عالَم و آدم در شرایط دیگری قرار میگیرند، شرایطی كه قابلوصف نیست. نگو مگر در زمان پیامبر(ص) و در چهارسال حكومت علی(ع) معصوم حاكم نبود، پس چرا آثار خاصی كه میگویید ظاهر نشد؟! چرا كه در زمان رسول خدا(ص) نهایتاً ارائه وَحی الهی محقّق شد و اصلاً فرصت پیادهكردن آن در روح جامعه آنطور كه باید و شاید به دست نیامد و در زمان حاكمیت علی(ع) نیز آن حضرت را تماماً مشغول سه جنگ بزرگ كردند، ولی با اینهمه میرفت بستر بسیاری از كمالات فراهم شود كه آن حضرت را شهید كردند. گویا بشر باید برای آسمانیكردن زندگیاش، بیش از آنچه آماده بود، آماده گردد و در عطش آن شرایط به واقع بسوزد تا آنگاه كه آن شرایط با حضور و ظهور امام معصوم(عج) محقّق شد، به خوبی قدر آن را بشناسد. كسی كه فهمید حاكمیت امام معصوم یعنی چه، در راستای تحقّق آن، علاوه بر آمادگی شخصی، با تمام وجود اشك میریزد و ضجّه میزند و لذا در دعای عزیز ندبه میخوانی: «فَلْیَبْكِ الْباكُون وَ اِیّاهُم، فَلْیَنْدُبِالنّادِبُون وَ لِمِثْلِهِمْ فَلْتَذْرَفِ الدُّمُوع وَ لْیَصْرُخِ الصّارِخُون وَ یَضِجَّ الضّاجُّون وَ یَعِجَّ الْعاجُّون»؛ یعنی؛ آنهایی كه - همچون فاطمه(س)- جایگاه اشك را میشناسند، باید اشك بریزند و با آنان كه اهل نالهاند باید ناله كنند، و برای مانند آنان باید اشكها روان گردد و آنهایی كه میتوانند یاری طلب نمایند، باید طلبِ یاری كنند.
چنین اشكی جهت زندگی را فراموش نكرده است و پایداری شیعه در چنین اعتراض كریمانهای است كه به افقهای بزرگ نظر دوخته است و عواطف و حقخواهی را درهم آمیخته است تا بتواند با آن مقصد بزرگ روبهرو شود.
اگر نظر عزیزان باشد در سخنان فاطمه(س) با زنان مهاجر و انصار، حضرت بركات حاكمیت علی(ع) را گوشزد نمودند، كه در حاكمیت آن حضرت بركات دنیایی و آخرتی نهفته است، چون علی(ع) نمیخواست قدرت را تسخیر كند، بلكه قدرت را برای خدمت میخواست و اساساً پیامبر خدا(ص) و اهلالبیت(ع) دینداری را در خدمت راستین به مردم میدانند و لذا شیعه ناب، شیعهای است كه تحملِ در رنجبودن مردم را ندارد و ذوب در خدمت به مردم میشود. مقام معظم رهبری فرمودند: «معنی ذوب در ولایت یعنی ذوب در اسلام و خدمت به مردم» و رقیبِ حاكمیت علی(ع) عكس آنرا عمل میكند. فاطمه(س) گوشزد نمود اگر علی(ع) حاكم میشد: «وَ لَبانَ لَهُمُ الزّاهِدُ مِنَ الرّاغِبِ»؛ زاهدان واقعی از حریصان شناخته میشدند و معلوم میشد چه كسی اهل خدمت است و چه كسی اهل خودخواهی. «وَ الصّادِقُ مِنَ الْكاذِب»؛ و مؤمنین صادق از مدعیان ایمان بازشناخته میشدند و فضایی به وجود میآمد كه كسی به راحتی نمیتوانست به اسم اسلام مردم را چپاول كند.
تاریخ میگوید در آن مختصر زمانی كه علی(ع) پس از عثمان حكومت را در دست گرفتند، با وجود آن همه موانعی كه برای عملیشدن برنامههای حضرت پیش آوردند، فضایی از معنویت و سادگی و محبّت به وجود آمده بود كه خودبهخود هركس به روش علی(ع) عمل نمیكرد، طرد میشد. این مسئله همیشه باید مدّنظر ما باشد كه اگر خواستیم جامعه به طور طبیعی به سوی سلامت سیر كند، باید همهو همه بر روی ارزشهای اسلامی تأكید كنند و به اسم جذب انسانها، نفس امّاره آنها را رشد ندهند و بیش از همه این وظیفه مهم به عهده رادیو و تلویزیون و نظام آموزشی كشور است و در این حالت است كه همچون فاطمه(س) بر غدیر، یعنی بر حاكمیت ارزشها و به میدانآوردن فرزندان حقیقی انقلاب تأكید كردهایم.
حضرت زهرا(س) در ادامة صحبتشان با زنان مهاجر و انصار به عنوان شاهد سخن خود، به قرآن اشاره كردند كه میفرماید: «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ وَلَكِن كَذَّبُواْ فَأَخَذْنَاهُم بِمَا كَانُواْ یَكْسِبُونَ»؛(254) یعنی اگر مردم ایمان میآوردند و تقوی پیشه میكردند، بركات آسمانها و زمین را بر آنها میگشادیم، ولی راهنماییهای انبیاء را تكذیب نمودند، پس ما هم آنها را به اعمال زشتی كه انجام دادند، گرفتیم. سپس حضرت آیة دیگری را قرائت فرمودند كه میفرماید: «فَأَصَابَهُمْ سَیِّئَاتُ مَا كَسَبُوا وَالَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْ هَؤُلَاء سَیُصِیبُهُمْ سَیِّئَاتُ مَا كَسَبُوا وَمَا هُم بِمُعْجِزِینَ»؛(255) یعنی اینهایی كه ظلم كردند و به دین خدا پشت نمودند آثار زشت كارهایشان به زودی به آنها خواهد رسید و آنها نمیتوانند ما را در این كار ناتوان كنند.
ملاحظه كنید كه حضرت زهرا(س) در جریان انحراف از حاكمیت امام معصوم، چه میبیند كه آن را برابر مقابله با دین میداند و خبر از عذاب الهی به میان میكشد، حال این نگاه را مقایسه كنید با نگاه بعضی از متدیّنین كه حاكمیت شاه و ولایتفقیه، برایشان یكسان است! آیا اینها از مكتب فاطمه(س) بهرهای بردهاند؟! آیا در معیارهای فاطمی میتوان نام اینها را متدیّن گذاشت؟ آخر وقتی فرهنگ امام معصوم در جامعه جاری نیست، چگونه میتوان مرز حق را از باطل شناخت؟
حضرت در ادامه صحبت با زنان مهاجر و انصار فرمودند:«أَلا هَلُمَّ فَاسْتَمِعْ»؛ پس اكنون بیایید و بشنوید و سنگینی آنچه را بر دوش گرفتهاید خودتان حمل كنید. «وَ ما عِشْتَ أَراكَ الدَّهْرَ عَجَباً»؛ یعنی در طول زندگی با چه چیزهای عجیبی روبهرو خواهی شد. «وَ إِنْ تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ»؛ اگر میتوانی تعجب كنی، گفتة آنها در حذف علی(ع) تعجبآور است. «لَیْتَ شِعْری إِلى أَیِّ سِنادِ اسْتَنَدُوا؟ وَ عَلى أَیَّ عِمادٍ اعْتَمِدُوا؟ وَ بِأَیَّة عُرْوَةٍ تَمَسَّكُوا؟ وَ عَلى أَیَّة ذریَّة أَقْدَمُوا وَ احْتَنَكُوا؟»؛ یعنی ای كاش میدانستم چه چیزی را در حذف علی(ع) بهانه كردند و به چه منطقی اطمینان نمودند و به كدام ریسمان تمسك جستند و بر كدام نسلی پیشقدم شدند! بر هیچ و هیچ.
«لَبِئْسَ الْمَوْلى وَ لَبِئْسَ الْعَشِیر» یعنی؛ چه بد كسانی را به ولایت و چه بد كسانی را به همراهی برای خود برگزیدند. «و بِئْسَ لِلظَّالِمِینَ بَدَلًا» یعنی؛ برای ظالمین چه جایگزینی بدی است كه بهترین را رها و بدترین را انتخاب میكنند. در واقع حضرت دارند به زنان مهاجر و انصار پیام میدهند كه شوهران شما باطل را آوردند و حق را رها كردند. «اِسْتَبْدِلُوا وَ اللهِ الذُّنابا بِالقَوادِمِ»؛ به خدا سوگند به جای پرهای قابلپرواز، پرهای ضعیف و ناتوان را انتخاب نمودند و جلوداران و یاوران مردم در مشكلات را كنار گذاشتد و ضعیفان را جلو انداختند. «وَ الْعَجُزَ بِالْكاهِلِ»؛ و به جای سواری بر پشت اسب، دم اسب را انتخاب نمودند. «فَرَغْماً لِمُعاطِسِ قَوْمٍ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً»؛ به خاك مالیده شد بینی قومی كه چنان كرد، كه خیال كرد با این كار، كار خوبی انجام داده است. «أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لكِنْ لا یَشْعُرُونَ»؛ بدانید كه چنین افرادی دست به فساد زدهاند بدون آنكه بدانند و بدون آنكه قدرت فهم عمق چنین فاجعهای را داشته باشند. «وَیْحَهُم!»؛ وای بر آنها و ارتكاب چنین ظلم بزرگی. «أَفَمَنْ یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلَّا أَنْ یُهْدى، فَما لَكُمْ كَیْفَ تَحْكُمُونَ»؛(256) آیا آنكس كه به سوی حق هدایت میكند شایسته است كه پیروی شود، یا آنكس كه هدایت نمیكند مگر آنكه خودش هدایت شود. شما را چه شده است، چگونه دارید حكم میكنید؟! این آیه از آیات مهم قرآن است در رابطه با اینكه كسی باید رهبری جامعه را به عهده داشته باشد كه دارای علم لدنّی باشد، چون خداوند در این آیه دو شخص را روبهروی هم گذارده است یكی آنكس كه به سوی حق هدایت میكند و دیگر آنكسی كه پس از هدایتشدن توسط استاد، میتواند هدایت كند. یعنی نفرمود آیا كسی كه به سوی حق هدایت میكند شایسته پیروی است یا آنكس كه به سوی باطل هدایت میكند؟ تا شما به راحتی جواب دهید، معلوم است آنكس كه به سوی حق هدایت میكند، بلكه میگوید كسی كه به سوی حق هدایت میكند شایسته پیروی است یا آنكس كه هدایت نمیتواند بكند مگر اینكه خودش هدایت شده باشد و در واقع میخواهد بفرماید شما باید در مقابل این دو نوع فرد بگویید كدام را انتخاب میكنید، حال معلوم است كه طرف اوّلِ آیه اطمینانبخش است، چون به سوی حق هدایت میكند، فرمود: «یَهْدی الیالْحَقّ» ولی مقابل آن، طرف دوم آیه است كه «نمیتواند هدایت كند مگر اینكه هدایت شود» در بارة این دومیها نفرمود: « یَهْدی اِلَیالْحَقّ» یعنی تازه معلوم هم نیست این علم آموختهها به سوی حق هدایت كنند، منتها طبق قسمت اول آیه گروهی هستند كه بدون آموزش، عالِم به حقیقت میشوند. پس طبق این آیه عدّهای هستند كه علم لدنّی دارند و به سوی حق هدایت میكنند و عدهای هم هستند كه اینها با آموزشگرفتن از بقیه میتوانند نكات هدایتآمیز را ارئه دهند. حال این آیه مسلمانان را دعوت میكند كه متوجّه باشید هدایت خود را از چه كسانی بگیرید و حضرت زهرا(س) جامعه را متذكّر این آیه كردند و علت انحراف جامعه را در انحراف از پیام این آیه اعلام فرمودند.(257)
حضرت زهرا(س) پس از اینكه روشن نمودند بسیار فرق است بین هدایتی كه در دامن حاكمیت علی(ع) صورت میگیرد، با هدایتی كه جدای از این خاندان است، فرمودند: «أَما لَعَمْری! لَقَدْ لَقَحَتْ»؛ امّا به جانم سوگند! نطفه این فساد تازه بسته شد. «فَنَظِرَةٌ رَیْثَما تُنْتِجُ»؛ مهلت دهید و منتظر بمانید تا آثار بیماریاش در تمام پیكر اجتماع منتشر شود. و آثار چنین انحرافی جهت كلّی جامعه مسلمین را ویران نماید. به طوری كه پس از مدّتی ما با جامعهای به نام جامعه اسلامی روبهروییم كه هیچ رجحانی با جامعه غیراسلامی ندارد و اینجاست كه اسلام متوقف میشود و دیگر نمیتوان هیچ ملّتی را به اسلام دعوت كرد.
بعد فرمود: «ثُمَّ احْتَلِبُوا مِلْءَ الْقَعْبِ دَماً عَبیطاً»؛ سپس از پستان آن شتر - به جای شیر- خون خواهید دوشید. «وَ ذُعافاً مُبیداً»؛ و زهری كه به سرعت هلاك میكند. «هُنالِكَ یَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ»؛ و در اینجاست كه گروندگانِ به باطل با ضرر و زیانی همهجانبه روبهرو خواهند شد. حضرت از ظاهر این سوارشدن بر شتر خلافت، به سقوطی دردناك خبر میدهد و میفرماید حتّی نتیجهای كه به دنبال آن هستید نخواهید گرفت، همچنانكه بعدها ابابكر در بستر بیماری پشیمانیهای ششگانه خود را مطرح كرد.(258)
فاطمه(س) در ادامه میفرماید: «وَ یُعْرِفُ التالُونَ غِبَّ ما أسَّسَ الْأَوَّلُون»؛ و مسلمانان بعدی آثار گرد و غباری را كه اوّلیها انجام دادند خواهند شناخت. «ثُمَّ طیبُوا عَنْ دُنْیاكُمْ أَنْفُساً وَ اطْمَئِنُّوا لِلْفِتْنَةِ جأشاً»؛ اكنون كه به مراد خود رسیدید، از دنیای خود خوش باشید و قلبتان آمادة فتنههایی باشد كه خواهد آمد. «وَ أَبْشِرُوا بِسَیْفٍ صارِمٍ وَ سَطْوَةِ مُعْتَدٍ غاشِمٍ»؛ بشارت باد شما را به شمشیرهای برنده و قدرت متجاوزی كه نهایت ظلم و تجاوز را به روی شما روا میدارد.
راستی اگر ما از برادران اهل سنّت بپرسیم چنانچه اسلام اهلالبیت(ع) در جهان اسلام جاری میشد جهان اسلام امروزه در مقابل ظلم اسرائیل شبیه جبهه مقاوت حزبالله لبنان بود با اینهمه عزت، یا شبیه آنچه فعلاً سایر كشورهای اسلامی، در آن هستند؟! چه جوابی خواهند داد؟ اسلامی كه عین عزّت و سربلندی است در كدامیك از این دو اسلام بیشتر جاری است؟ اگر اسلام اهلالبیت(ع) حاكم بود، آیا اینهمه ظلمی كه جهان اسلام از حاكمان بنیامیه و بنیعباس كشیدند واقع میشد؟! آیا شأن جهان اسلام همین سستی و خواری است كه فعلاً هست؟! ریشه این عقبماندگی را فاطمه(س) در صدر اسلام میشناسد و ما هم معتقدیم جهان اسلام با بازنگری تاریخی میتواند به شكوه و عزّت و حیاتی كه شایستة آن است دست یابد. شما امروزه ملاحظه میكنید مسلمانان گرفتار حاكمانی هستند كه بویی از اسلام نبردهاند، ریشه این عدم حساسیت نسبت به عدم تقوایِ حاكمان در كجاست؟ اگر بر اساس فرهنگ غدیر جامعه اسلامی شروع میشد، مسلّم امروز افراد غیر متدینی كه بدون هیچ ابائی گناه میكنند، بر جوامع اسلامی حكومت نمیكردند.
حضرت فرمودند: منتظر شمشیرهای برّان و تجاوز تجاوزگران «و هَرَجَ شامِلٍ»؛ و هرجو مرج امور باشید. «وَ اِسْتِبْدادٍ مِنَ الظّالِمین»؛ شرایطی كه ستمگران مستبدانه بر شما حكومت كنند. «یَدَعُ فَیْئَكُمْ زَهیداً»؛ آنچه از حقوق شما رعایت میكنند بسیار اندك و غیر قابل توجّه است. «وَ جَمْعَكُمْ حَصیداً»؛ و حاصل زحمات شما را درو میكنند.
فكر كردند این انحراف در همین حدّ میماند كه به جای علی(ع) ابابكر حاكم شود؟ غافل از اینكه نظام ارزشی جهان اسلام درهم ریخت و با این كار ستون فقرات اسلام شكست. «فَیا حَسْرَةً لَكُمْ»؛ پس حسرت و اندوه بر شما «وَ أَنّى بِكُمْ؟»؛ به كدام سو هستید، كارتان به كجا خواهد انجامید. «وَ قَدْ عُمِّیَتْ عَلَیْكُمْ»؛ در حالیكه حقایق امور بر شما پنهان است. و فكر كردید خسارتِ پشتكردن به غدیر در حدّی است كه حالا به جای علی(ع) ابابكر بر سر كار میآید، غافل از اینكه پشتكردن به غدیر، یعنی جایگزینی فرهنگی به جای فرهنگ دیگر؛ حذف نقش غدیر در جامعه به معنی این است كه خداوند نسبت به آیندة جهانِ اسلام بیتفاوت است و برای هدایت جهان اسلام مردم را به خودشان واگذار كرده، و این فكر ریشه همة مصیبتهای جهان بشری است، چون در فرهنگ جدا شده از غدیر، اقتصاد و سیاست و فرهنگ جامعه در ارتباط با آسمان نیست و بشر در عالَم كثرت است، بدون آنكه عالَم كثرت به عالَم وحدت متصل گردد و حضرت در آخرین جمله، همة حرف خود را زدند و فرمودند: «أَنُلْزِمُكُمُوها وَ أَنْتُمْ لَها كارِهُونَ»؛ آیا ما شما را ملزم كنیم بر حاكمیت امام معصوم، در حالیكه شما نسبت به آن كراهت دارید؟!
جمله فوق جمله عجیبی است، خبر از زمانهای میدهد كه حقیقت به راحتی قربانی میشد و نخبهگان با بیتفاوتی ناظر بر این فاجعه بزرگ بودند، فاجعهای كه سخت سرنوشت مردم را درهم میپیچد و زیباییهای زندگی زمینی را به زشتی تبدیل میكند و شخصی مثل فاطمه(س) به روشنی همهچیز را میبیند ولی هیچ كاری نمیتواند بكند، مگر اینكه در آخرین جمله خود به ما بفرماید: ما هر كاری توانستیم كردیم ولی نمیشود كسانی را كه نمیخواهند بیدار شوند و به راه بیفتند، بیدار كرد و به راه انداخت، ما هدف و مقصد دیگری را برای جهان اسلام در پیش داشتیم كه در راستای آن مقصد، بركات آسمانها و زمین نصیب ملّت مسلمان میشد، ولی «أَ نُلْزِمُكُمُوها وَ أَنْتُمْ لَها كارِهُونَ»؛ آیا ما میتوانیم شما را ملزم به كاری كنیم كه خودتان نمیخواهید؟ هر چند آن كار در حدّ اتصال زندگی زمینی انسانها به آسمان باشد؟!!
ای دختر خانة توحید! ای فاطمه بزرگ! هر آنچه باید میگفتی، گفتی. در سخنانت در این دو خطبه یك دائرةالمعارف شعور و بصیرت بر جای گذاشتی.
به امید آنكه سیاستمداران ما با فهم هرچه بیشتر این سخنان طرح نهایی تمدن اسلامی را كه تو امیدوار تحقق آن بودی و هستی، پایهریزی كنند و در آن حال با نور فاطمه(س) با جهان اسلام یكپارچه و متحد و فاطمی روبهرو باشیم. إنشاءالله
«والسلام علیكم و رحمةالله و بركاته»