بحث ما در جلسات گذشته پیرامون نماز بود. اشاره كردیم كه نماز غیر از آنچه كه ما از احكام فقهى و واجبات و مستحبات و مبطلات آن مىدانیم ـ و البته حتماً باید آنها را فرا بگیریم و رعایت كنیم ـ روحى دارد كه ارزش حقیقى نماز نیز به همان است. بهرهاى كه هر كس از نماز خود مىبرد و تعالى و تكاملى كه در اثر آن براى نفسش حاصل مىشود وابسته به روح نماز است. برخى فقط از پیكر بى روح نماز استفاده مىكنند. اثر پیكر بى روح نماز همین است كه در قبر و قیامت به او نمىگویند چرا نماز نخوانده اى، و از این بابت مؤاخذهاى نخواهد شد؛ اما بیش از این اثرى ندارد. كسانى نیز از مراتب نازله این روح بهره مىبرند. برخى نیز با نمازشان به معراج مىروند و به «لقاء الله» نایل مىشوند. این تفاوت درجات، بسته به این است كه تا چه حد در نماز حضور قلب داشته باشیم و نمازمان را براى خدا خالص كنیم. در باره اهمیت و نقش «نیت» در نماز، چگونگى و مراتب مختلف آن در جلسات گذشته بحث هایى را مطرح كردیم.
نكته اساسى كه در این جا وجود دارد این است كه ما با آنكه در حرف و روى كاغذ به اهمیت نماز واقفیم، اما به هنگام نماز خواندن، دانسته هاى خود را فراموش مىكنیم و آنگونه كه باید و شاید به آن اهتمام نمىورزیم. غالباً نهایت هنر ما این است كه سعى كنیم نمازمان را اول وقت بخوانیم و احیاناً علاوه بر واجبات برخى از مستحبات آن را نیز رعایت كنیم. اما همه اینها جزو پیكره نماز است و روح نماز چیز دیگرى است. از همین رو ما غالباً وقتى وارد نماز مىشویم به جاى آنكه توجهمان به خدا و نماز باشد، مشغول فكر كردن به كارها و مسایل زندگى مىشویم. حتى برخى ـ نعوذ بالله ـ در حال نماز به فكر گناه و چگونگى فراهم كردن مقدمات معصیت هستند! اگر خیلى آدم هاى خوبى باشیم، در حین نماز به فكر درس و بحثمان
( صفحه 318)
هستیم یا به فكر این كه، مثلاً، در منبر و سخنرانى امشب چه بگوییم! معمولاً دل و قلب ما در نماز با زبان و اعضا و جوارحمان همراه نیست و هر كدام رو به سویى دارند! بسیارى از ما وقتى «السلام علیكم و رحمة الله» را مىگوییم تازه یادمان مىآید كه نماز مىخوانده ایم! اكنون سؤال این است كه آیا این مشكل چارهاى دارد؟ و چه مىتوانیم بكنیم تا از روح نماز برخوردار گردیم؟