در یك تقسیمبندی، علمِ دینی را به سه علم تقسیم میكنند؛ «فقه اكبر»، «فقه اوسط»، «فقه اصغر»(119).
«فقه اكبر» یعنی عقاید و ایمان به حقایق غیبی. «فقه اوسط» یعنی اخلاق و «فقه اصغر» یعنی آداب و احكام. شما برای یك زندگیِ دینی باید عالِم به این سه موضوع باشید تا بتوانید وارد زندگی دینی شوید و از بهرههای فراوان آن استفاده كنید. انسانی که از طریق عمل به فقههای سهگانه از مرگ به سوی حیات حركت كند به علم و بصیرتی دست مییابد كه به خوبی با كسی كه به آن علم و بصیرت دست نیافته است فرق میكند و در همین راستا خداوند فطرت خودِ انسانها را به قضاوت دعوت میكند و میپرسد: «هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ»(120) آیا عالم و غیرعالم مساوی است، و با همان منطق كه میپرسد آیا مرده و زنده مساویاند؟ میپرسد «آیا آن كس كه مؤمن است مانند كسی است كه كافر است، هرگز مساوی نیستند.»(121) این سؤالها را میفرماید تا ما را متوجه كند میتوانید وارد علمی شوید كه دیگر از مرگ نجات یابید. چون آن علم، علمی است كه به خودی خود عامل ارتباط با حقایق زنده است، در حالی كه اگر علم ما علم به مفاهیم باشد، مفاهیم به خودی خود آن نقش و تأثیری را كه خودِ حقایق دارند، ندارند. بایزید در راستای مقایسه علمِ به مفاهیم و علم به وجودِ حقایق میگوید:«علم ما، علم به معلوم زنده است و علم شما علم به معلوم مرده.»
علم دینی چنانچه به نحو صحیح بهدست آید، علم بسیار عزیزی است و به انسان حیات میبخشد. بزرگان دین علمی را كه موجب كسب عقیده صحیح میشود، واجب شمردهاند و از واجبترین واجبها دانستهاند. حالا وقتی عقاید انسان صحیح شد و توانست حقایق را بشناسد، مرحله بعد این است كه اخلاقی را به دست آورد كه متناسب آن عقاید حقّه باشد و سپس باید علم به آدابی داشته باشدكه آن آداب با آن اخلاق و آن عقاید هماهنگ باشند. آنقدر در كسب عقیده صحیح تأكید شده كه برای كسب آن اذن و اجازه سرپرست هم لازم نیست و آنچنان هم نیست كه بتوان عقاید را از كسی تقلید كرد، و لذا به خودی خود كسب آن واجب است، درحالی که شما در احكام میتوانید تقلید كنید.
آنچه ابتدا باید شناخت و بدان معرفت پیدا کرد، حقایق عالم است، مثل خدا، ملائكه، معاد، و نبی و نبوت، و امام و ولایت، و سپس خود را متخلق به اخلاقی بكنیم كه در بستر آن اخلاق، جهت قلب ما به سوی آن حقایق سیر كند، پس علاوه بر عقیده صحیح، اخلاق صحیح هم نیاز دارید. علم به آداب و احكام هم جای خود دارد كه باید اعمال ما مطابق شریعتی باشد كه بدان معتقدیم، ولی آنچه ما در این سلسله مباحث دنبال میكنیم و آن را یک اصل اساسی برای همة فعالیتهای دینی و فرهنگی میدانیم «نوع ایمان به حقایق» است و میخواهیم تأكید كنیم كه ایمان به حقایق وقتی محقق میشود كه با علم حضوری و قلبی بتوانیم با حقایق مرتبط باشیم.