در هر حال آنچه در این میان مهم است راه رسیدن به چنین مقام و مرتبهاى است. چگونه انسان مىتواند به جایى برسد كه «مُعَلَّقَةً بِعزِّ قُدْسِكَ» بشود و به عالى ترین مراتب «تقرب الى اللّه» دست یابد؟
براساس آنچه از آیات و روایات استفاده مىشود، یگانه راه رسیدن به چنین كمالى «عبودیت» است: ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاّ لِیَعْبُدُونِ(77) جن و انس را نیافریدم جز براى آنكه مرا عبادت كنند. اگر خدا را عبادت كنیم به هدف نهایى خلقت انسان، كه مد نظر خداوند بوده است، دست یافته ایم. جز این هم راهى وجود ندارد؛ تعبیر «ما... الاّ...» در آیه این مطلب را مىرساند. در ادبیات عرب مىگویند اگر استثنا (در این جا الاّ) بعد از نفى (در این جا ما) بیاید افاده «حصر» مىكند. با توجه به این قاعده، از این آیه شریفه استفاده مىشود كه تنها راه رسیدن به هدفى كه خداوند از خلقت ما منظور داشته است «عبادت» و «عبودیت» است. البته
( صفحه 61)
باید توجه داشت كه كلمه «عبادت» در این جا غیر از آن اصطلاحى است كه در فقه به كار مىرود. عبادت یعنى انسان همه كارها و رفتارهاى اختیارى خود را به انگیزه اطاعت خداوند، براى رضاى او و «قربةً الى اللّه» انجام دهد. تنها راه این است و هر راهى جز آن، راه شیطان است: أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْكُمْ یا بَنِی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ. وَ أَنِ اعْبُدُونِی هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ(78)اى فرزندان آدم، مگر با شما عهد نكرده بودم كه شیطان را مپرستید، زیرا وى دشمن شما است؟ و اینكه مرا بپرستید، این است راه راست! «صراط مستقیم» و راه راستى كه انسان را به كمال برساند یك راه بیشتر نیست و آن هم «اَنِ اعْبُدونى» است. اگر جایى و راهى عبادت خدا نشد حتماً عبادت شیطان است.
بنابراین نمىتوان گفت، عبادت «یك» هدف است و اهداف نهایى دیگرى هم در كار است و مثلاً، تكامل هم هدفى دیگر است. تعبیر «ما» و «الاّ» در آیه مىگوید، یك هدف بیشتر نیست و آن هم «عبودیت» است. اگر مىخواهید براى دریافت بالاترین فیض وجود، شایستگى پیدا كنید تنها راهش این است كه فقط گوش به فرمان خدا باشید و براساس میل و اراده او حركت كنید.