خداوند در قرآن میفرماید: «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالًا»؛(20) ای پیامبر! به مردم بگو آیا به شما خبر دهیم كه زیانكارترین مردم چه كسانی هستند؟ با تدبّر در این آیه روشن میشود که خداوند خطر بیثمرشدن فعالیت آنها را گوشزد میكند. میفرماید میخواهید شما را از پوچترین حیات آگاه کنیم؟ «خسران» یعنی از بینرفتن سرمایه. ضرر غیر از خسران است، مثلاً اگر كالاهای كسی را نخریدند، سودی نصیبش نمیشود، اما اگر کالای او یخ باشد و یخهای او را نخرند و آب شود، فقط از سود محروم نشده، بلكه سرمایهاش هم از بین رفته است، این حالت اخیر برای یخفروش خسران است. خداوند در سوره والعصر میفرماید: اگر انسان اهل ایمان و عمل صالح و توصیه به حق و صبر نبود، «لَفی خُسْر» است و خسران غیر از ضرر است، چون در خسران چیزی برای او نمیماند. اینطور نیست كه بعد از بیستسال فرصتها مانده باشد، ولی سودی نیامده باشد، بلكه سود و سرمایه هر دو رفته است. در آیه فوق میفرماید: بگو میخواهید برای شما پرخسرانترین افراد، از حیث عمل را توصیف كنیم؟ بعد در ادامه میفرماید: «الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا»؛(21) آنها كه تلاشهایشان در زندگی دنیا گم و نابود شده است، ولی با این حال میپندارند كار نیك انجام میدهند، اینها پوچترین زندگی را دارند.
از سیاق آیه میتوانید بفهمید كه خطاب این آیات با آدمهایی است كه میخواهند كارهای خوب انجام دهند و تصور هم میكنند كارهایشان كارهای خوبی است. با این وصف میفرماید: بازندهترین بازندهها، در زندگی كسانیاند كه تمام عمرشان را خرج دنیا نمودهاند و از آن تاسفبارتر اینكه فكر میكنند خیلی خوب هستند و دارند كارهای خوبی انجام میدهند، چون گویا ظاهر اعمالشان شرعی است كه فكر میكنند كارهای خوبی دارند انجام میدهند.
سؤال این است كه اگر ما احساس کردیم نماز و روزه و فعالیتهای فرهنگیِ ما در دنیا دارد گم میشود - «ضَلَّ» یعنی گمشد- چه باید بكنیم؟ بیست سال است نماز میخوانم ولی حبّ دنیا در وجودم كم نشده است، پس آثار آن عبادات كو؟! آری؛ چون امتثال امر مولا كردهایم جهنّم نمیرویم، من روی این بحث ندارم، ولی یقین بدانیدكه دین نیامده است تا ما فقط جهنّمی نشویم، دین آمده است كه ما خدا را پیدا كنیم و به نحوی به او نزدیك شویم، آن هم نزدیكی به معنی خاص كلمه. یعنی دین آمده است ما را متخلّق به اخلاق الهی نماید و در برگشت به سوی خدا، صفات الهی پیدا كنیم، وگرنه سالها باید در مواقف حشر، در حساب و میزان معطل بمانیم. متخلّق به اخلاق الهیشدن و به اعتبار دیگر فانیشدن، یک چیز است و جهنّمینشدن چیز دیگر. دستورات دینی برای متخلّقشدن به اخلاق الهی است، خداوند میخواهد بندهاش را با متخلّقشدن به اخلاق خودش، به خودش نزدیک کند و به قرب الهی مفتخر نماید. به عنوان مثال خدا به یك معنی همیشه روزه است، چون همواره در مقام غنا و بینیازی است. میفرماید روزه بگیر كه شبیه خدا شوی، آنوقت خدا عین کمال است و ما با روزهداری از تجلی انوار آن ذاتی که عین کمال است بهرهمند میشویم، و به اعتبار دیگر او خودش را به تو میدهد. و در این رابطه در حدیث قدسی فرمود: «اَلصَّومُ لِی وَ اَنَا اُجْزی بِهِ»؛(22) روزه از آن من است و خودم جزای آن هستم. میفرماید روزه كه برای شما نیست، روزه برای من است؛ پس اگر خود هستید، روزه نگیرید. شما نمیتوانید روزه بگیرید، شما كاری شبیه من انجام دهید تا من خودم را به شما بدهم، شرط آن این است كه شما خود نباشید، چون «اَلصَّومُ لِی» یعنی نگویید من روزه میگیرم، بگویید خدایا! تو متخلق به روزهای تا «اَنَا اُجْزی بِهِ»، من جزای کسی شوم كه روزه را از من میداند و میخواهد با روزه متخلق به من شود. اگر خدا، جزای بندهای شد، مقام خدا، مقام غنا است، بنده هم از نظر قلبی به چنین حالتی میرسد، خداوند فوق خوشحالیها و غمها است، انسان به جایی میرسد با اینكه شاخِ دیوِ وحشیِ فاسدِ كافرِ نظام شاهنشاهی را شكسته است، در راه برگشت به ایران به ایشان میگویند چه حالی دارید؟ میفرماید: هیچی!(23)
باغ سبز عشق كو بیمنتهاست
جز غم و شادی در او بس میوه هاست
عاشقی زین هر دو حالت برتر است
بیخزان و بیبهار ، سبز و تر است
پس باید طوری دینداری كرد كه متخلق به اخلاق الهی گردیم و زمینه قرب به خداوند برایمان فراهم شود، وگرنه جهنمنرفتن كار مهمی نیست.