در همین زمان و در كشور اسلامى خودمان كسانى را سراغ داریم كه صریحاً آیات قرآن و احكام الهى را كه در قرآن به آنها تصریح شده است مسخره مىكنند. آنان بریدن دست دزد یا شلاق زدن برخى مجرمان را كه حكم آنها صریحاً در قرآن آمده، به باد انتقاد مىگیرند و مىگویند: امروزه دیگر دوران مدرن و فرا مدرن است؛ مگر در چنین عصرى هم مىشود دست كسى را برید یا كسى را شلاق زد؟! این احكام خشونت آمیز مربوط به دوران بربریت بشر و عصر و جامعهاى است كه فرهنگ و تمدنى نداشتند و كارشان قتل و غارت بود. امروزه دیگر زمان این خشونت ها به سر آمده و با بشر متمدن نمىشود مثل حیوان رفتار كرد و او را شلاق زد! قرآن مىفرماید، از این گونه افراد دورى كنید و با آنها نشست و برخاست مكنید، كه بیم آن وجود دارد افكار و سخنان باطل آنها در شما اثر بگذارد و شما نیز چون یكى از آنان شوید.
من خودم از نزدیك چنین كسانى را دیدهام و آنها را مىشناسم. در این جا به مناسبت، به یك مورد اشاره مىكنم: در سال هاى اول انقلاب به دستور حضرت امام(رحمه الله) ستاد انقلاب فرهنگى تشكیل شد تا در زمینه دروس و كتاب هاى دانشگاه و انطباق آنها با نظریات اسلام كار كنند. امام(رحمه الله) به اعضاى این ستاد فرمودند: «شما بروید حوزه، این مطالب را در حوزه باید تحقیق كنید و علماى حوزه باید این مسایل را روشن كنند». پس از این فرمایش امام(رحمه الله) «دفتر
( صفحه 148)
همكارى حوزه و دانشگاه» تشكیل شد و بنده هم در آن جا توفیق همكارى داشتم. ما براى عمل به فرمایش حضرت امام(رحمه الله) مبنى بر تعامل و ارتباط حوزه و دانشگاه در این زمینه، به عنوان نمایندگان حوزه تصمیم گرفتیم جلساتى را با برخى شخصیت ها و اساتید دانشگاه داشته باشیم. یكى از كسانى كه با ایشان ملاقات كردیم فردى روحانى و معمم بود كه استاد دانشگاه در رشته حقوق بود. ما براى ملاقات ایشان از قم حركت كردیم و به تهران آمدیم. وقتى با ایشان ملاقات كردیم، با كمال ادب و تواضع از ایشان خواستیم در زمینه كار ستاد انقلاب فرهنگى با ما همكارى كنند. ایشان در آن جلسه گفتند: خیلى خوشحالم كه حوزه به فكر دانشگاه افتاده است، ولى متأسفانه هنوز كسانى در حوزه هستند كه فكر مىكنند امروزه هم مىتوان مردم را مانند الاغ (البته آن آقا لفظ خر را به كار برد) با چوب كتك زد!! منظور ایشان آیه شریفهاى بود كه مىفرماید، مرد و زنى را كه مرتكب عمل فحشا شدهاند تازیانه بزنید:الزّانِیَةُ وَ الزّانِی فَاجْلِدُوا كُلَّ واحِد مِنْهُما مِائَةَ جَلْدَة وَ لا تَأْخُذْكُمْ بِهِما رَأْفَةٌ فِی دِینِ اللّهِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ لْیَشْهَدْ عَذابَهُما طائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ(219) به هر زن زناكار و مرد زناكارى صد تازیانه بزنید، اگر به خدا و روز بازپسین ایمان دارید در [كار] دین خدا نسبت به آن دو دل سوزى نكنید، و باید گروهى از مؤمنان در كیفر آن دو حضور یابند.
آن شخص در اوایل انقلاب و سال هاى 59 و 60 این حرف را گفت و اكنون نیز شاگردهاى همان آقا ـ كه متأسفانه برخى از آنها منسوب به حوزه هستند ـ همان حرف ها را با زبان و بیانى دیگر تكرار مىكنند. اینان مىگویند، قرآن را قبول داریم و بسیار هم براى ما قابل احترام است، اما احكام آن مربوط به 1400 سال پیش است و به درد جامعه امروز نمىخورد!
و عجیب از قرآن است (البته عجب نیست، چرا كه قرآن كلام خدا است كه عالم به غیب و آشكار است) كه 1400 سال پیش طورى سخن گفته كه گویى همین امروز نازل شده و ناظر به جریانات جارى همین زمان است: إِذا سَمِعْتُمْ آیاتِ اللّهِ یُكْفَرُ بِها وَ یُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ؛ اگر شنیدید آیات خدا مورد انكار قرار مىگیرد و مسخره مىشود، با گروهى كه چنین سخنانى را مىگویند، منشینید. چرا؟ چون خدا خود خالق این بشر است و او را مىشناسد؛ مىداند تلقین در انسان اثر مىكند. اگر مطلبى را چندین بار براى او تكرار كردند، گرچه حقیقت نداشته باشد كم كم باور مىكند. شیاطین هم به خوبى این نكته را مىدانند. از این رو سخنان
( صفحه 149)
باطل خود را تكرار مىكنند. تكرارشان نه به این جهت است كه كسى پاسخى به آنها نداده است، بلكه از این جهت است كه مىدانند با تكرار مىتوانند مطالب باطل خود را در ذهن ها جا بیندازند. از این رو خدا و قرآن نیز كه ساختار وجودى این بشر را مىشناسند از گوش كردن به چنین سخنانى و حضور در چنین جلساتى نهى مىكنند. در همین زمینه روایتى معتبر وارد شده كه به چند سند نقل گردیده است: مَنْ اَصْغى اِلى ناطِق فَقَدْ عَبَدَهُ فَاِنْ كانَ النّاطِقُ عَنِ اللّهِ فَقَدْ عَبَدَ اللّهَ وَ اِنْ كانَ النّاطِقُ عَنْ اِبْلیس فَقَدْ عَبَدَ اِبلیسَ(220) هر كس به سخن گویندهاى گوش دهد او را پرستش كرده است؛ اگر این گوینده سخن خدا را مىگوید خدا را پرستش كرده و اگر سخن شیطان را مىگوید شیطان را پرستش كرده است.
از این رو به طور قطع و مسلّم از قرآن و روایات استفاده مىشود كه انسان در جلساتى كه دین و خدا و قرآن مورد ریشخند و اشكال قرار مىگیرند، نباید شركت نماید و به چنین سخنانى نباید گوش كند.