به هر حال اگر بخواهیم كارى به صورت «عبادت» واقع شود حتماً باید با نیت خالص و به قصد قربت انجام گیرد. در جلسه قبل به برخى از آیات و روایات در این زمینه اشاره كردیم. براى تكمیل بحث، در این جلسه نیز به چند روایت دیگر اشاره مىكنیم.
در حدیثى قدسى این گونه آمده است: اَنَا خَیْرُ شَریك فَمَنْ عَمِلَ لى وَلِغَیْرى فَهُوَ لِمَنْ عَمِلَ لَهُ غَیْرى(451) كسانى كه در كارى مشاركت مىكنند هر كدام سهمى معیّن از سود و درآمد حاصل از آن مىبرند. خداى متعال مىفرماید، من بهترین شریك هستم؛ چرا كه از تمامى سهم خودم هرچه هم زیاد باشد صرف نظر مىكنم و آن را به شریكم مىدهم. اگر شما نمازى خواندید كه 99 درصد آن براى من و فقط یك درصدش براى مردم بود، من از 99 درصد سهم خودم
( صفحه 289)
صرف نظر مىكنم و آن را به مردم مىدهم؛ همه نماز شما از آنِ مردم باشد! هر عبادتى كه اندك سهمى براى غیر خدا در آن باشد به همین سرنوشت دچار مىشود و خداوند همه آن را رد خواهد كرد. رد كردن هم گاهى فقط به این است كه عمل باطل است و ثوابى ندارد، گاهى نیز بالاتر است و علاوه بر آن، عذاب و جهنم را نیز در پى دارد.
باید توجه داشت كه نیت هم چیزى نیست كه خلق الساعه درست شود، بلكه نیاز به مقدماتى دارد. این طور نیست كه انسان هر كارى را هر وقت به هر نیّتى كه بخواهد، بتواند انجام دهد. براى نیت خالص داشتن، انسان باید از قبل، مقدماتى را فراهم كرده باشد. مقدماتى از قبیل معرفت، ایمان و توجه.
براى تشخیص اینكه در انجام عملى، نیت انسان خالص بوده است یا نه، راه هاى مختلفى وجود دارد. نشانه هایى هست كه اگر انسان در آنها دقت كند كاملاً براى خودش معلوم مىشود كه آیا نیتش خالص بوده یا خیر. اگر كسى مثلاً بیمارستانى ساخته، باید ببیند اگر به جاى اسم او، اسم دیگرى را بر سر در بیمارستان بنویسند برایش اهمیت دارد و ناراحت مىشود یا نه؟ اگر كار براى خدا باشد، نباید براى او هیچ تفاوتى داشته باشد كه اسم او را بنویسند یا ننویسند؛ اگر مىبیند تفاوت دارد، نشانه آن است كه عملش خالص نبوده است، گاهى ریایى بودن عمل حتى بر خود انسان مخفى است و خودش هم خیال مىكند عملش خالص است، در حالى كه در واقع این گونه نیست. یكى از كارهاى علماى اخلاق این است كه سعى كنند فرد را به انگیزه هاى مخفى و ناپیدایى كه در عمل هست و خود انسان هم متوجه نیست، توجه دهند. مثلاً اگر نمازى را در مسجد و در حضور دیگران خواندید، ببینید اگر دیگران هم نبودند و خودتان تنها در مسجد بودید همین طور نماز مىخواندید؟ اگر پاسخ منفى است، بدانید ریا در نمازتان راه پیدا كرده است. اگر تاریك بود و دیگران نمىتوانستند حالت ایستادن و چهره و سایر حركات شما را در حین نماز ببینند آیا همینگونه كه الآن چراغ روشن است و دیگران حركات شما را مىبینند رفتار مىكردید؟ اگر پاسخ منفى است نشانه ریایى بودن عمل است. اگر همیشه در جایى معیّن از مسجد نماز مىخوانده اید، آیا چنانچه روزى نتوانید در آن مكان مشخص نماز بخوانید ناراحت نمىشوید؟ اگر ناراحت مىشوید، نشانه این است كه عمل خالص نیست، بلكه «كجا» بودن عمل هم در كار شما تأثیر دارد! در خصوص همین مسأله مرحوم حاج میرزا جواد آقا ملكى تبریزى رضوان الله علیه در كتاب «اسرار الصلوة» این قضیه را نقل كردهاند كه:
( صفحه 290)
یكى از بزرگان سال ها در نماز جماعت یكى از علماى بزرگ شركت مىكرد و همیشه در صف اول در جایى خاص مىایستاد. یك روز هنگامى به نماز رسید كه صف اول پر شده بود و دیگر در آن صف و در آن مكان خاص، جایى براى او نبود. به ناچار در جایى دیگر ایستاد. در حین نماز احساس كرد از اینكه در این صف و در این مكان نماز مىخواند خجالت مىكشد؛ چرا كه مردم همیشه او را در صف اول مىدیدند و امروز، مثلاً، در صف دوم مىبینند و این، به قول معروف، براى او افت دارد. از این رو پیش خودش مىدید كه خجالت مىكشد! مرحوم حاج میرزا جواد آقا ملكى نقل كرده كه بعد از این قضیه، آن مرد بزرگ سى سال نمازش را اعاده كرد و گفته بود، تا امروز نمىدانستم نمازم را به این قصد خواندهام كه مردم مرا در صف اول ببینند! امروز دیدم از ایستادن در صف دوم خجالت مىكشم، فهمیدم كه نیتم خالص نبوده و غیر خدا هم در آن دخیل بوده است. اگر خالص براى خدا بود، نباید صف اول و دوم هیچ تفاوتى براى من داشته باشد. خداى صف دوم همان خداى صف اول است و هیچ فرقى نمىكند!
اگر مثلاً كسى امام جماعت است و در نماز اشتباهى كرد و دید در اثر این اشتباه خجالت كشیده و عرق شرم بر پیشانىاش نشسته، علامت آن است كه حضور و عدم حضور مردم برایش مهم است. اگر مردم نبودند از اشتباهش خجالت نمىكشید، اما حالا كه مردم هستند خجالت مىكشد؛ و این مرتبهاى از مراتب ریا است. اگر انسان هر روز با دوستش به مسجد مىرفته و امروز دوستش كار دارد و نمىآید، و او هم چون دوستش نمىآید امروز به مسجد نرود، معلوم مىشود روزهاى قبل هم قصدش خالص نبوده، بلكه آمدن دوستش نیز دخالت داشته است.
قضیه دیگرى را باز مرحوم حاج میرزا جواد آقا ملكى تبریزى در «اسرار الصلوة» به این صورت نقل كردهاند كه: شخصى در ایام محرم، كه مجالس عزادارى متعدد برپا مىشود، همیشه مایل بود كه در مجلسى خاص شركت كند. یك روز به خودش آمد مثل اینكه آن مجلس خاص برایش اهمیت پیدا كرده است. با خودش فكر كرد اگر من براى گریه بر امام حسین(علیه السلام) و اقامه عزاى سیدالشهدا(علیه السلام) به روضه مىروم، روضه ها از این جهت با هم تفاوت ندارند؛ پس چرا من همیشه مایلم به آن مجلس خاص بروم. مدت ها فكر كرد تا بالاخره با
( صفحه 291)
زحمت متوجه شد كه آن مجلس چه خصوصیتى برایش دارد كه موجب مىشود آن را ترجیح دهد. پس از آن، با خودش بنا گذاشت جاهایى روضه برود كه هیچ خصوصیتى برایش نداشته باشد.